سعید ملکی: اگرچه بیش از 2 دهه از جنگ سرد و چیرگی نظریه واقعگرایی به عنوان پارادایم(1) حاکم بر روابط بینالملل میگذرد اما هنوز هیچیک از نظریات روابط بینالملل نتوانستهاند به عنوان پارادایم مسلط، جانشین نظریههای واقعگرایی شوند و این نظریه همچنان به عنوان یکی از تئوریهای غالب بر عرصه نظری این علم حاکم است. از منظر این تئوری عرصه بینالملل وضعیتی «آنارشیک» و «آشوبزده» دارد که هر یک از کشورها، برای دستیابی به منافع ملی خود باید به افزایش قدرت خود اقدام کنند. «هانس مورگنتا»(2) به عنوان یکی از شاخصترین چهرههای نظریه واقعگرایی، 8 عامل مهم را به عنوان زیربنای قدرت یک کشور نام میبرد که مهمترین آنها «آمادگی» و «توان نظامی» است.(3) با اینکه عرصه بینالملل ذاتاً آشوبزده است اما زمانی که به مطالعه موردی منطقه خاورمیانه اهتمام میورزیم، این فضای آنارشیک چهرهای آشکارتر به خود میگیرد. حضور دولتهایی متخاصم روبهروی هم که عمدتا از حمایت قدرتهای بینالمللی نیز برخوردارند، در کنار حضور نیروها و قدرتهای غیردولتی که از قضا توان نظامی بالایی را در اختیار دارند در منطقهای که از نظر قومیتی و دینی چهرههای متنوع دارد و به دلیل تنوع و اهمیت منابع نفتی، نظر همه قدرتهای جهانی را به خود جلب کرده، به مفهوم امنیت برای هر یک از دولتها چهرهای عریانتر میبخشد. از این رو در این بخش از جهان امنیت به مفهوم کلاسیک آن، چهرهای مبرهن مییابد.(4) آنچه عنوان شد بار سنگینتری بر دوش دولتهای خاورمیانه به عنوان بازیگران رسمی منطقه مینهد. این واقعیت نهتنها درباره کشور ما نیز صادق است، بلکه حتی درباره ایران وجه پررنگتر به خود میگیرد و باعث میشود مقوله امنیت درباره جمهوری اسلامی ماهیتی درونزا یابد، زیرا انقلاب اسلامی از بدو تولد خود با تاکید بر سیاست خارجی مبتنی بر شعار «نه شرقی- نه غربی»، حضور زیر سایه هیچ قدرتی را نمیپذیرد و از این رو به دلیل جو تخاصمی که در مقابل کشور ما وجود دارد، چارهای ندارد جز آنکه با تکیه بر توان داخلی خود به گسترش کمی و کیفی توان نظامی و قدرت دفاعی خود بیندیشد. مقدمهای که عنوان شد نشان میدهد تاکید ایران بر آزمایشهای موشکی نهتنها اقدامی عبث نیست، بلکه رویکردی حسابشده است که به نوعی باعث بازدارندگی و مقابله با حمله احتمالی دشمنان جمهوری اسلامی میشود. این مساله در شرایط پسابرجام از اهمیتی دوچندان برخوردار است، چرا که دولتهای متخاصم به روشنی به این مساله پی میبرند که ایران در کنار استفاده از دیپلماسی از توان نظامی هم برخوردار است. 8 سال جنگ تحمیلی که طولانیترین جنگ کلاسیک قرن بیستم بود، به ما نشان داد در زمان جنگ نمیتوان به هیچ یک از قطبهای جهانی تکیه کرد، آنچنان که در زمانه جنگ ایران و عراق شرق و غرب در مقابل جمهوری اسلامی قد علم کردند. بنابراین آنچه در این میان جای تعجب دارد، سخنان خلاف عادت برخی سیاستمداران کارآزمودهای است که هم انقلاب را دیدهاند و هم طعم جنگ را چشیدهاند اما با این همه امروز و در شرایط خطیری که در آن حضور داریم، به بیان این نکته میپردازند که «دنیای فردا دنیای گفتمانهاست، نه دنیای موشکها». سخنانی که در صفحه توئیتر منسوب به آقای رفسنجانی در روزهای آغازین سال منتشر شد، آنچنان شگفتآور بود که تعجب موافقان و مخالفان سیاسی وی را برانگیخت. نکتهای که لازم است هاشمی به آن پاسخ دهد این است که آیا دنیا از زمانه جنگ صدام علیه ایران اینگونه دچار تحول شده است که هاشمی، سیاستمدار برجسته ایرانی اینچنین سخنانی را به زبان میآورد؟ آیا غیر از این است که گفتمانها به پشتوانه موشکها، سفیران صلح و جایگزین آنها میشوند؟ به نظر میرسد هاشمیرفسنجانی به نقطهای رسیده است که برای مقابله با مخالفان داخلی خود از هر ابزاری سود جوید. اگر اینگونه نبود، نمیشد تصور کرد که نماینده امام خمینی(ره) در شورایعالی دفاع به ابراز عباراتی بپردازد که نهتنها واقعگرایانه نیست، بلکه بشدت ایدهآلیستی است. حال آنکه همگان بر این امر واقفند که در رویکرد رفسنجانی در عرصه سیاسی «ایدهآلیسم»(5) هیچ جایگاهی ندارد. رویهای که رفسنجانی درباره مسائل دفاعی در پیش گرفته، میتواند تحریک دولتهای متخاصم نیز باشد.(6) آنچه از سخنان هاشمیرفسنجانی در عرصه بینالمللی متبلور میشود، پراکندگی میان نخبگان سیاسی ایران در لزوم افزایش و تقویت توان نظامی کشور است؛ همانطور که هم اوباما و هم کری نیز صراحتا بدان اشاره کردند. هزینه ارائه تصویری پراکنده و غیرمتحد از بینش نخبگان سیاسی ایران در این زمینه در عرصه بینالمللی، افزایش فشارها بر ایران است.
-----------------------------------------------
پینوشت
1- پارادایم که در پارسی، «الگو» معنی شده است، چارچوب علمی و نظری برای اندیشیدن است که در یک شاخه از علم، نوع خاصی از بینش و نگرش به هستی را ترویج و تبلیغ میکند.
2- مورگنتا، نویسنده کتاب مشهور «سیاست میان ملتها»
3- هفت عامل دیگر زیربنای قدرت را میتوان اینگونه بر شمرد: موقعیت جغرافیایی، جمعیت، منابع طبیعی، توان صنعتی، خصوصیات ملی، روحیه ملی و قدرت و کیفیت دیپلماسی.
4- نظریههایی که طی سالها و دهههای اخیر در عرصه روابط بینالملل گسترش یافتهاند، مقوله امنیت را به شکل وسیعتر میبینند و از رویکرد کلاسیک به امنیت فاصله گرفتهاند. به عنوان مثال در اندیشه مکتب کپنهاگ حتی مسائل زیستمحیطی نیز مسالهای امنیتی محسوب میشود.
5- ایدهآلیسم از آنجا که ایدهآلیستها در عرصه روابط بینالملل خواهان توجه به اخلاقیات و عدالت بودهاند، نتوانسته جایگاه چندانی در مقابل واقعگرایی کسب کند.
6- همچنان که «بلافاصله» پس از سخنان هاشمی رفسنجانی، کشورهای غربی مذاکرهکننده با ایران در 1+5 [آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان] خواهان بررسی فعالیتهای موشکی ایران در شورای امنیت سازمان ملل شدند.