فاطمه طاهری: «مارتین نویمهیر» 62 ساله از 2009 تاکنون کمیسر ادغام (همگرایی) دولت فدرال باواریای آلمان بوده است. یک سمت بسیار مهم در ثروتمندترین و جنوبیترین ایالت آلمان که تقریبا ورود تمام چند میلیون پناهجوی آسیایی و آفریقایی به این کشور طی 7 سال گذشته تحت نظارت او صورت گرفته است. نویمهیر که از اعضای قدیمی حزب حاکم دموکرات مسیحی آلمان (CDU)، شاخه ایالت بایرن است در عین حال یکی از برجستهترین سیاستمداران کاتولیک در آلمان و شمال اروپا محسوب میشود تا جایی که حتی خود را مهمترین نماینده پاپ فرانسیس در عرصه سیاست ژرمنها میداند. او که متأهل و دارای
2 فرزند است بهخاطر حمایت همهجانبه از حقوق مهاجران و پناهجویان بویژه مسلمانان حتی در کشورش به «مارتین ترک» مشهور شده است. وقتی زمستان سال گذشته همراه هیاتی از مسیحیان شرقی آلمان به ایران آمد مشخصا از شرایط مناسب اقلیتهای مذهبی در کشورمان ابراز شگفتی کرد. نویمهیر از طرفداران پروپاقرص باشگاه مونیخ 1860، پرطرفدارترین تیم باواریا و رقیب محلی بایرنمونیخ است و نکته جالب برای ما ایرانیها آنکه حتی دوره کوتاه مربیگری ورنر لورانت، سرمربی اسبق آتشین مزاج 1860 در سایپای کرج را رصد کرده بود. او در سال 1972 وارد حزب دموکراتمسیحی آلمان شد و در پانزدهمین دوره مجلس ایالتی در کمیسیونهای قانونگذاری، موضوعات پارلمانی، تحقیقات و دانشگاه، فرهنگ و حفاظت اطلاعات عضویت داشت. او از سال 1984 عضو شورای شهر آبنزبرگ است و از سال 2008 عضو کمیسیون کشاورزی، مواد غذایی، جنگلداری و همچنین کمیسیون بهداشت و محیط زیست است. علاوه بر اینها او سمت اجرایی هم دارد و هفته گذشته (18 سپتامبر) در انتخابات ریاست اداره مرکزی زادگاهش در باواریا یعنی ناحیه کلهایم پیروز شد. با این حال شکست حزب حاکم آلمان به رهبری آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان در همان روز در انتخابات ایالتی پایتخت احتمالا کام او و دیگر متحدان مرکل در ایالت بایرن را تلخ کرده است، چرا که با شکستهای متوالی دموکراتمسیحیها، سقوط دولت مرکل و تحول در عرصه سیاسی آلمان اجتنابناپذیر به نظر میرسد. در ادامه، گفتوگوی ما با مارتین نویمهیر درباره این تحولات، از میزان نگرانی همپیمانان مرکل در آلمان و اتحادیه اروپایی نسبت به خیزش احزاب ملیگرا در جای جای قاره پرده برمیدارد، احزابی که البته توسط سیاستمداران حاکم و رسانههای جریان اصلی با القابی چون «افراطی» یا «پوپولیست» تخریب میشوند. تردیدی نیست اظهارات یک دولتمرد آلمانی الزاما بازتاب دیدگاههای «وطنامروز» نیست.
***
پیروزیهای اخیر حزب آلترناتیو (جایگزینی برای آلمان) یا «AFD» در انتخابات فدرال، باعث نگرانی ائتلاف حاکم و حتی اپوزیسیون، چپها و سبزهای بوندستاگ شده است، بویژه که آنها توانستهاند در 5 ایالت از 16 ایالت آلمان، مثلاً در مکلنبورگ- فورپومرن، ایالت خانم مرکل تعداد قابل توجهی از نمایندگانشان را به پارلمانهای محلی بفرستند. در نهایت موج این حزب، به انتخابات پارلمانی در برلین هم رسید و باعث ریزش آرای حزب دموکرات مسیحی در پایتخت و شکست آن شد. آیا اساساً نگرانیها درباره «ایافدی» واقعی است یا دربارهاش اغراق میشود؟
پیروزیهای روبهافزایش حزب «ایافدی» واقعاً نگرانکننده است، چون این حزب با شعارهای توخالیاش در حقیقت هیچ راهحلی برای مشکلات آلمان ندارد. گرایش چشمگیر شهروندان به این حزب را باید به دقت مورد بررسی قرار داد، خیلی از رأیدهندگان آلترناتیو کسانیاند که هیچوقت رأی نمیدادهاند، بنابراین انتخابشان آگاهانه و چندان منطبق بر استدلال نیست. ما باید نگرانیها و ترسهای طرفداران «ایافدی» را جدی بگیریم. اگر آنها احساس کنند به نگرانیهایشان اهمیت داده میشود، نگاهشان نسبت به مشکلات موجود در کشور و راهحلها واقعبینانه خواهد شد. تنها در این صورت است که میتوانیم این جریان را به عنوان حزبی بشناسانیم که از نگرانیهای مردم، جهت اهداف خودش سوءاستفاده میکند و در عمل هیچ راهحلی ارائه نمیکند.
