printlogo


کد خبر: 167050تاریخ: 1395/8/15 00:00
نامه تاریخی جواهر لعل‌نهرو به دخترش، ایندیرا گاندی درباره فرهنگ و تمدن و هنر ایران
حیات تازه اسلام در ایران

نام «جواهر لعل نهرو» با کتاب «نگاهی به تاریخ جهان» در ایران پیوند خورده است بویژه اینکه رهبر انقلاب نیز به این کتاب عنایت ویژه‌ای داشته‌اند و آن را برای مطالعه توصیه کرده‌اند.
جواهر لعل نهرو نخستین نخست‌وزیر هند پس از استقلال آن در 15 اوت 1947 /23 مرداد 1326 است. پیش از آنکه نهرو به این پست انتخاب شود نزدیک به 10 سال از عمرش را ‌ـ‌ البته به گونه‌ای نامنظم‌ ـ‌ در زندان‌های استعماری سلطنت بریتانیا گذراند. به دنبال کتابی بودیم تا یاد این آزادیخواه و سیاستمدار بزرگ را گرامی بداریم. از همین رو برخی از صفحات کتاب «نگاهی به تاریخ جهان» وی را تورق کردیم. تورقی که در آن خواندن سطوری درباره ایران آن هم با جزئیات بسیار از زبان یک سیاستمدار شرقی برای هر ایرانی دلچسب است. آن هم سیاستمداری که سال‌ها برای آزادی کشورهای جهان سوم مبارزه کرده و با دیده سپاس به همسایه تاریخی خود می‌نگریست و از این فرهنگ نیز بی‌نصیب نماند.
جامه عمل پوشانیدن به سلطه‌گریزی ملل جهان سوم
به گزارش ایبنا، نهرو طی سال‌های دهه‌ 1930 به اتهام فعالیت‌های سیاسی و مخالفت با تسلط بریتانیا بر هندوستان و دولت «کرارا» به زندان افتاد. وی همچنین در طول جنگ دوم جهانی به دلیل مخالفت با همکاری و کمک هندوستان در جنگ انگلستان علیه قوای محور و به این بهانه که هندوستان بلافاصله بعد از جنگ باید به استقلال خود دست یابد، به زندان افتاد. اصطلاح «عدم تعهد» اولین بار در یک سخنرانی وی، در کلمبو، در آوریل سال 1954 مطرح شد. در واقع نهرو، پس از کامیابی‌هایش در زدودن استعمار از شبه‌قاره‌ هند و لغو نظام کاست در این کشور، به تلاش برای مبارزه با آثار و بقایای سیاسی و اقتصادی نظام سلطه در عرصه‌ جهانی پرداخت. به این ترتیب نام نهرو همواره یادآور تلاش‌هایی است که به خواسته‌ سلطه‌گریزی ملل جهان سوم و در حال توسعه جامه‌ عمل پوشانده است.
