ثانیاً: مجاهدین خلق با منطق، ائمه جمعه، شهدای محراب را کشتند؟ مجاهدین خلق با منطق، حزب را منفجر کرده و 72تن از یاران با وفای امام را کشتند؟ مجاهدین خلق با منطق، رئیسجمهور و نخست وزیر و بقیه را کشتند؟ مجاهدین خلق با منطق، تعداد کثیری از عزیزان این نظام مانند شهید قدوسی، هاشمی نژاد و... را کشتند؟ مجاهدین خلق با منطق، نمازهای جمعه را به آتش کشیدند؟ مجاهدین خلق با منطق، این همه وکیل و وزیر را از این جمهوری کشتند؟ مجاهدین خلق با منطق، شبها به شکار حزبالله میرفتند و صدها نفر افراد معمولی کوچه و بازار را کشتند؟ مجاهدین خلق با منطق، هواپیماهای این مردم را دزدیدند و به عراق فروختند؟ مجاهدین خلق با منطق، در ایران جاسوسی میکنند؟ مجاهدین خلق با منطق، با صدام همکاری کرده، بچههای حزبالله را در جبهههای جنگ در عملیات مختلف کشتند؟ مجاهدین خلق با منطق، میخواستند تا تهران بیایند؟ مجاهدین خلق با منطق، هواپیمای حامل شهید محلاتی و بقیه افراد از هیاتهای قضایی و نظامی و مردم عادی را شناسایی کردند و به دولت عراق اطلاع دادند تا سرنگون کند؟ مجاهدین خلق با منطق...؟ تنها، مجاهدین خلق با منطق، خود افراد بیت شما را از خودشان کردند به صورتی که به تائبین آنان اجازه رفت و آمد درمنزلتان را دادید. مجاهدین خلق با منطق، خود شما را به آنجا کشاندند که امام را کشنده زنهای بچهدار معرفی کردید. مجاهدین خلق با منطق، خود شما را به آنجا کشاندند که بچههای اطلاعات فرزندان امام زمان علیهالسلام را از ساواکیهای شاه بدتر دانستید. مجاهدین خلق با منطق، خود شما را به آنجا کشاندند که نامههایی در دفاع از آنان نوشتید. این نامه به پایان رسید و ما همچنان در اول وصف خیانتهای آشکار و پنهان اطرافیان جنابعالی ماندهایم. باور بفرمایید که همیشه با فکر و ذکر شما روز و شبم را میگذرانم، آخر شما امید همه ما بودید. بار دیگر از جنابعالی عاجزانه میخواهم که با یک حرکت انقلابی خود را از طیف سیدمهدی هاشمی رها کرده و در دریای محبت بیکران دوستداران امام شناور سازید؛ به امید آن روز. از خداوند متعال سلامتی و شادابی و پیروزی شما را بر عفریت ظلم و خیانت اطرافیان خواستارم و نکاتی را میآورم:
1ـ در خاتمه نیز همچون مقدمه از تکرار مکررات در این نامه عذرخواهی میکنم.
2ـ از اینکه بعضی از جملات تند است معذرت میخواهم چرا که ما صراحت لهجه را از شما آموختهایم.
3ـ اگر تندی نامه متأثرتان ساخته است خود را جای امام بگذارید و آنوقت کمی فکر کنید که خدا را خوش میآید تا شما برای دلخوشی چند لیبرال و منافق پیرمردی زندهدل و الهی که همه عمرش را صرف اعلاء کلمهًْالله کرده است آدمکش و مخصوصاً زنان بچهدارکش معرفی کرده باشید و با این حرکت غیراسلامی- انسانی، دل دشمنان قسمخورده اسلام و نظام و ایران را شاد کرده باشید. کمی فکر کنید که چگونه حضرت امام ماهها و سالها زیر شلاق اتهامات واهی شما و لیبرالها و منافقین تنهای تنها صبر کردند و برای مصلحت نظام و اسلام با قلبی شکسته، خون دل خوردند.
4ـ سه نامه از آقای مهدی هاشمی را که یکی به جنابعالی و 2 نامه برای آقا هادی هاشمی است به جهت محتوای تکاندهندهاش در آخر آوردم.
5ـ تذکر این موضوع را هم لازم میدانم که اصولاً این نامه بر مکاتبات جنابعالی و امام پایهریزی شده است که در بین از وقایع تلخی سخن رفته است.
حضرت آیتالله!
اگر از منافقین و لیبرالها و طیف مهدی هاشمی جدا نشوید، مطمئن باشید تمامی حزباللهیها در آخرت در مقابل پیامبر اکرم جلوی شما را خواهند گرفت.
والسلام علی من اتبع الهدی
احمد خمینی، 9/2/68
«نامه سیدمهدی هاشمی به آقای سیدهادی هاشمی»
«بسمه تعالی»
خدمت برادرم سیدهادی هاشمی، امیدوارم از اعمال و رفتار خود نادم و پشیمان شده باشی. در این روزها قصد داشتم یک نامه مفصل با ذکر شواهد و دلایل و تحلیل انگیزههایی که تشخیص میدادم در اعماق فکر شما ریشه دوانیده برایت بنویسم ولی تقدیر خدا با تدبیر من هماهنگ نبود، اکنون که چند لحظه بیشتر به مرگم نمانده است چند نکته را اجمالاً تذکر میدهم.
ادامه دارد ...