... اگر با صراحت کامل به من نصیحت میفرمودید که به جریانات دفتر و مدارس فقیه عالیقدر نزدیک نشوم و اگر... و اگر... کار به اینجا نمیکشید. اکنون که به رأیالعین ثمره وضعیت سابق را مشاهده نمودید استدعا دارم گذشتهها را چراغ راه آینده خود قرار دهید و انشاءالله قرار خواهید داد.
نکته پنجم: همانطور که خودتان بارها اشاره میکردید که حضرت امام مدظله العالی یک چارچوب واحدی را از روز اول نهضت تاکنون برای خودشان انتخاب کردهاند و کلیه مسائل انقلاب و کشور را با معیارهای ثابت و لایتغیر خویش سنجیده و مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهند همه ماها که خود را مقلد و پیرو آن حضرت میدانستیم میبایست چنین شیوه ارزندهای را پیشه خود میساختیم نه اینکه به دنبال بروز هر حادثهای یک تحلیل جدید پیدا کرده و با تحلیلهای متضاد روزانه خود را بر سر چندراهی سرگردان سازیم. اگر عقل ما آن کشش لازم را نداشت که به این نتیجه دست یابیم حداقل وظیفهای بود که به خط رهبری انقلاب تعبد داشته و ثبات قدم و استقامت در موقف را از امام عزیز میآموختیم تا فعل و انفعالات و مسائل مستحدثه و جزر و مدهای سیاسی نتواند ماها را به انفعال کشانده و به راه غلط سوق داده شویم.
برادر عزیزم!
هنگامی که حضرت امام و فقیه عالیقدر دامظلهالعالی تأکید میکنند حفظ نظام سیاسی کشور واجب شرعی است، طبعاً حفظ و حمایت از کسانی که با تأیید مقام رهبری مسؤولان اجرایی نظام شناخته شدهاند (بهفرض اینکه اختلاف سلیقه نیز با آنان داشتیم) نیز واجب میشود و اگر ماها در یک چارچوب شناخته شده و مورد تأیید خط رهبری به طور ثابت قرار میداشتیم هرگز به انفعال و تذبذب در تحلیلها و تصورات خود، مبتلا نمیگشتیم.
اخوی عزیز!
من نمیخواهم بار اشتباهات و غلط کارهای خود را به دوش شما بیندازم، نه هرگز، زیرا اولاً حضرتعالی از بسیاری از تخلفات من بیاطلاع بودید و ثانیاً در مواردی که دلسوزانه مرا نصیحت میکردید این من بودم که در اثر غرور و تعصب نفسانی به توصیههای شما گوش نمیدادم، ولی در بخش مسائل سیاسی کشور انصافاً من خود را تابع رأی و تشخیص حضرتعالی میدانستم و این وظیفه شما بوده است که مرا بهتر راهنمایی کنید.
نکته ششم: اخوی عزیزم! تخلفاتی که من در مصاحبه خود اعلام کردم چه از قبل یا بعد از انقلاب یک سلسله واقعیتهایی بوده است که متأسفانه در اثر القائات شیطانی وجود مرا گرفته بوده و من نه از روی جبر و اکراه بلکه با رضایت کامل آنها را بازگو کردم تا عبرتی برای دیگران که چه بسا هنوز در جو گذشته ما زندگی میکنند، باشد و در عین حال مقدمهای برای ساختن شخصیت جدید و سالمی برای آینده گردد. در خاتمه از اینکه مصدع اوقات گرانبهای شما گشتم پوزش طلبیده، استدعا دارم سلام گرمم را خدمت فقیه عالیقدر ابلاغ فرموده و از ناحیه من از ایشان عذرخواهی بفرمایید و ضمن دعا برای حل مشکلات مسلمین و برطرف شدن گرفتاریها و پیروزی رزمندگان ایثارگر در جبهه و دوام عمر امام امت و فقیه عالیقدر سلامی گرم به افراد خانوادهام، امالبشیر و بشیر و بشری و خانواده خودتان ابلاغ فرمایید و مادرمان را بویژه مورد محبت قرار دهید.
«والسلام علی جمیع اخوانناالمسلمین»