محمد زعیمزاده: 1- احتمالا همه ما کم و بیش در دوره تحصیل در دبیرستان رفقایی داشتهایم که برای خودشان مناسبات خاصی داشتند و از اساس در عوالم خودشان بودند، در ریاضی، هندسه، جبر و احتمال، فیزیک، شیمی و درسهایی از این جنس خیلی حوصله تمرین حل کردن را نداشتند و اهل تلاش سر کلاس هم نبودند، خلاصه اینکه کلا حال روبهرو شدن با کارهای سخت را نداشتند. معمولا هنگام تلاش و کار در کلاس غایب یا تماشاچی کار دیگران بودند، اما نزدیک آزمون که میشد اول مسیر تلاش برای تعویق آزمون را پی میگرفتند، بعد به سمت تمارض و مظلومنمایی برای فرار از امتحان میرفتند و آخر سر اگر این راهها جواب نمیداد سراغ راهحلهای تستی یکشبه را از معلم میگرفتند، راهحلهای تستی هم که متاسفانه برای همه مسائل موجود نبود در ضمن سر کلاس و در صحن علنی عرضه نمیشد و برای حصول آنها نیاز به هزینه کردن بود. حالا اگر طرف آقازادهای چیزی بود یا پدر پولداری داشت که هزینههای کلاسهای خصوصی را از جیب مبارک ابوی پرداخت میکرد اما اگر وضع مالی خوبی نداشت و به قول معروف زنده بودنش به خاطر بیکفنی بود مجبور بود به هرشکلی شده ولو با فروش وسائل منزل و... پول کلاس خصوصی را بدهد و هزینه یک ترم عشق و حال را یکجا پرداخت کند.
2- اینکه جناب نوبخت سخنگوی دولت با صداقت میگوید: «برنامه توسعه نوشتن برای دولت مشکل است، مجلس بنویسد»، برای اهل فن نباید خیلی محل تعجب باشد یعنی اهل فن با بصیرت بعد از گذشت 3 سال از عمر دولت نباید از خود بپرسد چرا دولت از سیاستگذاری و برنامهنویسی در حوزه اقتصاد شانه خالی میکند! چون از 2 حال خارج نیست؛ حالت اول این است که دولت میخواهد ریلگذاری اقتصادی کشور مبهم باشد و با همان چند عنوان کلی که تحت عنوان برنامه به مجلس تحویل داده با دستی باز کار را پیش ببرد و برنامه آنقدر منعطف باشد که فردا روز هر نوع اقدامی از جنس FATF یا امثالهم خواست انجام بدهد با همان چند خط مبهم قابل توجیه باشد یا مانند دولت اصلاحات به درد سر خمیر کردن مبانی برنامه دچار نشود.
نگارنده سعی میکند اینقدر منفی به دولت یازدهم و رویکردهایش نگاه نکند و آمارهایی برای خود دست و پا کند که بشود از این اعلام عجز سخنگوی دولت یازدهم با آن همه دبدبه و کبکبه و ژست کارشناسی، در نگارش برنامه توسعه و واگذاری آن به مجلس برداشتهای مثبتتری هم کرد. اگر فرمایش جناب نوبخت را کنار این جمله مبارک آقای هاشمیرفسنجانی، پدر معنوی دولت که چند روز قبل فرموده بودند: «شغلآفرینی کار دولت نیست» و این فرمایش جناب روحانی که گفته بودند: «ساخت فرودگاه، راهآهن، مسکن و اتوبان به عهده دولت نیست» و فرمایش صریحتر جناب آخوندی که فرموده بودند: «تنظیم بازار و کارهایی از این جنس اصولا کار کمونیستهاست» قرار دهیم، میتوانیم به یک برداشت دقیقتر از مانیفست فکری دولت یازدهم برسیم. اینکه زعمای تدبیر و توسعه معتقدند دولت به شکل مبنایی در هیچ یک از شؤون سیاستگذاری، اجرا یا نظارت وظیفهای در امر اقتصاد برعهده ندارد.
3- در خوشبینانهترین حالت حکایت دولت جناب روحانی حکایت همان کلونی تماشاچی در کلاس است، کلونیای که نه اشتغال، نه ساختوساز، نه رونق اقتصادی، نه نظارت و نه حتی سیاستگذاری و برنامهنویسی را جزو وظایف خود نمیداند، تازه! معتقد است مدیر خوب هم در ایران یافت مینشود و خوب است از خارج وارد شود، البته این دولت انصافا یک فرق جدی با آن کلونی دارد و آن هم این است که از همان روز اول به دنبال راهحل تستی رفته است، راهحل تستی هم به زعم دولت چیزی نبوده است جز بستن با کدخدا و برجام و برای تامین هزینه کلاس خصوصی هر چه در فردو و اراک هم داشته داده، حالا اینکه چقدر کدخدا در ارائه راهحل تستی صادق بوده است، خود از فریادهای چرا گوش نمیکنید، چرا شکر نمیکنید و چرا حقایق را نمیگویید، پیداست.
4- دولتی که خود را تماشاچی امر اقتصاد و معیشت میداند، به تبع یک فرمول ثابت که قبلا دربارهاش و درباره دولت اقتدارگرای بروکراتیک بحث کرده بودیم معمولا 2 مسیر را در پیش میگیرد؛ اول «انسداد سیاسی در داخل» به اسم همگرایی ملی برای پیشبرد پروژه وابسته غرب شدن و دوم «ذلت در دیپلماسی» به اسم بازسازی چهره کشور و خروج از انزوا، مسیری که از بستن دهان منتقد و به جهنم فرستادن آن تا پیشنهاد حذف رقبای سیاسی و تا پذیرش لابیهای صهیونیستی ـ آلمانی در طی آن مجاز است. راستی! یادمان نرود فساد مالی و نجومی هم به تعبیر وبر «روغن چرخ توسعه در بروکراسی اقتدارگراست»، 400 فقره حقوق بالای 20 میلیون، پول نارنگی دولت تماشاچی هم نیست!