صادق فرامرزی: دیالوگ غیرمستقیم اما رسمی رؤسای قوای مجریه و قضائیه را میتوان در چارچوب یک سوءتفاهم شوکبرانگیز که با حسنظن ختم به خیر شد بررسی کرد! سوءتفاهم زمانی آغاز شد که رئیسجمهور در آیین افتتاح نمایشگاه مطبوعات سخنانی عجیب را به زبان آورد که تعجب نسبت به آنان نه از جانب خود سخن که از جهت گوینده آن بود. روحانی در حالی نمایشگاه مطبوعات را فضایی برای سخن از محکومیت «قلم شکسته و دهان بسته» رسانهها انتخاب کرد که سال پیش اکثریت قریب به اتفاق رسانههای منتقد در اعتراض به بیعدالتی موجود در برخورد با رسانههای حامی و منتقد دولت، از حضور در این محفل سالانه سر باز زدند و شاهد کمرونقترین و سردترین اجتماع مطبوعاتی کشور بودیم. واقعیت آن است که اهالی رسانه که طبیعتا باید پذیرای سخنان قشنگ رئیسجمهور میشدند بعد از حمایت دکتر روحانی از «آزادی مسؤولانه» رسانهها در نقد سازنده بیش از آنکه لبخند رضایت بزنند دچار این سوءتفاهم شدند که آیا این سخنان منسوب به رئیسجمهور است یا خیر؟!
هرچه گفتار دولتیها میخواست قسم حضرت عباس بر این سخنان بخواند، دم خروس رفتارشان چیز دیگری را نمایان میکرد، گو اینکه رفتار پرتبعیض دولت در دادن یارانه رسانهها با معیار و شاخص «میزان حمایت» هر رسانه از دولت که توسط مسؤولان دولتی نیز با صراحت تایید شده بود از حافظه تاریخی مطبوعات منتقدی که نباید قلمشان شکسته و دهانشان بسته میشد پاک شده بود یا اینکه قرار بر آن شده بود در میانه این سوءتفاهم خود دولت هم باور کند که سر کوچه آش میدهند تا یادش برود که چه تعداد از صاحبان قلم بابت نقد «حقوقی» توافق هستهای در دولت «حقوقدانان» دادگاهی شدهاند. رئیسجمهور در حالی مطبوعات را پایاپای نیروهای مسلح تضمینکننده امنیت در جامعه دانسته بود که دستورات بالا به پایینی را که با تیغ تهدید «امنیت» حنجره مطبوعات را از بررسی بزرگترین پرونده فساد اقتصادی در حیطه نفت منع کرده بود، فراموش کرده بود.
در میان این حجم از تناقضات گفتاری و رفتاری دولت یازدهم سوءتفاهم نسبت به اینکه آیا این سخنان از جانب رئیس این دولت به زبان آمده بدیهیترین پیشامد ممکن بود. سوءتفاهمی که البته با سخنان رئیس قوه قضائیه که «برادر بزرگوار! شما خودتان شفاهاً یا کتباً، با واسطه یا بیواسطه، بارها گفتهاید که چرا با فلان روزنامه یا فلان سایت برخورد نمیکنید یا نزد مقام معظم رهبری گلایه میکنید که چرا دستگاه قضایی با فلان روزنامه برخورد نکرده است اما وقتی بین اهالی مطبوعات و رسانه حضور مییابید، ندای آزادی مطبوعات سر میدهید و اینکه قلمها را نشکنید و دهانها را نبندید!» برطرف شد تا صحت ظن اهالی رسانه نسبت به سخنان رئیسجمهور اثبات شود و خیال همه از بابت تبلیغاتی بودن سخنان رئیسجمهور راحت شود و بدانند دولت همان دولت حمله گازانبری به رسانههاست منتها کمی اقتضائات زمانی بحبوحه انتخابات او را مجبور کرده است لب به حمایت از رسانه بگشاید.
شاید بیراه نباشد که علت وقوع این سوءتفاهم «چهل و هشت ساعتی» را که از به زبان آمدن چنین ادعاهایی توسط رئیسجمهور آغاز و با جواب رئیس قوه قضائیه به اتمام رسید در منطق ارتباطی دولت جستوجو کنیم؛ اساسا مطبوعات ابزاری هستند برای سهولت بیان و آنچه این بیان را حیات میبخشد گوینده آن است و حال اگر این گوینده سخن به نقد بگشاید منتقد لقب میگیرد، پس بدیهی است بدون به رسمیت شناختن نقد در ساحت منتقد هر ابراز حمایتی که از ابزار نقد صورت بگیرد سخنی باطل است و بیمعنا، پس اگر چنین سوءتفاهمی نسبت به گوینده این سخنان صورت میگیرد پیش از همه از آن رو است که در منطق دولت یازدهم آیا اساسا منتقدی به رسمیت شناخته میشود که دولت بخواهد از ابزار نقد او حمایت کند؟ مگر غیر از آن بوده که تیغ حمایت دولت از نقد آنقدر تیز بوده که حتی نقد رسانههای حامی و مجری برنامه انتخاباتی خود را نیز با احضاریه و شکایت قضایی جواب داده است؟ چگونه ممکن است منتقدی که هر روز لقب جدیدی به لیست القاب بیسواد، بیشناسنامه، بزدل، تازه به دوران رسیده، همصدای اسرائیل و... خود اضافه میکند، به خیال خود نیز این را راه دهد که دولت حامی «ابزار» نقد او شده است؟ چگونه در قاموس دولتی که نقد فلشی رو به گذشته دارد و نقطه پرگار مدح باید روی زمان حال بیفتد و الا فراتر از انواع توهین باید با قطع یارانه حمایتی و شکایت قضایی آن دهان را بست، میتوان باور این را داشت که منتقد به چشم مصلح نگریسته میشود؟
قطعا سخنان رئیس قوه قضائیه این سوءتفاهم را که دولت رفتارش را موازی گفتارش کرده است برطرف کرد اما آنچه هیچ وقت برطرف نمیشود سوءظن دولت به هر نقد و انتقادی است که بخواهد در همین خشتهای اول خبر از کجی دیواری بدهد که قصد دارد ثریا را فتحالفتوح کند.