سیدمحسن موسویزاده*: پیروزی انقلاب اسلامی ایران و افزایش اعتماد به نفس گروههای اسلامی در خاورمیانه باعث شد سیاست خارجی آمریکا در منطقه با بزرگترین شکست روبهرو شود. در واقع به دنبال سرنگونی شاه، لغو پیمان سنتو و نبود ژاندارم در خلیجفارس، این کشور نهتنها اهرم قدرت خود را در منطقه از دست داده بود، بلکه با کشوری مواجه شده بود که سایر ملتهای منطقه را نیز علیه نظم آمریکایی تحریک میکرد. از سوی دیگر اشغال لانه جاسوسی نیز موجب شده بود آمریکا در سطح جهان تحقیر شود، براین اساس این کشور همواره به دنبال اجرای سیاستهایی بود که ایران انقلابی را مهار کند. در این راستا یکی از سیاستهای آمریکا تشویق صدام به حمله به ایران و ارسال انواع سلاحها به این کشور در زمان دفاعمقدس بود. این نوشتار درصدد است این مساله را مورد بررسی قرار دهد.
اعترافات خود آمریکاییها
مساله تحریک و تشویق عراق به حمله به ایران توسط آمریکا موضوعی است که تاکنون در کتابها و نشریات گوناگونی مطرح شده است.
بهعنوان مثال «جولیتو کیهزا» در کتاب تهاجم کارتر و وقایع پشت پرده، مینویسد: «آمریکا در تحریک و تشویق کشورهای هممرز ایران تلاشهای فراوانی کرد، چراکه میدانست این تهاجم با مشغول کردن دو کشور ایران و عراق باعث تضمین امنیت اسرائیل میشود.» همچنین «ویلیام لیمن» از مفسران برنامههای تلویزیونی آمریکا، 16 فوریه 1993 در برنامهای تلویزیونی میگوید: «پرهزینهترین طرح مشترک آمریکا- عربستان مربوط به کوشش برای مهار انقلاب ایران بود و صدام وسیله انجام این مقصود شد».(1)
تابستان 1980 عراقیها که علاقهمند بودند از موافقت آمریکا برای حمله به ایران اطمینان حاصل کنند، وزیر خارجه خود را به عربستان و اردن فرستادند تا با مقامات آمریکایی مذاکره کند. این مذاکرات باعث شد صدام یک ماه و نیم قبل از حمله به ایران، به عربستان سفر کرده و رایزنیهایی درباره تجاوز نظامی به ایران و واکنش آمریکا داشته باشد.(2)
جالب اینجاست زمانی که عراق و آمریکا در حال بررسی چگونگی حمله به ایران بودند، روزنامه «واشنگتنپست» درباره اهمیت خلیجفارس برای آمریکا مینویسد: «اگر آمریکا، آلمان را از دست میداد هنوز میتوانست از اروپای غربی دفاع کند اما خلیجفارس دارای موقعیتی است که هرگونه عقبنشینی از آن، به منزله از دست رفتن نظم بینالملل در این منطقه است».(3)
چرا عراق؟
این سوال وجود دارد که چرا بین کشورهای منطقه خلیجفارس، عراق گزینه مناسبتری برای حمله به ایران بود. در واقع عراق به دلیل موقعیت جغرافیایی، سرزمین حائل بین ایران و کشورهای عربی بود و میتوانست از گسترش موج انقلابی به سایر کشورهای عربی جلوگیری کند. همچنین این کشور دارای جمعیت و ارتش مناسب برای تهاجم به ایران بود و تمرکز بر بحث عربی-ایرانی در عراق میتوانست تأکید ایران بر اسلامیت را تحتالشعاع قرار دهد؛ برایناساس آمریکا عراق را بهترین گزینه برای حمله به ایران تلقی میکرد.
چه کمکهایی به عراق شد؟
در سالهای دفاعمقدس، آمریکا چندین قانون تصویب کرد. با کمک این قوانین تعاملات دوجانبه آنها با عراق تسهیل میشد و به آنها امکان میداد از صدام در جریان جنگ حمایت کنند. یکی از این طرحها و قوانین طرح افزایش حجم مبادلات نظامی با عراق بود. در این راستا «ریگان» مبادرت به صدور دستورالعمل امنیتی کرد که براساس آن تجهیزات هوایی لازم برای افزایش قدرت نیروی هوایی عراق به صدام داده میشد.(4)
سال 1983، «دونالد رامسفلد» به نمایندگی از آمریکا، موافقتنامه همکاری نظامی با صدام برای جلوگیری از شکست ارتش عراق در جنگ علیه ایران را امضا کرد که براساس آن، آمریکا سلاحهای لازم برای تقویت ارتش عراق را در اختیار صدام میگذاشت. «ریچارد مورفی» معاون وزارت خارجه آمریکا در آن مقطع، اعلام کرد آمریکا برای جلوگیری از صدور اسلحه به ایران با 20 کشور تماس رسمی گرفته و همچنان این تماسها با دیگر کشورها ادامه دارد.(5)
به دنبال استفاده عراق از سلاح شیمیایی، وزارت خارجه آمریکا در نامهای به هیات نمایندگی دفتر اروپایی سازمان ملل [سال 1984] بر ضرورت جلوگیری از محکوم شدن عراق به دلیل حمله شیمیایی علیه ایران تأکید کرد: «وزارت خارجه به نماینده آمریکا در سازمان ملل دستور میدهد حمایت سایر هیاتهای نمایندگی غربی در سازمان ملل را جلب کند تا درباره پیشنویس قطعنامه ایران که استفاده عراق از جنگافزار شیمیایی را محکوم میکند، «رأی ممتنع» دهند در غیر این صورت، ایالات متحده جریان این قطعنامه را متوقف میکند».(6)
علاوه بر این، وزارت دفاع آمریکا اطلاعات و مشخصات دیپلماتهای ایرانی و برنامههای تدوینشده برای حمله به ایران با ذکر نقاط حساس برای بمباران نقاط مختلف آنرا به طور دائم در اختیار دولت عراق قرار میداد. بهعنوان مثال سال 1985 عراق با حمایت اطلاعاتی آمریکا، حملهای هوایی به جزیره سیری -که به دلیل بُعد مسافت تصور میشد از حمله هوایی دور میماند- انجام داد تا از این طریق صادرات نفت ایران را مختل کند.
در سالهای جنگ، به دلیل اینکه صدام بیشترین درآمد ارزی خود را صرف خرید سلاح میکرد، پولی برای واردات مواد غذایی مورد نیاز مردم کشورش نداشت؛ این مساله باعث شد توزیع برخی مواد غذایی مانند گوشت، در شهرهای عراق بشدت کاهش یابد. در این زمان آمریکا با ایجاد اعتبار ارزی برای این کشور، بستری فراهم کرد تا صدام بتواند به صورت نسیه، مواد غذایی از آمریکا وارد کند و از این طریق جلوی نارضایتی داخلی را بگیرد.(7)
آمریکا به دنبال چه بود؟
از دید آمریکا فشارهای سیاسی و اقتصادی جنگ موجب فروکش کردن احساسات انقلابی مردم ایران شده و زمینههای لازم برای حضور مجدد این کشور در ایران را فراهم میکرد. همچنین جنگ باعث میشد فشارهای اقتصادی، نظامی و سیاسی منجر به نارضایتی مردم از حکومت شده و در نتیجه زمینههای لازم برای سرنگونی حکومت انقلابی فراهم شود. آمریکا با توجه به نزدیکی رژیم بعث به شوروی و ترویج ملیگرایی عرب، انتظار داشت با راهاندازی جنگ علیه ایران بتواند با کمترین هزینه، ایران را تضعیف کرده و رژیمهای دستنشانده منطقه را تقویت کند. ایجاد تفرقه بین مسلمانان، رودررو قرار دادن کشورهای عربی با ایران، بازداشتن مسلمانان از توجه به اسرائیل و متوجه ساختن آنها به ایران، از دیگر اهداف آمریکا بود. همچنین هدف دیگر آمریکا امنیتی کردن فضای منطقه خاورمیانه و ایجاد مسابقه تسلیحاتی در کشورهای منطقه بود تا از این طریق بسترهای لازم برای بازار سلاحهای آمریکایی را در خلیجفارس فراهم کند.
فرجام سخن
سیاست آمریکا نشان میدهد این کشور بعد از شکست عملیات آزادسازی گروگانهایش و طرح کودتای نوژه که با یاری این کشور برنامهریزی شده بود، بهرهجویی از توان کشورهای منطقه برای مهار انقلاب اسلامی را گزینهای مناسب دانست. بر این اساس، سیاست تشویق عراق برای حمله به ایران را در پیش گرفته و در زمان جنگ نیز با ارسال انواع سلاح و تجهیزات و کمکهای اقتصادی درصدد برآمد ایران را مهار کند. با این حال تاریخ نشان میدهد ایران اسلامی برخلاف پیشبینیهای آمریکا، نهتنها از مواضع خود درباره مخالفت با امپریالیسم جهانی دست برنداشت بلکه از جنگ به عنوان اهرمی برای افشای ماهیت آمریکا و رژیمهای دستنشانده این کشور در منطقه استفاده کرد؛ مسالهای که باعث شد اواخر دهه 80 میلادی امواج ملیگرایی عرب، فروکش کرده و گروههای اسلامگرا در منطقه با اقبال گسترده مردم مواجه شوند. (*)
-----------------------------
پینوشت
1-کامران غضنفری، آمریکا و براندازی جمهوری اسلامی ایران، انتشارات کیا،1380، صفحه 198
2-بهمن همایون، روابط پنهان آمریکا و عربستان، اطلاعات سیاسی و اقتصادی، شماره 72-71، مرداد و شهریور 72، صفحه 67
3-فرهاد درویشی، ریشههای تهاجم، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، چاپ دوم،1380، صفحه 25
4-ابراهیم متقی، الگو و روند در سیاست خارجی ایران، انتشارات دانشگاه مفید، بهار 1390، صفحه 306
5- کامران غضنفری، آمریکا و براندازی جمهوری اسلامی ایران، همان، صفحه 294
6-پیر سالینجر، ترجمه: موسی احمدزاده، جنگ خلیجفارس، پرونده محرمانه، انتشارات اطلاعات،1370، صفحه 26
7-کنت آر. تیومن، سوداگری مرگ، ترجمه: احمد تدین، موسسه فرهنگی رسا، 1373، صفحه 280
* دانشجوی دکترای علوم سیاسی
منبع: برهان