گروه فرهنگ و هنر: شب پنجشنبه، یک شب قبل از شهادت حاج حسین، ما با هم بودیم. حال و هوای حاجی، آن شب با همیشه فرق میکرد. حاجحسین همیشگی نبود. به ما گفت: «بیایید کنار هم یک عکس یادگاری بگیریم. شاید این آخرین عکس باشد که با هم میگیریم.» با این حرف حاجحسین دلم فروریخت. با خودم گفتم: «همین روزهاست که برای حاجی اتفاقی بیفتد» ولی فکرش را نمیکردم اینقدر زود اتفاق بیفتد و ما ایشان را اینقدر زود از دست بدهیم. (راوی: سردار قاسم سلیمانی)
به گزارش «وطن امروز»، این خاطره برشی کوتاه از کتابی است که در سالگرد شهادت حاجحسین همدانی منتشر شده است. «ساعت ۱۶ به وقت حلب» که به اهتمام زهرا همدانی توسط سیدحسن شکری نوشته شده و بتازگی از سوی نشر صاعقه روانه بازار کتاب شده، خاطرات شهید همدانی در نگاه اطرافیان است. در طول یکسال گذشته و پس از شهادت این سردار بزرگ، فعالیتهای قابل اشارهای درباره زندگی و شخصیت حاجحسین همدانی صورت گرفته است. مستندهای «ابووهب» و «بیقرار» از جمله این کارها هستند. در این مدت کتابهایی که در دوران حیات ایشان نیز به نگارش درآمده بود، با استقبال مخاطبان مواجه شده است. «مهتاب خیّن» و «تکلیف است برادر» که به اهتمام حسین بهزاد جمعآوری شده است همچنین «فاتحان خرمشهر» که حسین نصرالله زنجانی در تهیه آن کوشیده است، روایتهایی از حاجحسین همدانی پیرامون سالهای دفاع مقدس است. همچنین کتاب «پیغام ماهیها» اولین کتابی است که پس از شهادت ایشان به قلم گلعلی بابایی در چهلمین روز شهادت او به زیور طبع آراسته و راهی بازار کتاب شد. بخش عمده این کتاب مصاحبههای شهید همدانی از بدو تولد تا پایان جنگ تحمیلی را شامل میشود و فصل پایانی بخشهایی از سخنرانی توصیفی این شهید است که در پایان کتاب آمده است. همچنین اثر فاخر سرود «حبیب سپاه» با شعر مریم برزگر و آهنگسازی داوود ورزیده و خوانندگی محمد گلریز تهیه و در جشنواره سراسری سرودهای حماسی و آواهای انقلابی بسیج در شیراز رونمایی شد.
بیقرار مستند «ابووهب» به کارگردانی حسین پالیزدار روایتی است از زندگی مجاهدانه سردار سرلشکر پاسدار شهید حاجحسین همدانی که به مناسبت چهلمین روز شهادت این شهید بزرگوار توسط اداره فیلم و نمایش معاونت فرهنگی و اجتماعی سازمان بسیج تولید و روانه آنتن شد. این مستند به دورههای مختلف زندگی شهید همدانی از کودکی تا شهادت پرداخته است. مستند «بیقرار» نیز که در آستانه سالگرد شهادت این شهید تولید شد، شامل تصاویری دیدنی از لحظههای حیات مجاهدانه شهید حسین همدانی و روایتی از لحظه لحظه جهاد او در مناطق مختلف عملیاتی در جبهههای غرب، جنوب، تهران و سوریه است. در این مستند تصاویری از این شهید گرانقدر حین فعالیتهای جهادی و حضور در مناطق مختلف کشورمان را شاهد خواهیم بود، همچنین گفتوگوهایی که با او در طول سفرهایش انجام شده به نمایش درمیآید.
روحیات و خصایص این شهید بزرگوار که کولهباری از خاطرات دفاعمقدس را نیز به همراه داشت و در همه این سالها به روایت آنان میپرداخت در کتابهای «مهتاب خین»، «تکلیف است برادر» و «فاتحان خرمشهر» و همچنین در کتابی که بتازگی منتشر شده است، بیشتر شناخته میشود. سردار همدانی در روایتی از زندگی خود که در کتاب «مهتاب خین» به چاپ رسیده است، میگوید: «بعد از مرگ پدرم همراه با مادر و 2 خواهر و برادرم به زادبوم خانوادگی نقل مکان کردیم و مقیم همدان شدیم. در مورد خودم صادقانه باید بگویم که به محض اینکه از آب و گل درآمدم و دست چپ و راست خودم را شناختم، کار کردم. از همان کلاس اول ابتدایی در بازار همدان کار میکردم و درس میخواندم. به کشتی علاقه زیادی داشتم. حدود سال ۱۳۴۱ در حالی که 12 سال بیشتر نداشتم برای تماشای مسابقات کشتی آزاد به سالنهای ورزشی همدان میرفتم. ابتدا فقط علاقه داشتم اما 3 سال بعد تصمیم گرفتم به صورت عملی و پیگیر وارد این ورزش پهلوانی شوم. تا اینکه در رشته آزاد وزن ۵۷ کیلو کشتی میگرفتم اما به دلیل شرایط نامناسبی که داشتم نمیتوانستم ششدانگ به کشتی بپردازم چون هم متکفل معیشت خانواده بودم و کار میکردم و هم شبها درس میخواندم».
