میکائیل دیانی: چند ماه پیش انتشار توئیت «دنیای فردا دنیای گفتمانهاست، نه دنیای موشکها»؛ از سوی هاشمی از سر ناآگاهی قلمداد شد، چه آنکه اگر قرار بود آگاهانه در نظر گرفته شود، تحلیل درباره آن از جنس رفتاری خیانتآمیز محسوب میشد و خود نیز به انحای مختلف تلاش کرد بگوید آن سخن برای من نیست، اگرچه برای او بود و همه شواهد این را تایید میکرد اما صحبتهای پیش از آن و صحبتهای چند روز قبل هاشمی روایت دوم را پررنگتر میکند؛ صحبتهایی که نشان میدهد هاشمی در یک نگاه غیرعقلانی، ایرانی را میخواهد بیدفاع و تسلیم در برابر متجاوز! وقتی آنجا که هاشمی در گفتوگویی با مجله مطالعات بینالمللی در شماره تابستان 92 میگوید «حمایت از حزبالله و فلسطین به شرط آنکه از طریق آنها مزاحمتی برای دیگران- احتمالا منظور آمریکا و اسرائیل یا اقمار آنهاست- ایجاد نکنیم اشکالی ندارد» را بگذاریم کنار موضعش نسبت به متهم کردن دولت سوریه به حمله شیمیایی علیه مردم خود و این دو را کنار آن توئیت و این اظهارنظر شاذ جدیدش قرار دهیم، روایت هاشمی از جنس دوم پررنگتر میشود. وقتی هاشمی میگوید «اگر میبینید آلمان و ژاپن این روزها محکمترین اقتصاد دنیا را دارند، اینها بعد از جنگ دوم جهانی از اینکه نیروی نظامی داشته باشند محروم شدند. نیروهای نظامی بیشترین خرج کشورهای در حال جنگ را میبردند و از این رو با این اقدام پولهایشان آزاد شد و بهدنبال کارهای علمی و تولیدی رفته و اقتصاد دانشبنیان برای خود درست کردند، لذا دیگر آسیبپذیر هم نیستند، این راه در ایران باز شده است و مدیران و دلسوزان و معلمان باید وارد این فضا شوند، مطمئنم دوره دوم دولت روحانی میتواند ما را به آنجا برساند.» یعنی میدانیم هاشمی دارد غیرعقلانی و از سر جهل و نادانی سخن میگوید و مگر میشود کسی عاقلانه دستور به تسلیم شدن و خلع سلاح خود دهد؟
اما حالا با هاشمی که صحبتی از سر جهل و نادانی دارد چه کنیم؟ آیا هیچکس حتی نزدیکترین افراد سیاسی به وی حاضرند از این منطق غیرعقلانی دفاع کنند و توجیهگر هاشمی باشند؟» حداقل به 4 دلیل میتوان گفت کسی حاضر نخواهد بود از این اظهارنظر شاذ و نابخردانه دفاع کند و هاشمی در این منطق خود هیچ موافقی ندارد.
اول- جناب هاشمی برای اثبات منطق نامقبول خود 2 کشور ژاپن و آلمان را مثال میزند که بعد از جنگ دوم جهانی به جای صرف بودجه برای توان نظامیشان، توان علمی و اقتصادی خود را تقویت کردند، حال آنکه ایشان یا تاریخ روابط بینالملل را نخوانده است یا خواسته آن را سانسور کند، چرا که آلمان و ژاپن شروعکننده جنگ جهانی بودند و پس از شکست، اشغال شدند و راهی جز قبول شروط طرف پیروز جنگ نداشتند و اساسا پس از جنگ دوم جهانی و تحقیرهای متمادی این دو کشور، اولین شرط حضور آنها در جامعه جهانی (از سوی همان کشورهای پیروز) قطع فعالیتهای نظامیشان بود! این در حالی است که ایران نه جنگی را آغاز کرده و نه توان نظامی را میخواهد در خدمت جنگ بگیرد و تلاش در این جهت برای بالابردن توان بازدارندگی نظامی است، همچنین ایران شکست خورده و اشغال شده جنگی هم نیست که شروط طرف پیروز جنگ را بپذیرد.
دوم- بیمنطقی هاشمی آنجا عیانتر میشود که با نگاهی به بودجه نظامی کشورهای جهان مشاهده میشود ژاپن و آلمان جزو 10 کشور اول دنیا در صرف بودجه برای توان نظامیشان هستند، به عبارت دیگر به محض برداشته شدن فشار از روی آنها نخستین جایی که دست به تقویت آن زدند و هنوز هم جزو ردیفهای بالای بودجه آن کشورهاست، بودجه نظامی آنهاست.
سوم- توصیه جناب رفسنجانی در شرایطی ارائه میشود که در هر چهار طرف ایران جنگ است و تلاش برای توان بازدارندگی اولویت دارد و این در شرایطی است که کشورهای منطقه که بخشی از آنها موضع تخاصمی با جمهوری اسلامی دارند هر یک سرمایهگذاریهای کلان در حوزه نظامی خود میکنند. شاید نگاه به آمار بتواند گویای مساله باشد که بهعنوان مثال عربستان با 30 میلیون و اندی جمعیت 2/87 میلیارد دلار، امارات عربی متحده با 9 میلیون و اندی جمعیت 8/22 میلیارد دلار و ترکیه با 78 میلیون 1/13 میلیارد دلار هزینه و ایران با نزدیک به 80 میلیون نفر 12 میلیارد دلار هزینه میکند و این در حالی است که انباشت تسلیحات در کشورهای عربی هر روز با شیب تندتری رو به افزایش است.
چهارم- اما ردیه این حرف را خود جناب هاشمی پیشتر عنوان کرده است، وقتی چند ماه قبل میگوید اگر برجام نبود جنگ رخ داده بود. به فرض صحت ادعای هاشمی یعنی جنگ اینقدر محتمل است که ما باید آمادگی لازم و همهجانبه را در صورت وقوع آن داشته باشیم و در این شرایط حکم بر تعطیل کردن توان دفاعی، یعنی خودکشی! حالا چطور این تناقض رفتاری در جناب هاشمی جمع میشود الله اعلم!
امروز این را هر کسی میداند که تنها از سر جهل و نادانی میتوان درباره جمع کردن توان دفاعی سخن گفت و عاقل هیچگاه خود را در این شرایط در آن موقعیت نمیگذارد؛ حالا چرا هاشمی غیرعاقلانه سخن میگوید، خودش باید پاسخگو باشد! اما میشود به او نهیب زد که «ز خودبینی سیه کردی دل بیغش، ز خودبینی/ ز نادانی در افتادی درین آتش، ز نادانی!»