یکشنبه 16 آبان ـ بازی فانتزی برخط «ترامپ دونالد» یا ترومپت زدن در موهای کاشته شده «دونالد ترامپ» در آستانه انتخابات هشتم نوامبر دیگر آن جذابیت ماههای نخست را برای کاربران یانکی شبکه مجازی ندارد. حالا این ترامپ است که در یک بازی یکطرفه به شکلی کرکنندهتر از قبل در گوش هیلاری کلینتون و حامیانش ترومپت میزند. او طوری در شیپور آشفتگی آمریکا دمیده است که «تغییر»ی که باراک اوباما در این 8 سال به دروغ وعده میداد بهرغم میل باطنی خود او حقیقتا در دوران ریاست جمهوریاش به وقوع پیوسته است، هرچند در واپسین روزهای غلام راکفلرها در کاخ سفید و البته به قدری شدید و ناگهانی که بیشتر به فروپاشی شبیه است تا تغییر. معلوم نیست او یک نولیبرال است یا یک نومحافظهکار یا حتی یک سرمایهدار کلاسیک. او درست مثل عنوانی که بالای همه برجهایش به چشم میخورد، فارغ از هرگونه تقسیمبندی تخصصی، فقط ترامپ است و بس. به نظر میرسد با آن هیبت و مدل موها و ارزشهای دهه پنجاهیاش، هیولایی است که آمده آمریکای محبوبش را از چنگال جهانی هزاره سومی نجات دهد که اتفاقا خود بشدت آمریکایی شده است. او همانند معنای اسمش در زبان انگلیسی کاراکتر و کارکردی دوگانه دارد. واژه ترامپ برای آنگلوساکسونها هم صدای باشکوه ترومپتی را تداعی میکند که مارش پیروزی را مینوازد و هم شیپور عزا را، هم به معنی تکخال برنده است و هم شخصی انگشتنما و بیسروپا، هم آدم خوب، هم آدم پر سروصدای مزاحم. اگر بخواهیم این تناقضهای معنایی را بر شخصیت نمادین ترامپ منطبق کنیم به یک رهبر جدید اجتماعی میرسیم که توهم دمیدن در شیپور رستاخیز رویای آمریکایی اواسط قرن بیستم را در سر دارد اما در حقیقت شیپور اختتامیه یک امپراتوری را مینوازد...
در نهایت این کینگکنگ ثابت کرد رسانههای سلطه بهخاطر پیشفرضهای غیرواقعگرایانه همیشگی حتی نفوذشان را در جوامع غربی هم از دست دادهاند طوری که حتی یک چهره بدنام و رسوا میتواند با کمی چاشنی صداقت به تنهایی همه آنها را دور بزند و صدایش را به گوش مردمی برساند که دیگر به نظام آمریکا اعتماد ندارند و حتی حاضر به انتخاب بد از بدتر هستند.