برای کمک به سردار سلیمانی
در بخشی از کتاب «پیغام ماهیها» جزئیات حضور سردار همدانی در سوریه به نقل از خود وی روایت شده است: در 13 دیماه سال 1390 بنده به این کشور مأمور شدم. زمانی که من به عنوان فرمانده سپاه تهران خدمت میکردم هنوز آثار فتنه 88 و مشکلات ناشی از آن باقی بود. ما در حال توسعه سپاه محمد رسولالله(ص) بودیم. نواحی را از 6 ناحیه به 22 ناحیه توسعه دادیم. در حال سر و سامان دادن به سازمان رزمگردانهای امنیتی بودیم که سردار جعفری بنده را احضار کردند. خدمت ایشان رسیدم و بعد از ارائه گزارشی از وضعیت سپاه تهران، ایشان فرمودند: «فلانی! به سوریه میروید؟» خب! خیلیها دوست داشتند بروند سوریه، بنده یک مکثی کردم و گفتم: برای چه بروم؟ به چه عنوانی بروم؟ فرمود: ارتش و نظام سوریه درخواست کمک کردهاند، به عنوان فرمانده بروی و کمک کنی! سردار قاسم سلیمانی هم گفته که شما برای این کار مناسب هستید. از آنجا که خودم هم انگیزه بالایی برای حضور در سوریه و دفاع از حرمهای عمه سادات و حضرت رقیه(س) داشتم، بلافاصله جواب مثبت دادم. اصلاً نگفتم فکر میکنم بعد جواب میدهم، همانجا جواب مثبت دادم، ایشان هم با سردار سلیمانی تماس گرفتند و گفتند فلانی موافق است.
دعای رهبر انقلاب برای حاجحسین همدانی
همچنین در بخشی از کتاب تازه منتشر شده «ساعت ۱۶ به وقت حلب» در روایتی در توصیف ایشان میخوانیم: «ساعت 4:30 صبح با ماشینم جلوی خانه حاجحسین بودم و او مثل همیشه ساک به دست و آماده منتظر من بود. بعد از مصافحهای درست و حسابی، داخل ماشین نشستیم. خیلی خسته به نظر میرسید ولی تبسم خاصی بر لبانش نقش بسته بود، گفتم: «چه شده حاج حسین؟ خوشحال و سرحالی!» نگاهی به من کرد و گفت: «چرا نباشم؟» و شروع کرد به تعریف کردن. گفت: «دیروز عصر به تهران رسیدم. در پایان مأموریتم در سوریه، قرار بود همراه حاج قاسم سلیمانی به محضر حضرت آقا برسیم تا گزارشی از آخرین وضعیت سوریه خدمت ایشان ارائه کنم. گزارشی مفصل از آخرین وضعیت سوریه، همراه گلایه از نابسامانیهای آنجا، آماده کرده بودم. ساعاتی بعد به اتفاق حاج قاسم به محضر حضرت آقا مشرف شدم. قلبم بشدت میتپید. دست آقا را بوسیدم و کنار ایشان نشستم. هنوز جلسه شروع نشده بود. حضرت آقا نگاه محبتآمیزی به من کردند و گفتند «آقای همدانی ما خیلی نگران شما بودیم و در این 3 سالی که شما در سوریه بودید بنده هر شب برای سلامتی شما دعا میکردم». تنم لرزید و شعف خاصی در من به وجود آمد. به زور جلوی سرازیر شدن اشکم را گرفتم. باور کنید بعد از شنیدن آن جمله حضرت آقا همه خستگی 3 ساله من برطرف شد. دیگر نتوانستم گزارش کامل ارائه کنم یعنی نتوانستم گلایههایم را بگویم».
یکی از کارهای ارزشمند پس از شهادت شهید همدانی سرودی است که محمد گلریز آن را اجرا کرده است. شعر این سرود را مریم برزگر سروده که بخشهایی از آن را میخوانیم:
آسمان در شب سرد «پاییز»
منتظر مانده ماهش بیاید
ایستاده «وطن»، خیره بر راه
تا «حبیب سپاه»اش بیاید
شیر «فتحالمبین» آمد از دور
با «نشانهای فتح ولایت»
«پاسدار » حریم «حرمها»
سرخوش از شهد ناب «شهادت»
آنکه با هیبتش «فتنه» را کشت
«بو وهب» مرد میدان عشق است
لاله سرخی از دشت «الوند»
صفدر «جبهههای دمشق» است
در دل «مطلعالفجر» و «مرصاد»
او ابابیل را رهبری کرد
آنکه با جبهه جبهه «جهادش»
بین سرهای دوران سری کرد
او «حبیب حسین زمان» بود
«پیر» جنگآوری، «پیر» غیرت
رفت و دنیا هنوز از شکوهش
بر دهان دارد انگشت حیرت