خسرو معتضد: در شانزدهمین دوره انتخابات نماینده مدیران مسؤول در هیات نظارت بر مطبوعات که به صورت الکترونیکی و از طریق سامانه جامع رسانههای کشور برگزار شد، آقای حسین انتظامی با کسب حدود 72 درصد آرا به عنوان نماینده مدیران مسؤول در هیات نظارت بر مطبوعات انتخاب شد. آقای انتظامی شخصا فرد خوشفکر و محترمی است. ایشان سالها مدیر روزنامه جامجم و همشهری و نشریات اینچنینی
- نشریاتی که دولت یا شهرداری تامینکننده هزینههای آنها بوده است- بودهاند. به یاد دارم سالها پیش در مصاحبهای گفته بودند فایده سردبیری و مدیریت نشریات دولتی این است که گرداننده نشریه غم و غصه تیراژ بالا و پایین و فروش رفتن یا نرفتن روزنامه را ندارد، معمولا این نشریات از نظر جذب آگهی نیز مشکلی ندارند و آگهی فراوان بنا به دلایل مختلف صفحات این نشریات را پر میکند. اما من اگر جای جناب آقای انتظامی بودم زیر بار این نمایندگی نمیرفتم، زیرا چگونه است شخصی معاون مطبوعاتی وزارتخانهای باشد که سروکار مطبوعات کشور با آن است، در عین حال در هیات نظارت بر مطبوعات سمت نمایندگی مدیران مسؤول و حمایت از مطبوعاتی را داشته باشد که وقتی مرتکب تخلف یا خطا یا بیرون رفتن از خط قرمز میشوند، باید به عنوان نماینده دولت و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی خواستار پیگرد آنها شود.
این جمع اضداد شغلین است و اساسا معاون مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به دلیل مقام دولتی خود در قامت رقیب سایر نامزدها شرایط رقابت را نابرابر کرده است.
آقای انتظامی فردی محترم است اما حضور ایشان به نمایندگی مدیران مسؤول مشابه این است که در یک دادگاه، شخصی هم دادستان نامیده شود که باید علیه متهم مفروض اقامه کیفرخواست کند و هم خود را وکیلمدافع متهم معرفی کند. مرحوم دکتر مصدق و سایر نمایندگان ملت در ادوار اولیه مجلس شورای ملی که آبرو، عزت و احترامی داشت، هر زمان در مجلس لب به سخن میگشودند به مجلسیان و دولتیان هشدار میدادند آنچه ما در این فضا(فضای مجلس) و در این جامعه و در این کشور میکنیم زیر دوربین و در حقیقت زیر ذرهبین جوامع مترقی جهان و دانشمندان و ارباب بصیرت است و فکر نکنیم فقط مربوط به خودمان است.
در زمان رضاشاه که بتدریج مطبوعات تحت اختناق شدید و خفقان سانسور قرار گرفتند و روزنامههای مهم و پرتیراژ و مورد توجه عموم مانند «طوفان» فرخی، «شفق سرخ» علی دشتی و «ستاره ایران» اعتصامزاده(این روزنامه یک صفحه هم به زبان فرانسه خبر و مطلب چاپ میکرد) تعطیل شدند و روزنامههای اطلاعات، ایران، کوشش و ستاره تحت نظارت شدید استواران و افسران جزء شهربانی به بولتن حمد و ثنای دربار تبدیل شده بودند، مجله ایرانامروز- نشریه دولتی- تیراژ فقط 1000 نسخهای در ماه داشت. وقتی واقعه سوم شهریور 1320 روی داد و کشور اشغال شد، روزنامه اطلاعات مقالهای تحت عنوان «تاثر عمومی» نوشت و ابراز تاسف کرد چرا متفقین، ایران بیطرف و بیدفاع را اشغال کردهاند؟
سفارتخانههای انگلیس و شوروی این مقاله را نوشته خود رضاشاه یا فروغی یا دکتر صدیق اعلم، مدیرکل اداره انتشارات و تبلیغات دانسته و اعلام کردند ارتش انگلیس و ارتش شوروی بزودی وارد تهران خواهند شد، زیرا این مقاله که به وسیله شاه یا نخستوزیر یا مدیرکل تبلیغات نوشته شده، مردم را به مقاومت علیه دولتین اشغالگر برانگیخته است.
