printlogo


کد خبر: 166968تاریخ: 1395/8/12 00:00
رونالدو را هو نکنید

دیگو فورلان: مدتی بعد از اینکه کریس رونالدو در سال 2003 به منچستریونایتد پیوست، پدرم از اروگوئه آمد تا بازی مرا ببیند. چند بازی در اولدترافورد را تماشا کرد و بعد به او اجازه دادند تمرینات‌مان را در کرینگتون تماشا کند. پدرم قبلا فوتبالیست بود و از اینکه فوتبال از زمان او تا به آن سال چقدر تغییر داشته خیلی متعجب بود. او می‌خواست پیشرفت مرا از نزدیک ببیند. سر الکس، مربی‌مان هم با او رابطه خیلی خوبی داشت. حتی سعی کرد چند کلمه اسپانیایی هم با پدرم صحبت کند. بعد از یک هفته در منچستر و تماشای یک جلسه تمرین، پدرم رونالدو را به من نشان داد و گفت دیگو، وقتی این بازیکن جوان گل زدن را شروع کند مهار کردنش غیرممکن خواهد بود. او به رونالدو نگاه می‌کرد چون رونالدو هم مانند من حتی بعد از تمام شدن تمرینات باز هم می‌ماند و تمرین می‌کرد. هر دوی ما می‌خواستیم بهترین عملکرد را داشته باشیم. بارها تمرین شوتزنی می‌کردیم، این تمرین عالی بود و من از وقتی بچه بودم با توپ تنیس تمرین شوت‌زدن به دیوار می‌کردم. این کار به من کمک کرد 2 پا شوم. رونالدو هم از فاصله دور به توپ شوت می‌زد اما هر بار توپش از بالای دروازه به بیرون می‌رفت. وقتی دیوار تمرینی چیده می‌شد او به توپش کات (پیچش) نمی‌داد اما توپ را درست به جایی که می‌خواست می‌فرستاد. خیلی محکم و خیلی سریع. آن زمان بیشتر توپ‌هایش وارد دروازه نمی‌شد. پدرم اما همان زمان معتقد بود رونالدو از همه هم‌تیمی‌هایش بهتر است و درست هم می‌گفت. وقتی رونالدو تازه به منچستر آمده بود قرار شد من برایش همه چیز را ترجمه کنم، چون انگلیسی بلد نبود. هم مترجم او باشم و هم کلبرسون برزیلی که او هم تازه به تیم آمده بود. قرار بود یک برزیلی دیگر به نام رونالدینیو به اولدترافورد بیاید اما او به بارسلونا رفت و خیلی هم بد نشد. حتی با من صحبت کرده بودند که صحبت‌های او را هم ترجمه کنم. رونالدو انسان خوبی بود و هنوز هم هست. وقتی بازی می‌کردیم همیشه با هم صحبت می‌کردیم. او توانست مسیر طولانی موفق شدن در یونایتد را خیلی زود طی کند. هر دوی ما خیلی اجتماعی نبودیم اما گاهی او را در ماترام‌هال، هتلی در نزدیکی منچستر می‌دیدم. بیشتر زمانی که برای گلف بازی کردن به آنجا می‌رفتم می‌دیدمش. او هم آنجا بیلیارد بازی می‌کرد، معمولا با برادرش بود که از مادیرا آمده بود. او حتی می‌خواست همیشه در بیلیارد هم برنده باشد. این روحیه برنده بودن او را تبدیل به بازیکنی کرده که این روزها هست و تبدیلش کرده به یکی از بهترین بازیکنان جهان در کنار لیونل مسی. علاقه‌ای که رونالدو به بهترین بودن داشت را هر کسی ندارد. هرکسی هم او را دوست ندارد اما اینها فاکتورهایی هستند که به او کمک کردند تا بهترین باشد. به همه بازیکنان جوان توصیه می‌کنم رفتار او را بیشتر مورد توجه قرار دهند؛ حرفه‌ای بودن و تمایلش به پیشرفت کردن را. هرگز بیرون از فوتبال خبر بد یا اینکه کار بدی کرده باشد از او نمی‌شنوید. همیشه ورزش می‌کند و تمرکزش را از دست نمی‌دهد. در حال حاضر رونالدو بهترین دوران بازیگری‌اش را تجربه نمی‌کند. میانگین یک گل در هر بازی نمی‌زند و این برخلاف کاری است که در سال‌های اخیر کرده است اما هر فوتبالیستی بالا و پایین دارد. من تعجب می‌کنم برخی هواداران او را هو می‌کنند. آن هم برای از دست دادن یک موقعیت. به نظرم این منصفانه نیست. از هواداران حریف انتظار می‌رود که او را هو کنند، چون می‌خواهند عملکردش را تضعیف کنند اما اینکه هواداران خودی هو کنند دقیقا به معنی بی‌احترامی است و البته احترام آخرین چیزی است که هر بازیکنی می‌خواهد. همیشه دوست‌داری هواداران خودی حمایتت کنند، به تو ایمان داشته باشند و وقتی اوضاع خوب پیش نمی‌رود به تو اعتماد به نفس بدهند. آیا این معنی کلمه «حمایت» نیست؟ آنهایی که رونالدو را هو می‌کنند باید از خودشان بپرسند آیا خودشان هر روز سر کارشان 100 درصد هستند؟ دوست دارند مقابل دیگران هو شوند؟ انسان یعنی اشتباه و همیشه انسان روزهای بد هم دارد. وقتی آلوارو موراتا گل زد واقعا به واکنش‌ها می‌خندیدم. رونالدو دستش را بالا برد که نشان دهد گل آفساید بوده است. یک شبکه تلویزیونی کاتالانی سوءاستفاده کرد و گفت او از گلزنی دیگر هم تیمی‌هایش ناراحت می‌شود. این کار خوب نبود و باعث شد در شبکه‌های اجتماعی هم از او انتقاد شود اما ناعادلانه بود. به نظرم او در حال شادی کردن بود، نگفت گل آفساید است، بلکه بازوهایش را بالا برد تا شادی کند. رونالدو هنوز بازیکن بزرگی است. عاشق فوتبال است و همیشه امیدوار است انتقادات باعث پیشرفتش شوند و به همه ثابت کند درباره‌اش اشتباه فکر می‌کنند، چون همین طور هم هست.


Page Generated in 0/0055 sec