printlogo


کد خبر: 165782تاریخ: 1395/7/17 00:00
سیاه روسپید

حسین قدیانی: یا جون! حسب و نسب ما هم ناچیز است! و ما نیز چون تو، پدر و مادری داریم که هیچ نامی از ایشان در هیچ صفحه‌ای از تاریخ نیست! تاریخ، قرن‌هاست که ما را به هیچ گرفته! گمانم بوی بد ما، جوهر قلم مورخان را آزار می‌دهد!
الا ‌ای غلام آفتاب! اگر تو، جز اربابت «حسین» هیچ نداشتی، ما نیز جز ارباب‌مان «حسین» هیچ نداریم... خودت نگاه کن دیگر!
ای سیاه روسپید! ممنون که همه غلامان تاریخ را روسفید کردی! ان‌شاءالله نسبت ما به تو برگردد! و راستش «عبدالله» نام تو بود، نه فرزند زبیر! اگر فرزند زبیر هنوز هم از حکومت دین، فراری است، بگذار همه این چند صفحه سررسید، پر باشد از خاطرات پدرش!
یا جون! می‌بینی عاقبت غلامی برای «حسین» را؟ اربابی شده‌ای برای خود! اینک همه احرار دوست دارند ریشه خود را در خون تو جست‌وجو کنند!
ای سیاه روسپید! روز عاشورا، یادت هست که گله داشتی از بوی ناخوشایندت، از حسب ناچیزت و از چهره سیاهت؟! اینک نسل ‌اندر نسل، دوست داریم معطر به همان عطر تو شویم، حتی حسب‌مان برگردد به تو... و حتی‌تر، چون تو روسفید شویم!


Page Generated in 0/0104 sec