امیرعلی جهاندار: سالهاست این جمله معروف «سیدجمالالدین اسدآبادی» را که «به اروپا رفتم اسلام بود مسلمان نبود، به ایران آمدم همه مسلمان بودند ولی اسلام نبود!» میخوانیم، مجذوب آن میشویم و برای آنکه رفتارهای ناصحیح خود را در جامعه سرزنش کنیم مادام به یکدیگر گوشزد میکنیم که چه خوب گفت سیدجمالالدین که چه و چه! اما دریغ از آنکه تأملی ژرف بر آن داشته باشیم. جملهای که دکتر شریعتی نیز با الفاظ دیگری آن را مطرح کرده است که «مملکت غربی مسلمان ندیدم ولی مسلمانی دیدم، در ملل اسلامی مسلمان دیدم ولی مسلمانی نه!» براستی این پارادوکس و تناقض نباید ما را به تأمل وادارد؟ شاید بتوان مهمترین مساله در این نوع بیان را تاثیر رفتارها و به تعبیر کلانتر سبک زندگی بر نگرش افراد دانست. مفهوم «سبک زندگی» از جمله مفاهیم علوم اجتماعی و علم جامعهشناسی و مردمشناسی است که در دهه اخیر بسیار مورد توجه عالمان علوم اجتماعی و مدیران فرهنگی قرار گرفته است؛ سبک زندگی معنایی است که از به هم تنیدگی و پیوند و نظاموارگی و شبکهای بودن عوامل متعددی که در شیوههای زندگی یا اقلیمهای زیستن انسان تأثیر میگذارند، به وجود آمده است. تقریباً در اکثر تعریفهای سبک زندگی میتوان 2 مفهوم را یافت که در تعریف سبک زندگی در نظر گرفته شده است و در واقع هر دو مفهوم هم، به واژه «سبک» بازمیگردد: اول، مفهوم وحدت و جامعیت و دوم، مفهوم تمایز و تفارق. به این معنی که سبک زندگی حاکی از مجموعه عوامل و عناصری است که کموبیش به طور نظاممند با هم ارتباط داشته و یک شاکله کلی فرهنگی و اجتماعی را پدید میآورند. همین پیوستگی، اتحاد و نظاممندی، این کل را از کلهای دیگر متمایز میکند. سیدجمالالدین رفتاری را دیده بود که تقویتکننده نگرش دینی او بود. او اخلاق اسلامی را از جمله نظم، راستگویی و... در برخی افراد که در مغربزمین دیده بود، موید باطن سالم افراد دیده و به تقویت بنیان اندیشهایاش کمک کرده بود. همین مساله را به تعبیر دیگر نیز میشود داشت که رفتارهای غلط اجتماعی را مبتنی بر نهاد دینی افراد گذاشته به تضعیف دین آنها میپردازند که در این وجهه مثالها به وفور وجود دارد؛ تعمیم خطاهای جزئی به کلیت دینی افراد! همین رابطه را میتوان با نگاهی عمیقتر و دقیقتر مورد مداقه قرار داد و نتایج قابل توجهی گرفت، وقتی یک «سبک زندگی» منبعث از یک منطق دینی باشد و منطبق با آن عمل شود. چنانچه به عنوان مثال راستگویی، سادهزیستی، تلاشگری، قناعت، نظم، احترام متقابل در اجتماع، رعایت حقوق و حدود و بسیاری فضایل اخلاقی دیگر که در دین مبین اسلام بر آن تاکید شده، در جامعه در قالب سبک زندگی ایرانی- اسلامی رعایت شود، به مجرد آنکه کیفیت زندگی بالاتر میرود، اعتماد و علاقه به ریشه همین سبک زندگی نیز بالاتر میرود و بر عزت آن دین افزوده خواهد شد. رجوع به روایات و احادیثی که بویژه در حوزه «امر به معروف و نهی از منکر» نیز صادر شده، موید همین مساله است. از نکات مهم در امر به معروف و نهی از منکر اهل بیت(ع) توصیه آنان به «دعوت عملی به معروف»هاست و خود در خط مقدم عمل به معروف بودند. از حضرت امیرمؤمنان علی(ع) نقل شده است: «من نصب نفسه للناس اماماً فلیبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره و لیکن تأدیبه بسیرته قبل تأدیبه بلسانه و معلّم نفسه و مؤدبها احق بالاجلال من معلم الناس و مؤدبهم؛ کسی که خود را در مقام پیشوایی و امامت مردم قرار میدهد باید پیش از آنکه به تعلیم دیگران بپردازد به تعلیم خویش بپردازد و باید تأدیب کردن او به عملش پیش از تأدیب دیگران به زبانش باشد که معلم و ادبکننده خویش به اقدام سزاوارتر است از کسی که معلم و مربی مردم است». حضرت امام صادق(ع) فرمود: «کونوا دعاه للناس بالخیر بغیر السنتکم لیروا منکم الاجتهاد و الصدق و الورع؛ امر به معروف عملی همان تجلی عملی اسلام در سبک زندگی اسلامی- ایرانی است که به تقویت و حمایت از بنیان دین کمککننده خواهد بود و هرچه فاصله اقوال دینی با افعال متدینان بیشتر شود، فاصله بین سبک زندگی اسلامی از دین بیشتر شده و لطمه به نهاد دین نیز خواهد خورد».