محمدحسین نظری: پناه میبرم به خدا از بیسوادی! شاید هم از فرافکنی و فریبکاری! تاریخ شهادت میدهد که این جماعت... جماعت استکبار را عرض میکنم، از آغاز انقلاب دشمنی کردهاند. به هر شکل ممکن خصومت ورزیدند. از هر راهی وارد شدند تا «انقلاب اسلامی» را که از قضا با همین بخش اخیرش یعنی اسلامی بودنش، مشکل دارند، زمینگیر کنند، البته که اسلام انقلابی! از جمله با «تحریم». میخواهم بگویم تحریم علیه ملت ایران مسالهای تاریخی است. تاریخی به قدمت تاریخ انقلاب. این را، حتی متولدان دهه 80 هم میدانند. یعنی یک نیمسواد 15-10 ساله... و بالاتر از این، میخواهم بگویم کمی سواد تاریخی عالیجنابان را! اینطور نیست که فقط این دولت «در شرایط تحریم مملکت را اداره(!) کرده باشد»، بلکه «تمام دولتها» از شروع انقلاب این مهم را تحقق بخشیدهاند. حالا یکی در همین شرایط تحریم، نفت 110 دلاری فروخته و مملکت را اداره کرده است، دیگری هم لابد «تدبیر» کرده و در همین شرایط تحریم، نفت را 40 دلار فروخته است، با این هنر که نفت را 110 دلار تحویل گرفته و حالا با زحمت و مشقت به 40 دلار رسانده که راحتتر فروش رود! با در نظر گرفتن این شرایط اینکه یک مسؤولی بگوید ما کشور را با «نفت 40 دلاری» و «بدون دغدغه» اداره کردیم جای ان قلت دارد. اولا، نفت را با قیمت صد و اندی دلار تحویل گرفتن و تا 40 دلار تنزل دادن چه افتخاری دارد؟ اساسا چرا قیمت نفت سقوط آزاد کرد که حالا از آن بهعنوان سند افتخار خود یاد میکنید؟ «توطئه سیاسی»اش خواندید و تمام؟ چرا توطئه سیاسی؟ شما که گفتید خدایگان دیپلماسیاید! و با دیپلماسی همه گرهها را میگشایید! ما همه چیز را با لبخند حل میکنیم، ما مودبیم و نمیگوییم «آنقدر قطعنامه بدهید تا...» و هی قمپز، قمپز و قمپز... بعد هم که گفتید برجام یک حادثه تاریخی است و ما دنیا را در برابر ملت ایران به زانو درآوردیم. آری! ما دنیا را به زانو درآوردیم و در نتیجه قیمت نفت کاهش یافت. عجب! مصداق مصرعی از حضرت مولاناست این حکایت: «از قضا سرکنگبین صفرا فزود». ثانیا! اینکه در یک سال اخیر «بدون دغدغه» مملکت را اداره کردید، البته جای تعجب ندارد، چرا که «رنگ رخساره خبر میدهد از سر ضمیر».
با این نرخ بیکاری و رکود کمرشکن و اوضاع نابسامان سایر شاخصهای اقتصادی که کشور را درگیر خود کرده، معلوم میشود هیچ دغدغهای برای معیشت مردم وجود نداشته است. به نظر میرسد با وجود اینکه از ابتدای دولت دغدغهای برای معیشت مردم وجود نداشت اما به طور خاص در یک سال اخیر دیگر هیچ «دغدغه»ای باقی نماند، چه؛ دغدغه اصلی جلب رضایت کدخدا بود که به لطف خدا حاصل شد و با همه آنچه داشتیم پای میز مذاکره نگهش داشتیم که هر طور شده بالاخره یک قرارداد داشته باشیم که هم پایش رئیسجمهور ما امضا زده باشد و هم کدخدا! حال به هر قیمت که شده، بالاخره شده! کدخدا راضی است، پس بیخیال هر کس که ناراضی است. باری! انتظاری بس بیهوده است که جماعتی حقوقبگیر نجومی برای اداره کشور و بهبود معیشت مردم دغدغهمند باشند. تمام همّ اینها مصروف میزان سهمشان از سفره اداره کشور میشود. اصلا میزان، سهم ایشان است. حال میخواهد چرخ زندگی مردم بچرخد یا نچرخد. لذا حق با جناب روحانی است. مملکت بیدغدغه اداره میشود. دغدغه برای مسؤولانی است که از جنس مردمند نه مدیران نجومی که حق ماهانه اوقات فراغت فرزندشان از حقوق سالانه یک کارگر بیشتر است!
علیایحال، ما خدا را شاکریم جناب رئیسجمهور اما برای نعمتهایش، نه برای نفت 40 دلاری و نه برای نجومیهای بیدغدغه که اینها بیشتر از نعمت، عوارض و عواقب کفران نعمت را مانند است. از معصوم علیهالسلام نقل است که کفران نعمت موجب زوال نعمتها میشود. «نتوب الی الله!» خدایا ما را ببخش برای کفران غنیسازی 20 درصد و نفت 110 دلاری و کفران رشد علمی و صنعتی حاصل از آن! خدایا این دوران زوال را ختم به خیر کن.