محمد زعیمزاده: 1-«درّ غلتان دادیم و آبنبات چوبی گرفتیم» این جمله علی اردشیرلاریجانی شاید مفیدترین و مختصرترین جمعبندیای بود که میشد از خروجی مذاکرات هستهای تیم حسن روحانی در دوره اصلاحات با طرفهای غربی داشت، لاریجانی سالها بعد در اینباره گفت: آن زمان که آقای روحانی مسؤول مذاکرات مسائل هستهای ایران بودند از راههایی استفاده میکردند که راههای صحیحی برای مذاکره نبود و من مکررا به آنها درباره عواقب اینگونه مذاکرات هشدار داده بودم که هنوز هم معتقدم در آن زمان «درّ غلتان دادیم و آبنبات چوبی گرفتیم». لاریجانی همان موقع توضیح داد که غربیها در مقابل فریز و بعد نابود شدن بنیانهای هستهای در کشور میخواهند به ما وعده فروش هواپیما و قطعات یدکی آن را بدهند.
2- سفر هفته گذشته رئیسجمهور به نیویورک را باید برخلاف سفرهای گذشته یک پدیده پرثمر برای کشور دانست؛ به نظر میرسد خروجی و برونداد عملیاتی سفر روحانی و تیم همراه به نیویورک تعیین تکلیف با بخش عواید برجام و مساله رفع تحریمها باشد. شوربختانه تمنا و التماس از اروپا و بانکهای اروپایی برای کار کردن با اقتصاد ایران آن هم یک سال پس از انعقاد برجام، درونمایه و بخش اصلی دیپلماسی نیویورکی حسن روحانی و تیم همراه را تشکیل میداد، التماس و تمنا برای خروجی دادن حداقلی قراردادی که قرار بود به مجرد امضا و خشک نشدن جوهر خودکار امضاکنندگان بالمره تمام تحریمها را لغو کند و یکشبه هزار السی را باز کرده بود، دستور کار اصلی روحانی در سفر به نیویورک بود. در واقع خروجی سفر جناب روحانی و ظریف به آمریکا و بیتالغزل این شعر دراماتیک یعنی اظهارات صریح محمدجواد ظریف که هیچ بانک اروپایی عملا با ایران همکاری نمیکند خود اتفاق بزرگی است که به شفاف شدن تکلیف مردم ایران با برجام کمک شایانی میکند.
3- شاید برخی دوستان ایراد بگیرند که خب! حرفهای جناب ظریف یا پیشتر از او سیف مبنی بر تقریبا هیچ بودن دستاوردهای برجام در لغو تحریمها، بیشتر کارکرد خارجی دارد و ناجوانمردانه است که به خاطر تلاش برای احقاق حقوق ملی نواخته شوند، اتفاقا باید خطاب به این دوستان گفت اینکه سخنان حضرات مذاکرهکننده و مسؤول در داخل و خارج با هم تفاوت میکند خود از جدیترین ایراداتی است که از همان روزهای آغازین به روند مذاکرات وارد بود. تفاوت موضع در داخل و خارج فینفسه ارزش یا ضد ارزش نیست، بلکه باید مشخص شود کدام یک ناظر به واقعیت است. اتفاقا دقیقا عین جوانمردی است که امروز به تجربه 3 ساله مذاکرات پیشا و پسابرجام که ثابت کرده است آن چیزهایی که در خارج از مرزها میگویند به واقعیت نزدیکتر است، اعتماد کنیم؛ در شرایط کنونی متاسفانه این حس عمومی وجود دارد که دولت سبکی نو از توافق و پیشبرد آن را تاکنون اجرا کرده است، یکبار توافق و در بوق و کرنا کردن آن برای پیشبرد اهداف داخلی و صد بار تمنا برای رسیدن به درصدی از اهداف واقعی، حداکثر گله کردن از رفتار دولت فریبکار و بدعهدی چون آمریکا و گرفتن قول شفاهی(!) در مقابل تن دادن به مفاهیم خطرناکی چون از بین بردن همه ابزارهای ممکن امتیازگیری و پذیرفتن مکانیسم بازگشت خودکار تحریمها.
4- همزمان با پیش رفتن پروژه قول شفاهی و رونمایی رسمی از دستاورد تقریبا هیچ در حوزه مبادلات بانکی، کارخانه ایرباس هفته گذشته اعلام کرد از آمریکا مجوز گرفته به ایران هواپیما بفروشد! این یعنی خروجی این دو پروژه احتمالا در ماههای آینده به اکران دستاوردهای خیالی برجام با تکیه بر هواپیما درمانی منتهی خواهد شد و این یعنی بازگشت به همان آبنبات چوبی، تازه! اگر این بار آبنبات را هم بدهند. بیچاره روزنامههای زنجیرهای و بیبیسی فارسی و رادیو فردا و فلانآنلاین که باید از فردا تلاش کنند این آبنبات چوبی را اول اگزجره کنند و بعد هم برجام مالی و بعد به خورد خلقالله بدهند. اگرچه همه اینها با پیششرط خودتحریمی پذیرفته شده است و شرطش آن است که آنها که تحریم شدند از این عواید استفاده نکنند!
5- آن زمان که علی لاریجانی دادههای سعدآباد و تهران دکلریشن را در غلتان خواند نه خبری از غنیسازی 20 درصدی بود، نه از 20 هزار سانتریفیوژ، نه از تاسیسات امن فردو و نه از آب سنگین اراک و هرچه هست و بود و حالا سیمانی شده، سایه شهریاری و علیمحمدی و احمدیروشن و رضایینژاد هم بالای سر خانوادهشان بود.
امروز در غلتان در قیاس تبدیل به الماس کوه نور و جواهرات سلطنتی بلاد زیستبوم حضرات و بلکه بیشتر از اینها شده است اما ستانده برجام، این آفتاب تابان، این ورقزننده تاریخ دیپلماسی، این نجاتدهنده نسل پاک آریایی از ضلالت و گمراهی، تابع نعل به نعل همان آبنباتچوبی 12 سال پیش است با همان کیفیت و خوشمزگی!