حسین قدیانی: چه نسبتی دارد با بدیهیات تدبیر، اینکه حتی در افتتاحیه نمایشگاه مطبوعات هم کمافیالسابق زبان علیه رسانههای منتقد باز کنی، آن هم با چاشنی حمله به دستگاه قضا؟! و جالب اینکه در همان سخنرانی، گله کنی از شکستن قلمها و بستن دهانها؟! اتفاقی که شنبه رخ داد! یکشنبه اما معاون حقوقی، این بیتدبیری را کامل کرد، آنجا که ضمن رونمایی از گارد جدید دولت علیه امنای قلم، مدعی کپیبرداری روزنامههای منتقد دولت از «منافقین» شد! واقعا یعنی چه این ادبیات؟! زشت نیست؟! دون شأن لباس روحانیت نیست؟! از الفبای اخلاق و مسلمات مروت بهدور نیست؟! من که اصلا دوست ندارم از این حرفها بزنیم لیکن حالا که حضرات خیلی دوست دارند با این توهینهای دمدستی و سخیف، «کپیبردار از منافقین» را بشناسند، آیا استبعادی دارد «بنده خدا»یی هم پیدا شود و بگوید؛ چه خوب! بد نیست کمکی به ایشان کنیم! و ببینیم از «منافقین» چه کسانی الگو میگیرند و سرمشق مینویسند؟! اگر ملاک از «منافقین» معنای لغوی آن باشد، یعنی جماعت دوچهره! حال ببینیم از این جماعت دورو و از این صفت زشت دورویی، چه کسی مشغول «کپیبرداری» است؟! من و ما که در روزنامه و دادگاه، حرفمان یک حرف و موضعمان یک موضع است یا کسانی که با بدترین پیشینه ممکن مبنی بر فشار به مطبوعات، «ندای آزادی قلم» سر میدهند؟! جناب انصاری برای نیل به مقصود، لاجرم باید در این اظهارات مهم آیتالله آملی، دقت وافر کنید: «برادر بزرگوار! شما خودتان شفاها یا کتبا، با واسطه یا بیواسطه، بارها گفتهاید چرا با فلان روزنامه یا فلان سایت برخورد نمیکنید یا نزد رهبری گلایه میکنید چرا دستگاه قضا با فلان روزنامه برخورد نکرده است اما بین اهالی مطبوعات ندای آزادی سر میدهید!» آری! کپیبرداری از «منافقین به معنای عناصر دورو» دقیقا یعنی همین! لذا منباب تصحیح آن ادعای عاری از اخلاق و ادب، باید عرض کنم آنچه من و ما مشغول الگوگرفتن از آنیم، صحیفه نور واحد خمینی بتشکن است! و اما فرض دیگر آن است که مراد معاون حقوقی از «منافقین»، همین گروهک تروریستی معلومالحال باشد! اشکالی ندارد!
این را هم بررسی میکنیم که روشن شود «کپیبردار از منافقین» آیا روزنامههای منتقد دولت هستند یا کسانی که درست منباب دل این عناصر شرور و بدخواه، درون مظهر خودکفایی ملت، سیمان ریختند؟! اگر کار اعضای گروهک تروریستی منافقین، کشتن ناجوانمردانه فیالمثل نخبگان وطن است، مصداق اتم و اکمل کپیبرداری از منافقین، آنجاست که تو برداری با گلولههای داغی از جنس مواد تشکیلدهنده سیمان، دسترنج همان نخبه را زندهبهگور کنی! و بمیرانی! و توهم بزنی چون چنین کردی، دشمن این بار دیگر تحریمها را لغو میکند! و این دقیقا یعنی کپیبرداری از منافقین! که منافقین، نخبه را میکشند و کپیبردار از منافقین، دسترنج نخبه را! قطعا و طبعا، ما حرفهای این «بنده خدا» را آن هم به این معنی و با این لحن، قبول نداریم ولی جز این نیست که جواب آن حرفها، میشود این حرفها! پس فرض است بر دولت محترم که به جای چسبیدن گریبان امنای قلم و تهدید و تحدید اصحاب رسانه، دمی هم به فکر برخورد با دزدان سر گردنه باشد! طرفه حکایت اینجاست؛ شما که راهبهراه، من و ما را به محکمه میفرستید و حتی برای تحلیلی که همزمان، صحه بر سمت و سوی آن گذاشته و هم اعتراف نزدیکان خودتان، ما را روانه دادگاه میکنید؛ دیگر چغلی ما پیش قاضیالقضات و بلکه هم بزرگان چه صیغهای است؟! مگر ما پای مندرجات خود را «امضا» نکرده یا از محکمه و دادگاه فراهم شده به علت شکایت شما، فراری بودهایم که چون به خلوت میروید، آن کار دیگر میکنید؟! وانگهی! نه جناب رئیس معزز دستگاه قضا، نویسنده صفحات روزنامه ما هستند، نه به طریق اولی رهبر عظیمالشأن انقلاب! مشکلی دارید، به خودمان بگویید آقایان! و وقتی به خودمان میگویید لیکن با زبان محکمه، گناه قاضی چیست که دفاعیه ما محکمهپسند است؟! و گناه رئیس قوهقضائیه چیست که نه فقط سپری شدن زمان، بلکه حتی اعتراف رئیس بانک مرکزی هم موید تحلیل ماست؟! این بود آنکه بهش میگفتید «تدبیر»؟! که بروید وقت رئیس قوهقضائیه مملکت را بگیرید که چرا با روزنامه منتقدی که از قضا، حرف حساب زده، برخورد نمیشود؟! ما را باش که فکر میکردیم اگر رئیس قوه اجرا نزد رئیس قوه قضا برود، مراد از دیدار، معرفی مدیران نجومی است! واقعا که! «التماس از فرنگی و اختلاس از فرهنگی» کم نبود، این هم از شاهکار جدید دولت تدبیر و امید! و اما در نهایت سخنی با آقای روحانی! برادر بزرگوار! این قلم، ودیعه خدای خمینی و انقلاب خمینی به امثال راقم این سطور است! ما این را از شما نگرفتهایم، که برای چگونه خرجکردنش بخواهیم از حضرتعالی اجازه بگیریم! شما با عرض معذرت، تنها رئیس افرادی از قبیل بیژن زنگنه هستید! رئیس ما که نیستید! رئیس ما «جمهور» است، نه «رئیسجمهور»! شک نکنید که ما باز هم از «آه مردم» خواهیم نوشت! ما ملت را تنها نخواهیم گذاشت!