printlogo


کد خبر: 166173تاریخ: 1395/7/28 00:00
فاصله 2 شمشیر کشیدن

علیرضا  مشتاق:  1- «این چیزی است که فاطمه(س)، دختر محمد رسول خدا(ص)، بدان وصیت کرده است. فاطمه(س) وصیت می‌کند به باغ‌های دیوار کشیده هفتگانه که درآمد اینها باید در راه خدا و برای نصرت اسلام مصرف شود. من وصی خود را علی بن ابی‌طالب(ع) قرار می‌دهم... خداوند را بر این وصیت شاهد می‌گیرم و همچنین مقداد بن اسود و زبیر بن عوام بر آن گواهی خواهند داد».  زبیر از اهل‌بیت علیهم‌السلام بود. یار و یاور پیامبر(ص) و خاندان مطهرش. از نخستین کسانی بود که اسلام آورد. در بدر و احد در کنار حمزه و علی علیهم‌السلام جنگید. زهرای مرضیه او را گواه بر وصیت خود قرار داد. بعد از ارتحال پیامبر(ص) به پیمان غدیر خم وفادار ماند و تنها کسی بود که در دفاع از علی(ع) در برابر مهاجمان به خانه زهرا(س) شمشیر کشید. یکی از 4 یا
5 نفری که به دعوت علی(ع) لبیک گفتند و سر تراشیدند و برای احقاق حق علی(ع) جمع شدند، زبیر بود. در شورای 6 نفره به علی(ع) رای داد و هواداری‌اش را کرد. مثل زبیر در میان مهاجر و انصار شاید به اندازه‌ انگشتان دست نباشند. از السابقون اسلام و از با فضیلت‌ترین صحابه!
2- وقتی مسلمین خودشان را از علی(ع) محروم کردند و علی(ع) خانه‌نشین شد، جامعه‌ مسلمین روز به روز از مدینه‌النبی فاصله گرفت. جامعه رفت به سمت طبقاتی شدن. دیگر عرب با عجم، قریشی با غیرقریشی، مهاجر و انصار، نومسلمان با مسلمین باسابقه و مجاهد با قاعد برابر نبودند! نه از حیث فضیلت و کرامت نزد پروردگار، از حیث حقوق اجتماعی و حق در حکومت و بیت‌المال. از عهد پیامبر(ص) تا زمان خلیفه‌ اول، آ‌نچه از غزوات و جزیه و دیگر درآمدها می‌رسید را همان روز به تساوی تقسیم می‌کردند. در زمان خلیفه‌ ثانی مقرری سالانه تعیین شد: برای اهل بدر 5 هزار درهم، برای اهل احد تا حدیبیه 4 هزار درهم، از حدیبیه تا وفات پیامبر(ص) 3 هزار درهم و... . ثروت فتوحات ایران و روم به مرکز حکومت اسلامی سرازیر می‌شد و این سهم بیشتر در بیت‌المال، طبقه‌ای از اشراف را به وجود آورد. مسلمینی که در عهد پیامبر(ص) در نهایت فقر و ساده‌زیستی مجاهدت کردند و شجره‌ طیبه‌ اسلام را استوار کردند، اینک روز به روز ثروتمندتر می‌شدند و برخی از آنها شیوه‌ زندگی پیشین‌شان و مرام و مسلک رسول‌الله(ص) را فراموش می‌کردند. اشرافی پدید آمدند که عادت داشتند به متمایز بودن، بیش از سایرین حق داشتن، متفاوت از دیگران مورد برخورد قرار گرفتن، در یک کلام: تافته‌ جدابافته بودند. برخی از ایشان در اطراف و اکناف بلاد اسلامی خانه‌ها و املاک و ذخیره‌های طلا و نقره و اسب‌های راهوار داشتند و حاکمان بعضی از ولایات اسلامی هر گونه می‌خواستند در بیت‌المال مسلمین تصرف می‌کردند.