اصولاً چه خطری از جانب «ایافدی» و ائتلاف آن با دیگر احزاب ملیگرا و منتقد یورو در پارلمان اروپا مثل حزب آزادی اتریش، جبهه ملی فرانسه یا یوکیپ انگلیس، اتحادیه اروپایی را تهدید میکند؟
همه احزاب راستگرای پوپولیستی، به اشتباه برای معضلات پیچیده راهحلهای ساده روی میز میگذارند و به همین دلیل ماهیتاً تهدیدکننده فرهنگ سیاسی هر کشورند. دنیای سیاست با سادهسازی جلو نمیرود. ما باید با اجرای سیاستی که به ترسها و نگرانیهای انسانها اهمیت میدهد و مسیرهای واقعگرایانهای را پیشنهاد میکند، بر تفکرات راستگرایانه در اروپا غلبه کنیم.
چرا برخی رسانهها حزب «ایافدی» را به شباهت با نئونازیها متهم میکنند؟ به نظر شما اقبال عمومی به این حزب، به این معنی نیست که مطالبات نسل جدید ژرمنها که تا به امروز توسط احزاب سیاسی اصلی نادیده گرفته شدهاند، حالا قرار است به دست این حزب تأمین شود؟
همانطور که گفتم اگر ما دغدغههای ملی را جدی بگیریم، یک سیاست واقعبینانه شکل میگیرد. این چالش، پیشروی همه احزاب دموکراتیک قرار دارد و اگر ما به خوبی از پس این چالش بربیاییم، مردم دوباره خودبهخود از حمایت احزاب پوپولیستی دست برمیدارند.
آیا نمیتوان گفت حزب «جایگزینی برای آلمان» محصول یک نارضایتی عمومی از سیاستهای نظام یورو در اروپاست که حالا به آلمان سرایت کرده، مثل نارضایتی از ریاضت اقتصادی و گشودن بیحساب مرزها به روی پناهجویان؟
حزب «ایافدی» در حال حاضر در کمال بیشرمی از تردیدهای جامعه به نفع خود بهرهبرداری میکند. این ما هستیم که باید برای تردیدهایی که در جامعه مدنی آلمان به وجود آمده، پاسخی پیدا کنیم و من باز هم میگویم نزدیک شدن به مردم و شناخت ذهنیاتشان خط مشی امروز ما است.
از شما به عنوان یک فرد معتقد به اصل «نوعدوستی» در مذهب کاتولیک میپرسیم که این روحیه شخصی چه تأثیری بر شغلتان به عنوان یک مقام فدرال آلمان و مسؤول مستقیم نظارت بر پذیرش میلیونها پناهجو از مرزهای ایالت بایرن در جنوب این کشور گذاشته است؟
من همیشه به تکتک انسانها جداگانه نگاه میکنم و شعارم هم این است که ما به دنبال همگرایی هستیم ولی نه الزاما همگرایی ادیان یا ملیتها، بلکه همگرایی خود انسانها. به عنوان یک مسیحی، همبستگی مردمی که در بایرن و در آلمان زندگی میکنند را از صمیم قلب میخواهم. ما روزها و ساعتهای متمادی را صرف بازرسی و مصاحبه با پناهجویان در کمپهایشان میکنیم. دولت ما نیز میلیونها یورو خرج اسکان آنها میکند اما مهمتر از هر چیز آن است که آنها به عنوان انسان در جامعه جدید مورد پذیرش قرار بگیرند.
آیا مقامات ایالت بایرن پس از حادثه خونین آموک در مرکز خرید المپیای شهر مونیخ (24 ژوئیه 2016)، با خانواده متهم 18 ساله ایرانی-آلمانی «علی داوید سنبلی» همچنان تماس داشتند؟ واکنش جامعه آلمان نسبت به اینکه یک مهاجرزاده ایرانی صراحتاً از نژادپرستی آلمانی دفاع کرد، چه بود؟
پس از این حادثه تلخ، برای قربانیان مراسم یادبودی از سوی پارلمان ایالت بایرن و دولت خودمختار در مرکز مونیخ برگزار شد. در این مراسم یادبود، بازماندگان قربانیان نیز حضور داشتند. درباره نژادپرستی که پرسیدید، البته مهاجران هم مانند سایر شهروندان از نژادپرستی و بیگانهستیزی ضربه خوردهاند. این مساله را ما از قبل میدانستیم و چیزی نیست که تازه با حادثه مونیخ مطرح شده باشد. خیلی بیشتر از اینها باید وقتمان را صرف این موضوع کنیم و مثلاً یهودیستیزی در بین برخی گروههای مهاجران، مشکل بسیار بزرگی است.
در آخر میخواهیم بدانیم آیا شما به عنوان یک باواریایی طرفدار سرسخت فوتبال، توصیف پپ گوآردیولا، سرمربی سابق بایرنمونیخ که گفته بود «ایالت بایرن، کاتالونیای آلمان است» را قبول دارید؟ آیا احتمال پدید آمدن یک کاتالونیا یا اسکاتلند دیگر در اینجا محال است؟
تصور این حرف هم از مخیله انسان خارج است. مردم بایرن به تعلق بایرنی و وطنشان آلمان به یک اندازه افتخار میکنند.