دکتر زهرا طباخی: ما در دنیایی زندگی میکنیم که در بیش از 140 کشور جهان «روز استقلال» به اعتبار آزادی از استعمار یکی از دولتهای اروپایی، جشن گرفته میشود و از جنبشهای استقلالطلبانه ملتها و حتی دولتها ضدنظم ظالمانه استثماری کمتر از چند دهه زمان میگذرد. با این حال تنها شکل و سیاق «استعمارگری» در دنیا تغییر کرده و به واسطه برجا ماندن نظامات غیرعادلانه، فشار بر دولتها و ملتهایی که به دنبال تحقق نظمی جدید هستند، با قدرت پیگیری میشود.
یکی از تعاریف ارائه شده در فرهنگ علوم سیاسی در تعریف «استقلال» عبارت است از قدرت تصمیمگیری و سیاستگذاری همراه با توانمندی اعمال این تصمیمها و سیاستها در حیطه حاکمیت. پس صرفا با معرفی استقلالطلبی به عنوان ارزشی ملی و حتی قانونگذاری در مسیر آن نمیتوان «مستقل» شد و برای تحقق این هدف مهم باید در مسیر «افزایش قدرت» قدم برداشت.
به عبارت سادهتر، دولت و ملتی که برای برآورده شدن نیازهای استعماری سایر قدرتها مکرر بخشی از حاکمیت خود را معامله میکند و برای برآورده شدن خواستههای غریبههای پرمدعا و منفعتطلب قول اجرای «اصلاحات اقتصادی» و «تغییر سیاست خارجی ملی» را میدهد، هرگز طعم «استقلال» به معنای حقیقی کلمه را نخواهد چشید، هر چند در حفظ تاریخی شعار «استقلال، آزادی...» کوشا باشد!
یک عمر خوداتکایی
رشد و گسترش زیرساختهای ملی دقیقا با هدف توانمندسازی کشور برای حفظ استقلال در دستور کار دولتهای پس از انقلاب اسلامی قرار گرفت و به همین دلیل هزاران میلیارد تومان از بودجه عمومی را برای حفظ و صیانت از اطلاعات و دادههای حساس مردم در داخل کشور هزینه کردیم تا از بلایی که بر سر ملت ونزوئلا، برزیل، ترکیه، آرژانتین، شیلی و 60 کشور دیگر به دنبال مهندسی و کودتای سیاسی و اقتصادی - در طول 100 سال اخیر- به دست آمریکا آمد، جلوگیری کنیم.
بر همین اساس زیرساخت اقتصادی و اطلاعاتی ایران را با اتکا به دانش و توانمندی جهادگران و متخصصان داخلی، مستقل از نظامات معمول سرمایهداری چیدیم تا «امنیت غذایی» حتی در دوره جنگ و تحریمهای فلجکننده پابرجا بماند، داروخانهها خالی از داروهای ضروری و حساس نشود، صفهای طولانی بیاعتبار به علت تحریم بنزین و سوخت و کالاهای اساسی ایجاد نشود و در یک کلام به واسطه تلاش برای صیانت از «استقلال ملی»، زیر بار فشارها انقلاب سقوط نکند و ورشکسته نشویم. سختیهای زیادی متحمل شدیم اما هزینه استقلالطلبیمان را با تبدیل شدن به قدرتی غیرقابل چشمپوشی و مقاوم در برابر فشارها تسویه کردیم.
مقاومت ملی همراه با تلاش برای ایجاد و گسترش زیرساختهای مستقل و سازوکارهای ضدتحریمی موجب شد رئیسجمهور آمریکا رسما اعتراف کند ادامه تحریمها ضد ایران، نتیجه معکوس در پی خواهد داشت و اهداف صهیونیستها را محقق نخواهد کرد. در چنین شرایطی بود که دشمن ناگزیر از تغییر نقشه از «تحریم» به تلاش برای «نفوذ» به درون شد. نفوذی که بر تضعیف پایههای استقلال ملی با ترغیب ایران به عقبنشینی از مولفههای «قدرت» استوار است. با این فرمول میتوان همه توافقنامهها و تعهدنامههایی را که برای تحقق اهداف وعده داده شده در «برجام» مجدد و مکرر در ایام اخیر امضا شده، تحلیل و تفسیر کرد.
