برادر عزیز! من با همه انتقاداتی که به شما دارم «زحمات شما را یک لحظه فراموش نمیکنم؛ زحماتی که قبل و بعد از انقلاب درباره من تحمل فرمودید، ولی وظیفه خود میدانم در این آخرین لحظات زندگی توجه کنم چنانچه از انگیزههای قبلی و اندیشهها و اوهام فکری سیاسی که بشدت در شما بود توبه نکنی و خود را از حریم رهبری آینده انقلاب دور نسازی» ماجرا تمام نخواهد شد. شما متأسفانه با همان روحیه خودمحوری و تنگنظری که داشتی و همه چیز را با معیارهای ناقص خودت میسنجیدی مسبب بسیاری از فجایعی شدی که عوارض بسیاری را متوجه انقلاب ساخت و در حساسترین لحظات تاریخ کشور و انقلاب و جنگ، داعیه لزوم انفصال آیتالله منتظری از نظام و مسؤولان را سر دادی که خدا میداند چه گناه بزرگی مرتکب شدهای. امیدوارم که از گذشتهها توبه کرده باشی ولی در غیر این صورت بدان که اشتباهات و لغزشهای ما و دوستانمان که تا حدود زیادی به شما بازمیگردد، تداوم خواهد یافت ولی در اشکال ظریفتر و نامرئی. البته مرا خواهی بخشید از این صراحت لهجه ولی مطمئناً بدون هیچگونه فشار جسمی و روحی به نگارش این کلمات مبادرت ورزیدم و لحظهای بیندیش و از سرنوشت تلخ من عبرت بگیر. برادرم! از قول من به اخویها و خواهران سلام برسان و الطافی که در حق من داشتید در حق زن و فرزندانم دریغ مکن و در حقم دعا کن تا بلکه خدا مرا مشمول عفو خویش قرار دهد.
نزد خدا توبه کن و گذشتههای خویش را جبران نما. در خاتمه از قول من به آیتالله منتظری؛ کسی که پس از امام امت روحی فداه، عشق و آرمان همه وجودم محسوب میشود سلام گرم خالصانهام را ابلاغ کن و از سوءاستفادههایی که من خواسته یا ناخواسته از حریم ایشان و بیت معظمله نمودم از ایشان عذرخواهی بکن. والسلام؛ به امید دیدار در قیامت و در محضر عدل الهی.
«نامه سیدمهدی هاشمی به آیتالله منتظری»
«بسمه تعالی»
محضر مبارک قائم مقام رهبری حضرت آیتالله العظمی منتظری دامت ایامه. با سلام و درود. امیدوارم از گزند حوادث مصون بوده و در تحقق آرمانها و اهداف متعالیه موفق باشید و بینهایت از گذشتههای دور و نزدیک خود و ناخالصیهاییکه از قلم و قدم من در حوزه روابط با حضرتعالی تراویده و تحریف حقایق را موجب گشت. شرمنده از اینکه به جای الهامگیری از سجایای اخلاقی و شرح صدر و ملکات روحی شما در حیطه انتساب به حضرتعالی در گردابی از ظلمات و اوهام و تنگنظریها غرق شده بودم. متأسفم و از این بابت عاجزانه از محضرتان عذرخواهی کرده و پوزش میطلبم. در عین حال بسیار خرسند و مشعوفم که تیرگیهای به هم تنیده جهل و تزویر که زیر پوششهای براق یک معادله انحرافی را در حساسترین مواضع انقلاب بنیان نهاده بود و نیروهای مخلص و تلاشگری را تسلیم وادی سراب خطبازیها و آلودگیهای سیاسی نموده بود در پرتو قاطعیت و تدبیر حضرت امام روحی فداه و مساعدت حضرتعالی متلاشی گشت، لغزشها و خطاهای رو به رشد خطرخیزی که قداستها و حرمتهای
قائم مقام رهبری را یدک میکشید واژگونه شد. با این حال، از اینرو که برخی ریشههای تنومند این خطر را مکمون در پناه شما دیده و مشاهده میکنم، همان اوهام و اندیشههای لغزشباری که مرا بهدام تسویلات شیطانی و افراطی و ناخالص افکند با قوت و استحکام و انسجام بیشتری در آقای اخوی... وجود داشته و دارد احساس مسؤولیت میکنم، علیرغم کژیهای گذشته و بیلیاقتی کنونی خود به عنوان یک واجب شرعی النصیحه لائمه المسلمین گوشهای از حقایق تلخ را با صراحت به محضر آن شخصیت بزرگواری که پس از مقام معظم رهبری ملجأ میلیونها انسانی است که در راه اعتلای کلمهالله از همه چیز خود گذشتهاند تقدیم نمایم، اگر احیاناً در بیان مطالب قلمم به گستاخی کشیده شود معذورم دارید، چه آنکه صراحت را ما و همه از شما آموختهایم بویژه هنگامی که فراتر از شخص و شخصیت و ماورای منافع فردی، مصالح اسلام و انقلاب وآینده رهبری مطرح باشد.
چنانچه حضرتعالی دفتر حوادث یک سال اخیر را به عقب ورق زده و مقطع زمانی 6 ماهه اول سال 65 را که به تحریک دوستان قدیم خودمان فشارهایی متوجه شما گشت در یک محور جدا از پیگیریهای حضرت امام
مدظله العالی نسبت به تخلفات من مطالعه فرموده و بیرون از مدار شایعات و توجیهگریها، عملکرد اخوی و من و جمعی از دوستان دیگر را ملاحظه بفرمایید خواهید دید چه لغزشهای بزرگی در حریم پاک قائم مقام رهبری شکل گرفته بود و...
ادامه دارد ...