فروغی که 4-3 روز بود نخستوزیر شده بود به سفارت انگلیس رفت و صدها دلیل آورد که این روزنامه آزاد و خصوصی است و مقاله به قلم علی جلالی، سردبیر آن نوشته شده است. متفقین خواهان توقیف روزنامه اطلاعات شدند که از نهم شهریور تا چندین روز تعطیل و توقیف شد و مردم در بیخبری ماندند. ولی همین مطبوعات در دوران آزادی بیان پس از شهریور چنان مقام و مرتبتی یافتند که وقتی «سرگئی کافتارادزه» معاون وزارت خارجه شوروی یا «ادوارد هریو» رئیس مجلس ملی فرانسه یا «کیسی» وزیر خواروبار انگلیس یا چرچیل یا دوگل به تهران میآمدند، در مصاحبه مطبوعاتی در انجمن جراید حضور مییافتند و در بحران آذربایجان مطبوعات ایران بودند که صدای حق ملت ایران را به گوش جهانیان رساندند.
شهریور 1320 و روزهای پس از استعفای رضاشاه هیچ مقام انگلیسی و روس استدلالهای مقامات ایرانی را نپذیرفت که مقاله زاده احساسات و تاثر مردم ایران و مثلا سردبیر و اعضای هیات تحریریه روزنامه اطلاعات بوده و میگفتند چون در ایران مطبوعات آزاد وجود خارجی ندارند و همه تحت نظارت و سانسور اداره راهنمای نامهنگاری یعنی ادارهای وابسته به شهربانی کل کشورند، پس این مقاله که مردم را تحت تاثیر قرار میدهد به قلم شخص رضاشاه است. وقتی فروغی میگفت: اعلیحضرت تاکنون مقالهای ننوشتهاند، میگفتند خود جنابعالی چه؟ او میگفت: من که خود تا چند روز پیش مغضوب و تحت نظر بودهام. سر ریدر بولارد، وزیر مختار انگلیس میگفت خود دکتر عیسی صدیق (صدیق اعلم) مدیرکل تبلیغات نوشته و جاسوسان خبر دادهاند مقاله در یک پاکت دربسته از اداره کل تبلیغات به دربار رفته و شاه آن را خوانده و تصحیح و حذف و جرحی در آن انجام داده و دوباره به روزنامه اطلاعات ارسال داشته که به چاپ رسیده است.
همین جراید وقتی آزاد، متکثر و متنوع شدند، در جریان کشته شدن 5 کارگر ایرانی که از کنار اردوگاه آمریکاییها در امیرآباد در غرب تهران میگذشتند و سربازان زباننفهم هندی از روی اشتباه به آنان تیراندازی کردند و هر 5 تن را کشتند، طوری علیه انگلیسیها مقاله نوشتند و احساسات مردم ایران را بیان کردند که دکتر حسین گلگلاب شعر جاودانی «ای ایران ای مرز پر گهر» را سرود و استاد روحالله خالقی روی آن آهنگ گذاشت و وقتی این سرود با صدای غلامحسین بنان پخش شد، سفارت انگلیس بنا به اسناد موجود در موزه اسناد ریاستجمهوری که همان مرکز اسناد نخستوزیری است به عجز و لابه افتاده و سر ریدر بولارد نامهها به نخستوزیر وقت ایران ارسال داشت و خواهان توقیف 10 روزنامهای شد که اشغالگران را میکوبیدند و دولت عذر آورد که مطبوعات آزادند؛ خود دولتین معظمتین اصرار داشتهاند مطبوعات ایران آزاد باشند.
بنابراین فقط میتوان آنها را از طریق شکایت به دادگستری جلب و توقیف کرد و اگر حکومت نظامی در کار بود توقیف آنها طبق ماده 5 حکومت نظامی آسان بود ولی عجالتا جز تذکر به آنها یا اقدام از طریق شهربانی کاری نمیتوان کرد و مجلس، دولت را در محظور خواهد گذاشت!
ملاحظه میفرمایید این تفاوت امر درباره مطبوعاتی است که دولتی یا وابسته به دولتند با جرایدی که آزاد و خصوصیاند که حتی سفارتخانه خارجی هم جرات اقدام علیه آنها را نداشته است.
در دوران ملی شدن صنعت نفت اهمیت جراید ایران که اکثرا آزاد و غیردولتی بودند (اساسا در آن دوران به یاد ندارم دولت نشریهای نشر دهد) به حدی بود که رادیو لندن سرمقاله روزنامههای ایران را میخواند و به آنها پاسخ میداد. در سفر دکتر مصدق به نیویورک در 1330 و به لاهه در 1331، چند مدیر روزنامه با خرج موسسه خود همراه نخستوزیر به نیویورک، واشنگتن و لاهه رفتند.
