printlogo


کد خبر: 167774تاریخ: 1395/8/27 00:00
پشت صحنه با پنبه سر ببریم!

امیر استکی: روانشناسی شخصیت خلاصه است در مثال کوه یخی که در دریاهای قطب شمال است، کوهی که اگرچه ما بخش کوچکی از آن را روی آب می‌بینیم اما بخش بیشتر آن که در نظرگاه ما نیست، زیر آب است و ما بدان پی نمی‌بریم! چنانچه اگر یک لیوان یخ را در یک کلمن آب بیندازید می‌توانید این نسبت را مشاهده کنید!
ما از افراد جلوه‌هایی در ظاهر می‌بینیم اما آنچه در ذهن آنها و در پس پرده انجام می‌دهند بر ما هویدا نیست. چنانکه درباره رئیس‌جمهور نیز این مثال کاملا صادق است. برای همه تعجب‌آور بود که رئیس‌جمهوری که در همه حال منتقدان را به الفاظ و احکام مختلف نوازش داده بخواهد از آزادی بیان صحبت کند، رئیس‌جمهوری که برای دادگاهی کردن حتی به تیتر‌های اقتصادی درباره بازار بورس هم رحم نکرده است وقتی در نمایشگاه مطبوعات حرف از آزادی بیان زد و گفت «نباید با بهانه‌های واهی، قلم‌ها را شکسته و دهان‌ها را ببندیم، باید در جامعه با صدای بلند آزادی مسؤولانه را فریاد بزنیم.» برای هیچکس باورپذیر نبود که او با آن همه سابقه امنیتی و با این همه برخورد با رسانه‌ها سخن از آزادی بیان بزند، این حتی با آن بخش مکشوف کوه یخ شخصیتی روحانی نیز در تعارض بود. اما آنچه 2 روز بعد ریاست محترم قوه‌قضائیه از درخواست‌های دولت و رئیس‌جمهور در خفا و جمع‌های خصوصی برای برخورد حقوقی و کیفری با منتقدان بیان کردند همه آن نیمچه‌تصورات 48 ساعته از رئیس‌جمهور معتقد به آزادی بیان هرچند بدگمانانه را باطل کرد و همان گمان‌های منفی گذشته را تایید کرد؛ اینکه آش همان ‌آش و کاسه همان کاسه است و رویکرد دفع و برچسب زدن به منتقدان و راندن‌شان با چوب شتک و هتک ادامه خواهد داشت. 
بی‌سوادانی چون ما که مستحق ته جهنم تشخیص داده شده بودیم و همین تازگی‌ها هم به نفاق متهم، دوباره باید منتظر افاضاتی جدید و حاکی از همان روحیه سرهنگ‌مآبانه امنیتی باشیم. فقط این میان یک جهش در رفتار این امنیتی‌های دولتمرد دیده می‌شود و آن اینکه بیشتر به ضرورت حفظ ظاهر پی ‌برده‌اند و دیگر در علن به جهنم حوالت نمی‌دهند، بلکه در خفا درخواست جهنمی کردن روزگار برای همه غیرخودی‌ها را دارند. این یعنی باید انتظار تاثیرپذیری مثبت از نقد منتقدان را هم به طاق بکوبیم و منتظر هیچ تغییر روند مثبتی در اداره مملکت نباشیم و باز باید مثل سابق روی صحبت‌مان را فقط به سوی ملت متمرکز کنیم، چرا که لبخند این روزهای آقایان لبخند از سر همدلی نیست، بلکه لبخندی از سر نفرت و برای نیفتادن از تک و تاست. 
یکی ـ دو روزی به این منوال مشغول بودیم اما انگار باید برویم نقطه سرخط. اینها تثبیت شد اما با این تفاوت که مشخص شد در نیمه پنهان شخصیت رئیس‌جمهور رفتار امنیتی به مراتب بیشتر از این نیمه عیان آن است و فعالیت‌های ضدآزادی بیان وی در پس پرده بسیار سرکوب‌گرانه‌تر از فعالیت‌های جلوی پرده او است. این گزاره مشخص کرد همان چند جمله از آزادی بیان در نمایشگاه مطبوعات نیز از سر صدق نبوده و حتی از جنس ضدیت علنی هم نیست که انسان تکلیفش با او مشخص باشد، بلکه این از آن جنس‌های بد دورویی است که حتی نه‌تنها ما منتقدان باید حساب کارمان دست‌مان باشد، بلکه موافقان هم باید حواس‌شان جمع باشد که رئیس‌جمهور در روبه‌رو و پشت‌سر رفتارهای یکسانی نخواهد داشت و بیشتر از این تلاش روی صحنه‌، با پنبه سر بریدن پشت صحنه است!