این سیاستمدار و آزادیخواه زمانی که در زندان استعمارگران هند به سر می‌برد، شروع به نوشتن نامه‌هایی به دخترش ایندیرا گاندی کرد. این نامه‌نگاری میان پدر و دختر موجب نگارش کتاب سه جلدی «نگاهی به تاریخ جهان» شد. ایندیرا، خود درباره کتاب «نامه‌های پدری به دخترش» می‌گوید: «این واقعیت که پدرم با وجود تمام اشتغالات و گرفتاری‌هایش فرصت می‌یافت ذهن مرا که تازه به راه می‌افتاد نیز راهنمایی کند موجب شادمانی فراوان من می‌شد و به من نیرو می‌بخشید تا تنهایی و جدایی و دوری از او را که در وضع زندگی آن زمان ما گریزناپذیر بود، تحمل کنم.» در قسمتی از کتاب «نامه‌های پدری به دخترش»، نهرو درباره مطالعه رنج‌هایی که در طول تاریخ بر انسان‌ها گذشته، آورده است: «لابد از نامه‌های من کاملا خسته شده‌ای! فکر می‌کنم تا اندازه‌ای هم حق داری. بسیار خوب! اکنون دیگر تا مدتی چیز تازه‌ای برایت نخواهم نوشت، فقط می‌خواهم درباره آنچه تاکنون نوشته‌ام و کاری که کرده‌ایم کمی فکر کنی... تو اکنون 10 سال داری و چقدر بزرگ شده‌ای! تو حالا یک دخترخانم جوان هستی، این طور نیست؟ بله! یک دختر جوان! در نظر تو یکصد سال مدت بسیار درازی جلوه می‌کند. فکر کن هزار سال چقدر دراز است و آن وقت یک میلیون سال که هزار هزار سال می‌شود چقدر خواهد شد! گمان می‌کنم نمی‌توانیم معنای واقعی این رقم را به‌درستی با مغز کوچک خودمان درک کنیم... ما تصور می‌کنیم موجودات بسیار مهمی هستیم اما اغلب، چیزهای بسیار کوچکی ما را از جا به در می‌برند و ناراحت می‌سازند. اما این وقایع کوچک در برابر تاریخ عظیم و طولانی دنیا چه ارزشی دارد؟ چقدر مفید است که مطالبی درباره این دوران‌های ممتد تاریخ گذشته بخوانیم و بیاموزیم زیرا در این صورت دیگر برای چیزهای کوچک و عادی، ناراحت نخواهیم شد».
 مداومت و استقامت هنر ایرانی در تاروپود خاک و طبیعت
نخست‌وزیر هند در بخشی از کتاب «نگاهی به تاریخ جهان» به معرفی ایران می‌پردازد و درباره نفوذ هنر ایرانی در هند می‌نویسد: «اکنون، به ایران، به سرزمینی که گفته می‌شود روحش به هند آمده و در بنای تاج‌محل کالبد و جسم متناسبی برای خود یافته است، برویم. هنر ایرانی سنن درخشان و نمایانی دارد. این سنت‌ها در مدت بیش از ۲۰۰۰ سال بعد از زمان آشوری‌ها تاکنون ادامه یافته است. در ایران در حکومت‌ها، در سلسله‌های پادشاهان و در مذهب تغییراتی روی داده است. سرزمین این کشور زیر تسلط حکمرانان و پادشاهان خودی و بیگانه قرار گرفته، اسلام به آن کشور راه یافته و بسیاری چیزها را منقلب ساخته است معهذا سنن هنری ایران همچنان مداومت داشته است. بدیهی است هنر ایران طی قرون تغییر و تکامل هم یافته است. گفته می‌شود این مداومت و استقامت هنر ایرانی با خاک و طبیعت و مناظر ایران بستگی دارد.» نهرو در توصیف تاریخ باستان و ویژگی‌های این عصر از تاریخ ایران آورده است: «کورش و داریوش و خشایارشا، اسامی بعضی از این «پادشاهان بزرگ» است. سلسله این پادشاهان «هخامنشیان» نامیده می‌شود. این سلسله مدت ۲۲۰ سال حکومت کرد تا اینکه «اسکندر مقدونی» به آسیا آمد و به حکومت آنها پایان داد. ظاهرا حکومت ایرانیان پس از دوران ظالمانه آشوری‌ها و بابلی‌ها، در رفاه و آسایش بسیار بزرگی بوده است. آنها اربابان و حکمرانان متمدن و بافرهنگی بودند که نسبت به معتقدات دیگران به مدارا رفتار می‌کردند و اجازه می‌دادند مذاهب و تمدن‌های مختلف رونق و رواج داشته باشد. امپراتوری عظیم ایشان، سازمان منظمی داشت و مخصوصا به ساختن راه‌های شوسه عالی توجه داشتند که قسمت‌های مختلف کشور را به یکدیگر مربوط و کار ارتباط را آسان می‌ساخت.»
