مهدی هاشمی گفته است در ابتدا منافق معروف و بعد با طلبه تائب آقای ارمی با منافقین ارتباط برقرار کردیم چرا که آقا هادی منافقین را بر این رژیم ترجیح میداد. جنابعالی هم که اجازه داده بودید منافقینی که تائب هستند رفت و آمدشان در بیت شما بدون مانع باشد، آقا هادی هم که تسهیلات لازم برای رفت و آمد لیبرالها مانند پیمان و نهضت مجاهدین خلق یعنی میثمیها، نهضت آزادی و منافقین را فراهم میکرد. مکانهای حساس بیت شما را هم که طیف آقا مهدی اشغال کرده بودند، شما هم با سادهاندیشی خود تمامی حرفهای این طیف را وحی منزل میدانستید. برای نشان دادن ضعف شما در شناخت افراد همین بس که با شجاعت در نامه به امام فرمودید، او را از بچگی بزرگ کردهاید و تمام خصوصیات او را میشناسید که فردی متدین، مدیر، مدبر و
با تقواست. از طرف دیگر آقا هادی و طیفش به این نتیجه رسیده بودند که شما باید از نظام جدا شوید و در این زمینه از هیچ کوشش خلافی کوتاهی نکردهاند. از طرفی دیگر آقا هادی معتقد بوده است که امام میمیرد و از دست او خلاص میشوند و کارها حل میگردد. از تمامی اینها و خیلی چیزهای دیگر از جمله هماهنگی با رادیوهای بیگانه و سیاستهای خارجی به این نتیجه میرسیم که این گروه فاسد و مرموز تصمیم گرفته است چند کار را انجام دهد؛ ابتدا چهره امام را از زبان و قلم قائم مقام رهبری چهرهای خشن که زنهای بچهدار را میکشد به دنیا معرفی کند و بعد این را به دنیا برساند که آیتالله منتظری غیر از امام است. در قدم بعد آیتالله منتظری را از نظام جدا سازد و بعد با تغییر مدیریت در سطح بالا و گسترده که از زبان شما هم نقل شده همه چیز را به نفع خودشان خاتمه دهند و میبینید که مو به مو هم اجرا شد. ملت عزیز ایران میبیند که چگونه مستند و روشن، نقشه شوم این باند کثیف را روشن کردم و نشان دادم که قضیه آقای منتظری هرگز به خاطر چند انتقاد سطحی از اوضاع کشور که از رادیو، تلویزیون پخش میشد نبود، به خاطر بدگویی و ذهنیات ایشان نسبت به مسؤولان نظام یا تصفیه جناحی از نظام علیه جناحی دیگر نبوده است، بلکه نقشهای بوده است حساب شده که با سیاستهای خارجی هم هماهنگیهای لازم صورت گرفته بوده که به عقیده امام این نقشه با پل آقای منتظری تحقق یابد و بلافاصله ایشان را نابود کرده و کشتن ایشان را به دست
حزب الله طرفدار امام جا بزنند. امام بارها فرمودهاند که اطرافیان آقای منتظری به محض اینکه استفاده لازم را از ایشان کردند ایشان را نابود میکنند. این سخن امام که سالها قبل فرمودهاند بعد از چند سال برای ما روشن شد. از آنجا که امام، آقای منتظری را فردی سادهلوح میدانند و از ایشان خواستند تنها به درس و بحث بپردازند و از کارهای سیاسی اجتناب کنند، درباره درس و بحث چیزی نمینویسم؛ آنچه من آوردم گوشهای است از توطئهای عمیق علیه نظام اسلام و مسلمین و میهن اسلامیمان، توطئهای بود بسیار حساب شده علیه شخص امام و مسؤولان رده بالای نظام، توطئهای علیه تمامی افرادی که با عشق امام زیستند و با عشق امام مبارزه کردند، که میخواستند بهدست فقیهی وارسته که سالیان دراز در کنار امام بوده است انجام دهند چراکه لیبرالها و منافقین از آنجا که پایگاه مردمی ندارند خود نمیتوانند ابتدا وارد عمل شوند، پس راهی غیر از بیت ایشان پیدا نمیکردند. البته روشن است که بعد از این نامه عدهای نامهای تنظیم کنند که هر چه اینجا آوردهام نادرست است اما خدا و مردمی که با تعقل و تفکر به مسائل مینگرند بهترین قضاوتکنندگانند.
خداوندا! تو میدانی که من عاشق آقای منتظری بودم. خداوندا! تو میدانی که امام بیش از 3سال است همهگونه تلاش خود را نمود تا آیتالله منتظری که حاصل عمرش بود آگاه شود که چه نقشه شومی در کار است. خدایا! خودت کمک فرما تا ایشان آگاه شود و به خیل دوستان امام ملحق گردد. سخنم را با تفکر جدید جنابعالی در نامه به آقای نیری که باز حکایت از همان خط منافقین خلق در بیت جنابعالی دارد به اتمام میرسانم، نوشتهاید:
سند شماره 63:
«مجاهدین خلق اشخاص نیستند، یک سنخ تفکر و برداشت است، یک نحو منطق است، منطق غلط را باید با منطق صحیح جواب داد؛ با کشتن حل نمیشود بلکه ترویج میشود».
حضرت آیتالله منتظری!
اولاً: چه شد که منافقین، پس از 10 سال دوباره مجاهدین شدند که اگر منطقشان را تصحیح کنند بر نظام اسلامی رجحان داشته باشند.
ادامه دارد ...