محسن یزدی: برنامه سینمایی «هفت» حالا دیگر تبدیل به مهمترین برنامه فرهنگی تلویزیون شده و توانسته مخاطب خوبی را برای یک برنامه تخصصی گرد آورد. بازتاب این برنامه هم البته به گستردگی مخاطبانش شده و هفتهای نیست که اخبار مختلفی از محتوای ارائه شده توسط این برنامه روی صفحات مجازی و حقیقی رسانهها قرار نگیرد. جالب اینکه گاهی صحبت درباره هفت وسیلهای برای دیده شدن اشخاص یا رسانهها نیز شده است. طبعا برنامه هفت نیز مانند همه برنامههای دیگر دارای اشکالاتی است که برخی از آنها شاید به پاشنه آشیل برنامه هم تبدیل شود که در نوشتاری میتوان با جزئیات به آن پرداخت اما اتفاقی که با تیم فعلی برنامه هفت رقم خورده چیزی نیست که بتوان بسادگی از کنار آن گذشت. به نظر نگارنده، هفت امروز از منظر جهتگیری کلی، نزدیکترین برنامه سینمایی به آن چیزی است که سالها دلسوزان کشور برای سینما متصور بودهاند. سالهای سال است برنامهها و مباحث سینمایی (غیر از برنامه ققنوس که آن هم یک برنامه سینمایی صرف نبود) به چیزی شبیه یک دورهمی تبدیل شده و بحثها در شکل محفلی آن باقی مانده است. در سینما شاهد تکصدایی جریانی بودهایم که سینما را میدان بیرقیب خود دانسته و از بیان صدایی غیر از صدای خود نه تنها استقبال نکرده، بلکه با تمام قوا سعی در خاموش کردن آن داشته است. سینمای جشنوارهزده بیمخاطب با ژست اپوزیسیون محصول استیلای این نگاه به سینما بوده است اما حالا اتفاق دیگری افتاده است؛ چند سالی است رسانههای منتقد این جریان جانی گرفته و توانستهاند با طرح موضوعات اساسی غیر از فلان جایزه جهانی و فلان محفل روشنفکری موج جدیدی را ایجاد کنند. شاید نتیجه این تلاشها بود که امروز کسانی که جشنوارهها را مقدس میدانستند به سیاسی بودن طیف گستردهای از آنها اعتراف میکنند. مباحثی از قبیل سینمای افسرده، مخاطب، اکران جهانی، بررسی دوباره جشنوارههای خارجی، سینمای سفارتی و... از جمله مباحثی است که اگرچه جدید نبوده اما بعد از سالها دوباره به آن توجه شده است. بدون تعارف باید گفت این موارد در تلویزیون هم کمتر مجال طرح در یک برنامه جدی را یافته است و جز موارد اندک هرچه روی آنتن رفته باز توسط ارادتمندان به جریان غالب سینما و پدرخواندگان آنان بوده است. حالا البته هفت چیزی دیگری است؛ جسور است، از مخالف خود نمیترسد و حرفهای اساسی میزند که به مزاق جریان همیشه حاضر خوش نمیآید. بعید میدانم دعوا بر سر لحن فراستی یا افخمی یا چیزهایی شبیه این باشد، اگرچه نگارنده خود منتقد برخی از این لحنهاست. ماجرا بزرگتر از این حرفهاست. ماجرا این است که استیلای چند دههای آنها رو به افول نهاده اگرنه چطور میشود هنرمندان مدرن معتقد به آزادی بیان به جای اینکه درخواستشان حضور در برنامه و ارائه نظراتشان باشد مرتب به تلویزیون برای تعطیلی برنامه فشار آورند؟ این یعنی اتفاقی جدی در حال رخ دادن است و زمین بازی در حال چرخش است. با این حساب نه تنها باید از هفت حمایت کرد، بلکه باید به این فکر کرد که چطور میتوان این برنامه را تکثیر کرد تا صداهای دیگری که مرتبط با منافع مردم است در سینما شنیده شود؛ چه اینکه ارائه بحثهای اساسی و تکرار منطقی آن در یک روند درست تاثیر مستقیمی بر فیلمها خواهد داشت.