نویسنده کتاب «نگاهی به تاریخ جهان» نحوه ورود اسلام به ایران و تطبیق مردم این سرزمین با آن را به زیبایی توصیف می‌کند به طوری که در این باره می‌خوانیم: «قرن سوم میلادی یک نوع احیا و رنسانس در ایران صورت گرفت و سلسله تازه‌ای به قدرت رسید. این سلسله تازه خاندان ساسانیان بود که یک ناسیونالیسم شدید و متجاوز داشت و مدعی بود جانشین پادشاهان هخامنشی است. ساسانیان در اواخر دوران سلطنت ممتدشان ضعیف شدند و ایران دچار وضع بدی شده بود. پس از جنگ‌های دراز با امپراتوری بیزانس، این هر دو کشور خسته و فرسوده شده بودند و برای ارتش‌های عرب که از حدت و حرارت یک اعتقاد و ایمان تازه سرشار بودند، هیچ اشکالی نداشت که ایران را مسخر سازند. ایران نیز به همین قرار مسخر اعراب گردید اما عرب‌ها نتوانستند مردم ایران را به خود شبیه سازند و مانند سوریه یا مصر در خود تحلیل برند. به این جهت نژادها از هم جدا ماندند و زبان ایران هم، همچنان محفوظ ماند».
 حیات تازه اسلام در فعالیت‌های هنری ایران
نهرو با اشاره به تاثیر اسلام بر فرهنگ ایرانیان می‌نویسد: «اسلام به سرعت در ایران انتشار یافت و جای مذهب زردشتی را گرفت و آیین زردشت عاقبت مجبور گشت به هند پناهنده شود. اما ایرانی‌ها حتی در اسلام راه مخصوصی برای خود در پیش گرفتند. در اسلام شکافی به وجود آمد و 2 فرقه مجزا از یکدیگر یعنی شیعی و سنی، پیدا شدند. در ایران اکثریت عظیم مردم شیعی شدند و هنوز هم هستند در حالی که دنیای اسلام در سایر جاها به طور کلی سنی است. اما هر چند ایران شبیه اعراب نشد و در ملیت عربی تحلیل نرفت، تمدن عرب تاثیری فوق‌العاده بر آن داشت و اسلام در ایران هم مانند هند یک حیات تازه برای فعالیت‌های هنری ایجاد کرد.»
وصف یکی از شاهکارهای شعر حماسی ایران از زبان نهرو بسیار خواندنی است، وی در ترسیم گوشه‌هایی از کتاب حکیم فردوسی آورده است: «خیال می‌کنم برایت از فردوسی شاعر ایرانی مطالبی گفته‌ام که در زمان سلطان محمود غزنوی زندگی می‌کرد. فردوسی به خواهش سلطان محمود حماسه بزرگ ملی ایران را به نام «شاهنامه» به نظم درآورد. صحنه‌هایی که در این کتاب توصیف شده، همه مربوط به دوران پیش از اسلام است و قسمتی از آن شرح دلاوری‌های رستم، قهرمان بزرگ است. خود این امر نشان می‌دهد چگونه ادبیات و هنر ایران با گذشته‌های ملی و سنن باستانی قدیمی پیوند داشته است. موضوع بسیاری از نقاشی‌ها و مینیاتورهای زیبای ایران از داستان‌های شاهنامه اقتباس شده است».
 فردوسی مشعل هنر و فرهنگ ایران را روشن نگه داشت
پس از وصف شاهنامه و پیوند عمیق آن با فرهنگ باستانی ایرانیان، در معرفی سایر شاعران کشورمان می‌نویسد: «فردوسی اواخر قرن دهم و هنگام به پایان رسیدن هزاره اول [۹۳۲ تا ۱۰۲۱] زندگی می‌کرد. کمی بعد از او شاعر و منجم معروف ایرانی عمر خیام نیشابوری در ایران پیدا شد که نامش هم در انگلستان و هم در ایران مشهور است. به دنبال او شیخ سعدی شیرازی آمد که یکی از بزرگ‌ترین شاعران ایران است و شاگردان مدارس هند در طی چندین نسل گذشته کتاب‌های «گلستان» و «بوستان» او را می‌آموختند و در خاطر حفظ می‌کردند. فقط می‌خواهم متوجه شوی که مشعل هنر و فرهنگ ایران طی قرون متمادی روشن و درخشان بود و پرتو خود را تا ماوراءالنهر در آسیای میانه می‌تاباند».