اشراف اطلاعاتی
جزئیات نقشه دشمن به شرح ذیل است:
اولین قدم برای شکست هر قدرتی، تکمیل «اشراف اطلاعاتی» است. شهید «حسن باقری» فرمانده مشهور دوره دفاعمقدس و بنیانگذار اطلاعات سپاه، اهمیت اشراف اطلاعاتی را اینگونه برمیشمارد: «خود بحث اطلاعات هدف است، بکوشید این را در ذهنتان جا دهید که اطلاعات هدف واسطه نیست، بلکه خود هدف اصلی است».
آنچه شهید باقری بر آن تاکید میورزید «علم اطلاعات» به معنای اخص کلمه بود. بینشی که برآمده از تفحص در تاریخ جنگها و علم روز بود و کماکان بر روابط بینالملل حاکم است. تا پیش از انعقاد برجام، گروهی از تجار سیاسی صاحب نفوذ در حاکمیت، وظیفه جمعآوری و تکمیل بانکهای اطلاعاتی آمریکا و انگلیس را عهدهدار بودند. ویکیلیکس مملو از اسنادی است که نشان میدهد کدام به اصطلاح «فعالان اقتصادی» راهیافته به مراکز تحقیقات استراتژیک نظام، اخبار و اطلاعات بورس و بازار و نهادهای فعال ضد تحریمها را در سفر به لندن، ترکیه، دوبی و پاریس به رابطان آمریکایی و انگلیسی ارائه میکردند. این سیستم در بخشهایی همچون معرفی و مسدود کردن بخشی از مسیرهای استقلال اقتصادی ایران، موثر واقع شد اما در تحلیل کانونهای مستقل قدرت، پراشتباه و نامطمئن بود. در حقیقت نقشه «تحریمهای فلجکننده» بوش و اوباما شکست خورد، چون «اطلاعات» دشمن از بازار ایران ناقص بود و عوامل نفوذی نیز کافی نبودند.
دشمن برای تصحیح مسیر شکست خورده «تحریمها» اصلاح 2 حوزه اطلاعاتی مهم را در پیش گرفت:
الف- تجمیع همه اطلاعات و دادههای انبوه کشور، در حوزههای متنوع اقتصادی و سیاسی: مستندات آشکار حاکی از آن است که آمریکاییها دیگر حاضر به ریسک نیستند و برای تصمیمسازی متوسل به قانون «همه یا هیچ» شدهاند! آنها خواهان اشراف بر «همه» دادههای اطلاعات پولی- مالی، تراکنشهای بانکی، حوزه ارتباطات و حتی فرهنگ سازمانی و ادبیات داخلی قدرت ایران در ذیل شروط پسابرجامی و وعده سرخرمن رفع تحریمها هستند و برای تحقق این هدف از همه ظرفیتهای بینالمللی بهره میبرند. مانور بر تعهدات ضدپولشویی و ضدتروریسم و اجبار بر همکاری اطلاعاتی کشور با گروه اقدام ویژه مالی –FATF- و قرارداد بیمه و بانک مرکزی با شرکتهای جمعآوری داده آمریکایی دقیقا برای تحقق هدف مهم اشراف اطلاعاتی در حوزه اقتصاد صورت میگیرد.
تغییر رفتار اجتماعی
ب- تسلط بر «فرهنگ اجتماعی» جامعه ایرانی نیز هدف مهمی است که در برنامه پسابرجام تعریف شده است، چرا که یکی از مهمترین اهداف تامیننشده دشمن در دوره اعمال شدیدترین تحریمهای تاریخ، «پروژه خیزش مردم ضد نظام» به علت افزایش فشارهای معیشتی بود. «سایبر» کلید تحقق این هدف است. دشمن میکوشد به واسطه تغییر زیستبوم فرهنگی- اجتماعی ایرانیان، به واسطه ضعف ظهور و حضور حاکمیت و قوانین ایرانی- اسلامی در فضای سایبر، بستری نو برای ایجاد تغییرات دلخواه و مبارزه با «ارزشهای پایدار درونی» بیافریند. به عبارت سادهتر، آمریکا به این نتیجه رسیده در بستر حقیقی جامعه ایرانی امیدی به پیروزی در دوئل با ارزشهایی همچون «استقلال ملی» ندارد و به همین سبب زمین بازیای را که در آن شکست خورده بود تعویض کرده است.