3- در چنین وضعیتی، مردم به ستوه آمده و علی(ع) را به خلافت برگزیدند. علی(ع) با اشرافیت میانه‌ای ندارد، بیت‌المال را سر جایش بازمی‌گرداند ولو مهریه‌ زنان شده باشد: «گشایش امور با عدالت است و کسی که عدالت او را در سختی قرار دهد، ظلم و ستم برای او سخت‌تر خواهد بود». این عدلی است که اشراف عادت کرده به متفاوت بودن، تحمل آن را ندارند. اعتراض‌ها و اختلاف‌ها شروع می‌شود. طلحه و زبیر نزد علی(ع) می‌روند به اعتراض که «انک جعلت حقنا فی القسم کحق غیرنا و سویت بیننا و بین من لا یماثلنا فیما افاءالله تعالی بأسیافنا و رماحنا؛ بین ما و دیگرانی که شبیه ما نیستند در تقسیم بیت‌المال فرق نگذاشتی. حال آنکه اسلام با زور شمشیر و حمایت ما پیش رفت». علی(ع) یادشان آورد که از اول هم قرار بر همین بوده است. قرار نبوده اشرافیت حکمفرما شود و جامعه‌ای طبقاتی شکل بگیرد که هر که زودتر آمده و بیشتر تلاش کرده، سهم بیشتری از سفره‌ بیت‌المال ببرد. یادشان آورد که پیامبر(ص) هم همین‌طور بود: «فان ذلک امر لم احکم فیه بادیء بدء قد وجدت انا و انتما رسول‌الله صلی‌الله علیه و اله یحکم بذلک»؛ من که بنیانگذار چنین روشی نیستم. هم من و هم شما بودیم و دیدیم پیغمبر این‌طور عمل می‌کرد».
4- اشراف مسلمین یادشان آمد که پیامبر(ص) چطور بود. چطور حکومت می‌کرد. قرار بود خلفایش چگونه حکومت کنند. ولی نمی‌توانستند ترک عادت کنند. خوی اشرافی ریشه دوانده بود در نظام فکری‌شان. «حکومت سهم ماست، سهم بیشتر از بیت‌المال حق ماست، اسلام به پشت‌گرمی ما جان گرفت...» رفتند و بر علی(ع) شوریدند. برخی در شام و برخی در عراق. علی(ع) که لشکر کشید به عراق، نمی‌خواست یاران روزهای پیشین بر طریق گمراهی بمانند. زبیر را فراخواند و فرمود: «خاطرت هست روزی را که رسول خدا صلی‌الله علیه و آله فرمود: ‌ای زبیر! آیا علی را دوست داری؟ تو گفتی: چرا دوست ندارم؟! او دایی‌زاده من است. آن‌گاه پیامبر فرمود: روزی فرا رسد که تو با او مخالفت کنی و بر او شمشیر بکشی، و یقین بدان که تو آن روز ناحق و ظالم باشی». زبیر گفته‌ پیامبر(ص) را به یاد آورد و از کاری که کرده بود پشیمان شد ولی نه لشکری که با خود آورده بود بازمی‌گشت، نه پسرش عبدالله دست از بازیگردانی برمی‌داشت. زبیری که سودای حکومت داشت، از جنگ کناره گرفت و توسط تروریستی کشته شد. امام قاتل زبیر را به دوزخ بشارت داد. زبیری که اگر اشرافیت و فاصله گرفتن از سبک زندگی نبوی، خاطرات عهد پیامبر(ص) را از یادش نمی‌‌برد، فتنه‌ای در میان امت به پا نمی‌کرد. در واقع فاصله «از شمشیر کشیدن زبیر برای امیرالمومنین تا شمشیر کشیدنش به روی امیرالمومنین همین حقوق‌های نجومی و اشرافیت بود!»
............................................................................................
* زبیر یکی از آنها بود که مسعودی در کتاب تاریخی مروج الذهب درباره اموالش می‌گوید زبیر در بصره و مدینه و دیگر شهرها چه تعداد کاخ داشت و در زمان ما-حدود 200 سال بعد از زبیر- کاخ‌های زبیر از باب جلال و شکوه و عظمت، جزو گردشگاه‌های دیدنی بلاد مسلمین بود.


Page Generated in 0/0072 sec