حضرت آقای منتظری! نامه امام را آوردم تا همه توجه کنند که کجای نامه خواب را از چشم شما گرفته است. نامهای به این خوبی که سراپا از شما تجلیل است و کاملاً پدرانه و دلسوزانه چرا خواب را از شما گرفته است. این مطلب را شما شفاهاً هم به من گفتید که من هم نامهای نوشتم تا خواب را از چشم آقا بگیرم. میدانید کجای نامه خواب را از چشم شما گرفته است؟ تنها آن جایی که امام فرمودند رسیدگی به امر جنایات مورد اتهام حتمی است. حال قسمتهایی از نامه شما در جواب این نامه خوب امام را میآورم و دربارهاش چند کلمهای مینویسم. البته نامه 9 صفحهای شما که در تاریخ 17/7/65 نوشتید موجب تعجب شد. یکی از این جهت که چرا در برابر امام مسلمین که استاد شما هم بودهاند اینقدر نپخته و گستاخانه حرف زدهاید و دیگر از سادگی شما که بعدا معلوم خواهد شد. در این نامه که 5 روز بعد از نامه حضرت امام نوشتهاید در دفاع از نوع برخورد تند خود با مسؤولان آوردهاید:
سند شماره 5:
«میگویند اگر این صحبتها نبود (یعنی صحبتهای علیه مسؤولان) معلوم نبود چه میشد و عکسالعمل مردم در برابر کجیهای و بیعدالتیها که میبینند چه بود». راستی حضرت آیتالله! چه کسانی به شما میگفتند اگر این صحبتها نبود مردم ممکن بود علیه بیعدالتیها قیام میکردند؟ آیا غیر از مهدی هاشمی و طیفش افراد دیگری بودند؟ مهدی هاشمی در صفحه 27 پرونده خود مینویسد:
سند شماره 6:
«خلاصه کلام اینکه آخرین و خطرناکترین اندیشه انحرافی من این بود که با موقعیتی که نزد فقیه عالیقدر برای خودم درست کردهام و اعتماد مطلق بیت ایشان را کسب کرده بودم، انتقام بیمهریها و کملطفیهایی که مسؤولان نسبت به من اعمال کرده و قصد حذف کامل مرا از صحنه دارند، بگیرم. در این رهگذر از توطئهگری، افشاگری، تهمت زدن، جوسازی و ایجاد بدبینی دریغ نمیورزیدم». حال متوجه شدید که چه کسی به شما میگفت اگر فحش به مسؤولان ندهید مردم از بیعدالتیها که میبینند علیه نظام قیام میکنند؟
سند شماره 7:
در همین نامه 17/7/65 آمده است: «افراد نهضتها میآیند تا با من به نیابت امام خمینی بیعت کنند غافل از اینکه اصلاً امام خمینی نهضتهای اسلامی را جرم میدانند». مهدی هاشمی در صفحه 17 پرونده خود مینویسد:
سند شماره 8:
«از زمانی که واحد نهضتها منحل شد و من از سپاه بیرون آمدم، حضرت
آیتالله العظمی منتظری بر اساس همان شرح صدری که دارند برای تقویت روحی اینجانب نمایندگی در نهضتها را به من محول کردند و همین امر موجب شد که من روابطم با ایشان و بیت معظمله بیشتر شود».
متوجه شدید که امام با نهضتهایی که آقا مهدی در رأسش باشد مخالف است و دستور میدهند واحد نهضتها منحل شود تا بهصورتی دیگر تشکیل شود ولی حضرتعالی دوباره بدون توجه به این مساله ایشان را به نمایندگی از خود وارد نهضتها کردید، یعنی ارتقای درجه یافت.
سند شماره 9 میگوید:
«یکی از دیپلماتهای خارجی گفت: شما اگر بخواهید در صحنه داخلی باز مطرح شوید باید نخست در صحنه بینالمللی مطرح شوید و ما قدرت داریم زمینه آن را فراهم سازیم. ما
همه گونه امکانات مالی و نظامی برای راه انداختن دوباره واحد نهضتها در سطح منطقه حاضریم در اختیارتان بگذاریم تا کار را شروع کنید». راستی آیا امام نهضتهای آزادیبخش را جرم میدانستند؟ آیا امام با نهضتهای آزادیبخش مخالف بودند؟ آیا ایشان در اعلامیههای خود از نهضتها دفاع نمیکردند؟ آیا شعار تشکیل هستههای مقاومت حزبالله در تمام جهان مربوط به امام نبود؟ آری، امام با نهضتهایی که سر در آخور بیگانه داشته باشند مخالف بودند. امام با نهضتهایی که پولش را دیپلمات و سیاستش را بیگانهای دیگر تعیین کند، مخالف بود و چه میتوانستند کرد جز اینکه مخالفت کنند. در همین نامه درباره مواد منفجره در عربستان آوردهاید:
سند شماره 10:
«اینک آنان که در سپاه این کار غلط را کردهاند و در وقت حج آبرویمان را بردند غیرقابل تعقیباند ولی آقای حسنی و سیدمهدی هاشمی باید تعقیب و محاکمه شوند». اولاً معروف است که این کار را هم سیدمهدی هاشمی یا ایادی ایشان انجام دادهاند. ثانیاً، آیا راهی برای کارهای انقلابی غیر از آنچه در مکه شد، وجود دارد؟ البته اینگونه کارها گاهی بدون گیر و اشکال انجام میگیرد و گاهی لو میرود.
ادامه دارد ...