نزار ذکا، مامور نفوذی آمریکایی- لبنانی که اخیرا در دستگاه قضایی کشورمان به 10 سال حبس به جرم جاسوسی و اقدام علیه امنیت ملی محکوم شد، وظیفه داشت سایبر را با همکاری عوامل پرنفوذ داخلی، به بستری ضدحاکمیتی با مدیریت آمریکا و مدیران برنامه دیپلماسی دیجیتال کاخ سفید تبدیل کند. شعار ساختار «حاکمیت اینترنت» ذکا، «آزادی اطلاعات» با هدف تامین هر دو هدف بیان شده در بالا برای تحقق نیازهای آمریکا و متحدان حامی نظم استعماری بود. اطلاعاتی که مطابق نقشه سایبری دشمن، هیچ کس جز تشکیلات دشمن، شایسته تسلط بر آنها نیست و هر تغییری در این سیستم که به حاکمیت ملی و مستقل سایبری بینجامد، «خلاف حقوق بشر» و «قوانین جهانی» ارزیابی میشد.
امنیت دمکلفتها
با این احتساب عجیب نیست که بسترسازان خارجی تحقق اهداف آمریکا در دوره پسابرجام را به حبس و جریمه مالی محکوم میکنیم اما برای امکاندهندگان داخلی، حاشیه امنیت در عالیترین مناصب دولتی ایجاد شده است؟! قانون میگوید هیچ نهاد حاکمیتی اجازه اجرای «اصلاحات اقتصادی» با هدف تکمیل «اشراف دشمن» بر مبادی اقتصادی و اجتماعی ایران را به غربگرایان نداده است. ناباورانه شاهدیم در حالی که عوامل خارجی اجرای پروژه «تغییر ایران» یک به یک دستگیر میشوند، همزمان به اسم تلاش برای «لغو تحریمها» توافقنامهها و تعهدنامههای جدید ضامن برطرفکردن نیازهای آمریکا به امضا میرسد!
آیا دولت به مردم قول نداده بود برجام را امضا نکند مگر اینکه در روز توافق، همه تحریمها در لحظه برداشته شود؟ آیا معامله مولفههای قدرت کشور با ارائه اطلاعات حساس اقتصادی به حافظان نظم ظالمانه صهیونیستی، حرکت آشکار ضد استقلال ملی و بسترسازی برای بروز قحطی و جنگ و ناامنی اقتصادی در جامعه ایرانی نیست؟ آیا هزینه این تغییر استراتژیک را فقط عواملی همچون نزار ذکا باید بپردازند و میزبانانی همچون «ن-ج»، «ش-م» و «م-و» در حاشیه امنیت، کشتی امنیت اقتصادی و استقلال ایرانیان را سوراخ کنند؟ اینها مواردی نیست که برای مبارزه با آنها نیازمند درگرفتن تب و تاب انتخاباتی باشیم! ملت انتظار دارند قوه قضائیه و دستگاههای امنیتی با کسانی که امنیت اقتصادی و اجتماعی جامعه ایرانی را به بهانه پوششدهی به اقوال بر زمین مانده در حوزه سیاست خارجی، به مزایده گذاشتهاند، بدون مسامحه برخورد کنند. غیر از این اگر باشد دستگیری دهها «جمشید بسمالله» در بحبوحه مهندسی بازار با عوامل نفوذی و بروز تورم کمرشکن و بحرانسازی خارجی به واسطه حملات سایبری به مراکز حساس امنیتی اعم از سدها و پالایشگاهها و نیروگاههای برق و گاز هیچ تاثیری در برقراری نظم اقتصادی نخواهد داشت.
فراموش نکنیم استقلال و قدرت، 2 مفهوم کاملا به هم تنیده هستند و کشوری که از مولفههای مهم متناظر بر استقلال ملی به بهانه تامین منافع کوتاهمدت اقتصادی یا تحقق وعدههای غرب عقب مینشیند، نه تنها در مسیر «قدرت» به پیش نمیرود، بلکه بر سر آینده، دوام و ماندگاری ملت خود به قمار با بیگانه مشغول است.