حسین قدیانی: قابیل هست و خون هابیل بر زمین مانده است و آدم اما نیست! توفان غم هست و بار بنیآدم بر زمین مانده است و نوح اما نیست! آتش بلا هست و زمزم نمیجوشد و ابراهیم اما نیست! لشکر دشمن در تعقیب است و پیش رو هم دریایی از خون و موسی اما نیست! کجایید حواریون روحالله؟! در این چند روز باقیمانده، من دنبال عصای محمد میگردم! و تیغ دودم ابوتراب! آری! تو را میخوانیم یا صاحبالزمان! که هنوز علم برپاست! و خیمه هنوز پابرجاست! هنوز مانده تا عاشورا! عبور از این دریا، اعجاز تو را میخواهد! و جز تو کیست مخاطب این ندا که «هل من ناصر ینصرنی»؟! «تا که نتوانند حاشایت کنند» بیا و رسما معجزه کن! با آن همه «مکن ای صبح طلوع» ما گلهای از سپیده عاشورا نداریم، اگر که سحرش همراه با ظهور تو باشد! تا چند شام غریبان، عمه سادات و نماز شب نشسته؟! تا چند عصر عاشورا، وارث آدم و کمری اینچنین شکسته؟! یعنی هنوز آب، سهم طفل رباب نشده است؟! آقاجان! تاریخ را ورق بزن! با معجزه! و «تغییر ده قضا را»! اصلش را بخواهی، تو از زمین نرفتهای، برای همین اعجاز! و باید هم روز آمدن تو عاشورا باشد! اما کاش همین عاشورا بیایی ... همین عاشورا!