به عرض ملت عزیز ایران باید برسانیم که مساله اساسی مملکت در این روزها مسائل اقتصادی است و همه، کسادی اوضاع کسب‌وکار و نبود رونق و فرصت‌های شغلی را احساس می‌کنیم و با دولتی مواجهیم که در همه این سال‌های مسؤولیتش آنجا که تقصیر را به گردن دولت قبلی نینداخته، در حال گلایه از کمبود اعتبار بوده است مساله‌ای که با بررسی ساده آمارهایی که خود ارائه می‌دهند به‌روشنی با واقعیت فاصله زیادی دارد. به طور میانگین در مقایسه با رقم مطلوب دولت در بودجه، پیش از افت قیمت نفت-70 دلار- هر بشکه نفت حدود 30 دلار در این 3 سال کاهش قیمت داشته است. با احتساب میانگین 2 میلیون بشکه صادرات روزانه، عدم‌النفع این کاهش به طور متوسط در هر سال برابر با 67 هزار میلیارد تومان است. 
متوسط درآمد دولت از محل مالیات ظرف این3 سال از 33 هزار میلیارد تومان به 68 هزار میلیارد تومان افزایش یافته است، یعنی به طور متوسط 35 هزار میلیارد تومان به درآمد سالانه دولت از محل مالیات افزوده شده است. این رقم 55 درصد عدم‌النفع قیمت نفت را پوشش می‌دهد. بدهی  دولت به نظام بانکی اعم از بانک مرکزی و نظام بانکی هم به طور متوسط سالی 54 هزار میلیارد تومان افزایش یافته است.
به بیان دیگر به طور متوسط ورودی‌های  دولت در هر سال نسبت به سال 92، سالی 89 هزار میلیارد تومان هم افزوده شده است که 22 هزار میلیارد تومان بیش از عدم‌النفع قیمت نفت است. به نظر می‌رسد دولت محترم بیش از آنکه ناکارآمدی خود را در طرف منابع ببیند، بهتر است به طرف مصارف خود نگاهی بیندازد. همانجایی که بودجه جاری‌اش از 150 هزار میلیارد به 200 هزار میلیارد رسیده است. همانجایی که اراده‌ای برای صرفه‌جویی بین بروکرات‌ها نیست و همه فشار ساختگی کمبود منابع را ملت باید بر دوش بکشند و مدام به‌خاطر دریافت یارانه نقدی تحقیر شوند و ابدا نباید مانند منتقدان بی‌سواد متعرض ساحت بریز و بپاش آقایان شوند. همانی که نمودش افزایش بیش از حد بودجه جاری و بیشتر از نرخ تورم و حتی نرخ افزایش حقوق است. همه ناله‌ها از نداری برای مردم است و گشودن راه رانت و بهره‌برداری کلان از فرصت‌های غیررقابتی اقتصاد هم برای اعوان و انصار و خودی‌ها. دریافت حداقل حقوق بخور و نمیر هم که نه بلکه بخور و کم‌کمک بمیر برای مردم و دریافتی‌های نجومی چندده میلیونی برای ذخیره‌های نظام و مدیران دولتی. لگد‌مال شدن عزت نفس و غرور در جریان گرفتن وام‌های میکروسکوپی چند میلیونی مثل وام ازدواج برای مردم و گرفتن وام‌های چندصد میلیاردی راحت‌الحلقوم برای نزدیکان و مریدان! همه و همه اینها برای این گفته شد که صداقتی که معتدلان شعارش را می‌دادند و مدعی‌اش بودند هم در تصویری که از مملکت به ملت می‌دهند و هم در عملکردشان، بشدت نقض می‌شود و این خود در ادامه آنچه هست که در ابتدای سخن از 2 چهره بودن دولت یازدهم گفتیم. چهره‌ای با خنده‌ای ملیح و تعهدی عمیق به ملت و خواست‌شان و چهره‌ای دیگر عبوس و تنگ‌نظر و مدام در حال دسته‌بندی ملت به خودی و غیرخودی.
 

 


Page Generated in 0/0075 sec