در بخش دیگر از معرفی مشاهیر و فلاسفه ایران می‌خوانیم: «شهرهای بزرگی مانند بخارا و بلخ در ماوراءالنهر به عنوان مراکز فعالیت‌های ادبی و هنری با شهرهای ایران رقابت می‌کردند. در بخارا بود که ابن‌سینا مشهورترین فیلسوف در اواخر قرن نهم متولد گردید و در بلخ بود که ۲۰۰ سال بعد یکی دیگر از بزرگ‌ترین شاعران ایران، جلال‌الدین رومی به دنیا آمد. او یکی از بزرگ‌ترین عارفان بود و سلسله درویشانی را که به رقص می‌پردازند تاسیس کرد».
 رواج اشعار حافظ در هند
نخست‌وزیر هند درباره بخش دیگری از تاریخ ایران و حکومت مغولان در ایران و تاثیرپذیری آنها از فرهنگ کشورمان می‌نویسد: «لابد به خاطر می‌آوری که پس از مرگ چنگیزخان، امپراتوری پهناور او تقسیم گشت. قسمتی از آن که شامل ایران و حدود آن می‌گشت نصیب هولاکو گردید که پس از آنکه دوران ویرانی خود را به پایان رساند یک حکمران مسالمت‌جو و بامدارا شد و سلسله ایلخانیان را بنیان نهاد. این ایلخانیان تا مدتی همچنان مذهب قدیمی مغولی و ستایش آسمان را برای خود حفظ کردند، اما بعدها اسلام را پذیرفتند. اما چه پیش از قبول اسلام و چه بعد از آن نسبت به مذاهب دیگر با کمال مسالمت و مدارا رفتار می‌کردند. پسرعموهای آنها در چین «خاقان کبیر» لقب داشتند و اعضای خانواده ایشان بودایی شده بودند و میان این دو خانواده روابط بسیار نزدیک برقرار بود. حتی از چین و از راه دور و دراز به خواستگاری عروس به ایران می‌آمدند.» نهرو زمانی که تلاش می‌کند تاریخ ایران را برای دخترش شرح دهد، در جملات و کلماتی که در وصف کشورمان می‌نگارد، کاملا تاثیرپذیری از فرهنگ آن قابل لمس است. وی در توصیف یکی از شاعران مطرح قرن چهاردهم اینگونه می‌نویسد: «این تماس‌ها میان 2 شاخه خاندان مغول‌ها که در ایران و چین بودند در هنرها تاثیر شگرفی داشت. نفوذ چین در ایران راه یافت و جلوه‌گر شد. اما باز هم با وجود تمام شکست‌ها و ناکامی‌ها عنصر ایرانی پیروز گردید. اواسط قرن چهاردهم ایران یک شاعر بزرگ به وجود آورد و او حافظ شیرازی بود که اشعارش هنوز حتی در هند نیز بسیار رواج دارد و محبوب است. شاهرخ پسر تیمور بزرگ‌ترین جانشینان تیمور بود و در هرات که آنجا را پایتخت خود قرار داد یک کتابخانه عالی به وجود آورد و گروه کثیری از ادبا و دانشمندان را به خود جلب کرد.» نویسنده کتاب «نگاهی به تاریخ جهان» با تفسیر حضور برخی سلسله‌های مهاجم در ایران و میزان تاثیر این اقوام آورده است: «این دوران یکصد ساله حکومت تیموریان به اندازه‌ای از نظر نهضت‌های ادبی و هنری باارزش است که به نام دوران «رنسانس تیموریان» مشهور شده است. در ادبیات ایران توسعه و تکاملی به وجود آمد و مقادیر زیادی تابلوهای نقاشی زیبا ساخته شد. «بهزاد» نقاش، بزرگ استاد و پیشوای یک مکتب نقاشی بود. اوایل قرن شانزدهم ناسیونالیسم ایرانی پیروز گشت و تیموریان به طور قاطع از ایران رانده شدند. یک سلسله ملی به نام صفویان بر تخت نشست. دومین پادشاه همین سلسله «شاه طهماسب اول» بود که به همایون پادشاه مغول هند که در برابر شورش شیرخان، گریخته بود، پناه داد.» نگاهی به برخی جمله‌های نهرو در شرح تاریخ ایران حاکی از میزان اطلاعات عمیق این سیاستمدار است. به طوری که در توصیف حکومت صفویه می‌خوانیم: «دوران حکومت صفویان مدت ۲۲۰ سال از ۱۵۰۲ تا ۱۷۲۲ ادامه یافت. این دوران «عصر طلایی هنر ایران» نامیده می‌شود. اصفهان پایتخت صفویان از ساختمان‌های باشکوه و زیبا پر بود و یکی از مراکز بزرگ هنری گردید که مخصوصا برای نقاشی‌هایش شهرت داشت. شاه عباس که از ۱۵۸۷ تا ۱۶۲۹ سلطنت کرد ممتازترین و معروف‌ترین پادشاه این سلسله بود و یکی از بزرگ‌ترین پادشاهان ایران به شمار می‌آید».
توصیف مفصل و ستایش‌آمیز سیاحان اروپایی از پایتخت صفویه
پدر ایندیرا گاندی درباره هنر دوره صفویه می‌نویسد: «نقشه شهر اصفهان که به وسیله شاه عباس طرح گردید، یک «شاهکار ذوق و ظرافت کلاسیک هنری» نامیده می‌شود. ساختمان‌هایی که در آن زمان به وجود آمدند نه فقط خودشان زیبا بودند و با کمال ظرافت و زیبایی تزیین می‌شدند، بلکه لطف تناسب و هم‌آهنگی کلی آنها با یکدیگر بر زیبایی‌شان می‌افزود. مسافران و سیاحان اروپایی که در آن زمان به ایران آمده‌اند و اصفهان را دیده‌اند توصیف‌های مفصل و ستایش‌آمیزی از آن نقل می‌کنند.» نهرو با کنکاش در تاریخ هنر ایران عصر صفویه از نفوذ این هنر به اروپا دم می‌زند؛ هنری که درباره آن می‌خوانیم: «معماری، ادبیات و نقاشی روی دیوار به صورت مینیاتور، قالی‌بافی، ساختن ظروف چینی ظریف و عالی و کاشی‌سازی در این دوران عصر طلایی هنر ایران رونق و شکفتگی بسیار داشت. بعضی نقاشی‌های دیواری و مینیاتورهای این زمان زیبایی حیرت‌انگیزی دارند. فرهنگ ایرانی در مناطق وسیع و پهناوری از ترکیه در غرب تا هند در شرق گسترده بود. زبان فارسی در دربار امپراتوران مغول هند و به طور کلی در آسیای غربی زبان فرهنگ شمرده می‌شود و مانند زبان فرانسوی در اروپا است.» نویسنده کتاب «نگاهی به تاریخ جهان» پیوند هنر ایرانی و حضور آن در هند را با بیان مثالی برای دخترش قابل لمس می‌کند. وی درباره نفوذ هنر ایران در هند می‌نویسد: «روح قدیمی هنر ایران در ساختمان تاج‌محل در شهر «اگره» یک اثر جاویدان به وجود آورده است و به همین قرار هنر ایرانی در معماری عثمانی در نواحی دوردست غربی مانند قسطنطنیه اثر می‌گذاشت و در آنجا ساختمان‌های بزرگ و زیبایی ساخته شد که نفوذ ایران را منعکس می‌ساخت».
 


Page Generated in 0/0209 sec