حسین قدیانی: خدایا! تو را شکر بابت نعمت محرم! و عطای کربلا! و عطیه عاشورا! و اگر جز این نیست که حتی «مهدی موعود» نیز قبل از هر چیز نسبت خود با «حسین بن علی» را تعریف میکند، اندک واهمهای از کفران نعمتی نداریم که فیالواقع وجود خارجی هم ندارد! کار کدخداباوران به «ادبیات تهدید» رسیده اما آنکه حتی درس کربلا را هم وارونه گرفته، باید هم «ادبیات واژگون» داشته باشد! یک روز وعده نزول عذاب الهی و روز دیگر هشدار شکر! یا همین حرفهای بچگانه دیروز! وقتی خود اعضای کابینه، دستاورد برجام را «تقریبا هیچ» میدانند، از نظر ما تنها نتیجه این توافق، اثبات سخن آن بزرگ فرزانه بود: «من به این مذاکرات خوشبین نیستم!» خوب است حضرات، اول غذای برجام را به ما نشان دهند، بعد منتقد را متهم به گلایه بر سر مقدار آن در ظرف خود کنند! والله این پادشاه کاغذی لخت است! لباسی بر تن او کنید؛ غذا دادن از او به ملت، پیشکش! حضرات، هستهای را که دادند رفت هیچ، اینی هم که به اعتراف خودشان، کدخدا در عمل به مفاد توافق، بدعهد و اهل دبه بوده هیچ، من مات و مبهوت این ادبیاتشان هستم! حقا که باید اندکی ادب آموخت به مروجان اسلام رحمانی! وعده عذاب و هشدار شکر و «من که نمیخورم اما برای هر کی ریختید کمه» صدالبته از مشخصات بارز اسلام رحمانی است! همین است این اسلام! دقیقا! همین اندازه بیادب و بیرحم! در اسلام انقلابی یا انقلاب اسلامی، خواه خمینی رهبر باشد و خواه خامنهای، سخن چون «خادم» با مردم گفته میشود، لیکن در اسلام رحمانی، مشاهده میکنید ادبیات را! یک روز گذاشتن منت برجام بر سر امنیت کشور، آن هم جلوی چشم خون شهدای مدافع حرم، یک روز حواله دادن مردم به جهنم، یک روز وعده نزول عذاب الهی، یک روز هشدار بابت ناشکری و دیروز هم که... بگذریم! من که گمانم از جمله نعماتی که مردم باید شاکر آن باشند، نعمت همین ادبیات است! سخن گفتن با مردم، از جایگاه تخت طاووس! شکر اما مگر نه آن است که از پی نعمت میآید! از کدام نعمت با ما سخن میگویید؟! نعمت طعنههای دیروز؟! و توهینهای هر روز؟! چه ادبیات تابانی! نعمت ادب! واقعا از کدام نعمت با ما سخن میگویید؟! نعمت ادبیاتتان؟! نعمت منتکشی از دشمن؟! نعمت صدقهایترین دیپلماسی ممکن؟! نعمت سیمان درون قلب رآکتور خودکفایی؟! یا نعمت بالاکشیدن اموال ملت ایران توسط همان دشمنی که قول داده بودید در دوره پسافلان، با ما دیگر مثل فراعنه برخورد نمیکند؟! گیرم بخواهیم شکر کنیم! کو نعمتتان؟! نکند نعمت فیشهای نجومی را میگویید؟! نکند این نعمت را میگویید که بعد از گذشت بیش از 4 ماه، هنوز یک نفر را ناظر بر بلیه دریافتیهای نجومی، به قوهقضائیه معرفی نکردهاید؟! نکند منظورتان از نعمت، همان توافقی است که در تنها هدفش یعنی لغو همه تحریمها در همان روز اجرا «تقریبا هیچ» دستاوردی برای ملت ما نداشته؟! یا نکند دعوای اعضای ارشد کابینه جلوی چشم ملت، از نظر شما یعنی نعمت؟! گمانم دلیل بیسوادی ما معلوم شد! «رکود» و «بیکاری» نعمت تشریف داشتند و ما اما فکر میکردیم بلایی خانمانسوزند! وقتی جیب مردم، آمارهای اقتصادی ارائه شده را تایید نمیکند، آیا باید تنها و تنها نعمت یک فلش را شکرگزار باشیم که در صفحهای سپید و مجاور یک خط عمودی و یک خط افقی، سیر داشته به صعود؟! بدبختی نعمتتان هم حکایت دستاوردهای توافقتان، محدود مانده روی کاغذ! آنقدر که در سال چهارم، به شما تذکر سال اول داده میشود! که اقتصاد مساله اول کشور است! لطفا بفهمید آقایان! گروگانگرفتن معیشت مردم و همه چیز را واگذار کردن به عنایت کدخدا، نقمت است، نه نعمت! عزاداری در شب پرداخت یارانه یعنی پرداخت پول خود مردم به مردم و همزمان امانتدار خواندن مدیران شاسیبلند، نقمت است، نه نعمت! اینکه بعد از گذشت 4 سال، عاقبت معلوم نکردید که دقیقا با چه متر و معیاری، مردم را از گرفتن یارانهشان محروم میکنید، نقمت است، نه نعمت! این نوع ادبیاتتان، نقمت است، نه نعمت! در مثل مناقشه نیست؛ آیا باز هم شد حکایت کودک و پادشاه؟! که شما مدعی باشید «سایه شوم جنگ را فلان توافق از سر کشور برداشته!» و همه هم بگویند چشم! که شما بپرسید «چرا شکر نعمت نمیکنید؟» و همه هم بگویند چشم! لیکن دست آخر، سوتک بچهای طفلمعصوم، مایه آبروریزی شما میشود! آنجا که بعد از روز اول مدرسه، میرود سراغ مزار پدر! یعنی که مایه امن و امان این آبادی، اینجا خوابیده! و با این خواب خوش، امن و امان دخترش را که من باشم، از من گرفته! و آنجا که پسرکی بازیگوش، ماکت از دوردیده را با پدر شهید خود اشتباه میگیرد! و آنجا که نوزادی، یتیمانهترین گریهها را دم میگیرد؛ پدرم! من به دنیا آمدم و تو اما نیستی! و چند ماه از شهادتت گذشته! از شهادتت برای امنیت این مرز و بوم! سومین فرزند «شهید افشین ذورقی» را میگویم! نمیشنوید ضجه این نوزاد را؟! سخن واضحتر از اشک و آه این نوزاد که از بدو تولد، باید کنار بیاید با داغ یتیمی؟! حالا باز با وجود این همه طفل معصوم، بروید و منباب امن و امان این روزهای وطن، مایه از توافق کذا بگذارید! نه آنکه شکرش کرد، بلکه باید آه کشید از دست این نعمت اعتدال! برای امنیت کشور، جان را سردار قاسم سلیمانی و شیربچههایش در سپاه قدس به خطر بیندازند و ما اما باید شاکر نعمت توافق حضرات با کدخدا باشیم! البته ناشکری نکنیم! همین که رئیسجمهور شدن آقای روحانی را هم دیدیم،
فی حد ذاته شکر دارد! ملتفت هستید که؟!