نگاهی به گذشته کنید. ببینید نمایندگان مطبوعات در انجمنهای مطبوعات که تقریبا نقشی شبیه انجمن یا شورای نظارت بر مطبوعات کنونی را برعهده داشت، آیا از جراید معدود دولتی آن زمان بودند یا از میان مدیران مطبوعات آزاد و غیردولتی؟
هرچه به مطبوعات آزاد و غیردولتی فرصت فعالیت و بیان مکنونات و خواستهای مردم داده شود به نفع مملکت و مصالح آن است.
من به جناب آقای انتظامی توصیه میکنم این نمایندگی را به نماینده مدیران مسؤول روزنامهها و مجلات خصوصی و غیردولتی که از بودجه دولت، شهرداری و نهادهای رسمی استفاده نمیکنند و غم تیراژ دارند و باید حقوق همکاران خود را از دخل و خرج نشریهشان بدهند واگذار کنند.
چندی پیش رجب طیب اردوغان که در کشورش چند هزار نشریه و حدود 1200 شبکه تلویزیونی و صدها رادیوی خصوصی دارد از مطالبی که جراید ایران درباره وضعیت دولت ترکیه و فساد مالی بعضی مقامات بلندپایه ترکیه مینویسند نزد مقامات ایرانی گله کرد. نظیر این گله را در رژیم سابق هیچ مقام خارجی از شاه و نخستوزیر و وزیران او نمیکرد، زیرا مطبوعات ایران در دهه 50 هیچگونه اعتبار و اهمیتی در دنیای رسانهای نداشتند و هیچ دولت بیگانهای آنها را نماینده افکار عمومی ایران نمیدانست و تاثیرگذاری مقالات جراید بر مردم را ناچیز میدانستند، در حالی که یک مقاله واشنگتنپست یا نیویورکتایمز یا گاردین یا تایمز، شاه را مشوش میکرد. در آن زمان خارجیان میگفتند جراید تحت نظر ساواک هستند و مقالات آنها اهمیتی ندارد.
نمیدانم آقای انتظامی طی 3 سال گذشته که هم معاون مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بودهاند و هم نماینده مدیران مسؤول مطبوعات، در جریان مشکلاتی که برای جراید پیش میآید یا شکایت شاکیان خصوصی یا دولتی از بعضی جراید، چگونه توانستهاند موازنه را حفظ و هر دو طرف را اقناع کنند. شورای نظارت به مثابه یک نهاد حقوقی و ترازوی عدل و انصاف بین دولت و مطبوعات است. این شورا باید آنچنان اعتبار و ظرفیت و بیطرفی را به منصه ظهور برساند که هر رأیی که از آن صادر شود فصلالخطاب باشد و هر روزنامهنگاری نه تنها در مطبوعات بلکه حتی در فضای مجازی وقتی دست به قلم میبرد به خاطر داشته باشد که اگر دروغ بگوید یا تهمت بزند یا توهین کند، ناظر منصف و بیطرفی بر اثرش نظارت دارد و درهیأت نظارت بر مطبوعات، همانگونه که نماینده دولت حاضر است، نماینده مدیران مسؤول نیز حضور خواهد داشت. قدرت مطبوعات آزاد ناوابسته در دنیای امروز شگفتانگیز است. واشنگتنپست که نیکسون را از سریر قدرت به زیر کشید و امروز ترامپ را رسوا کرد، یک روزنامه خصوصی است که تیراژی فقط 700 هزار شمارهای دارد، در حالی که نشریات «پراودا» و «ایزوستیا» با تیراژهای 5 میلیون نسخهای خود نتوانستند هیچ کاری برای بقای رژیم کمونیسم انجام دهند، زیرا دولتی و حزبی بودند و مدیران آنها اختیاراتی جز آنچه «پولیت بورو» به آنها اعطا کرده بود نداشتند و ناشر افکار دولت و حزب منحصر به فرد کمونیست بودند. در هر حال چه خوب است جناب آقای انتظامی که احترامی در دنیای مطبوعات دارند، به همان مقام معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بسنده کنند و اجازه دهند مدیران مسؤول نشریات بخش خصوصی و آزاد وارد میدان شوند و سمت نمایندگی از همکاران خود آنها باشد. هر اندازه مطبوعات ایران از آزادی بیان و انتقاد برخوردار باشند به نفع مملکت و اسباب رضایت مردم است و جلوی فساد مالی و دستاندازی به اموال عمومی را میگیرد چون در حکم بازرسان بیجیره و مواجب دولت هستند.