printlogo


کد خبر: 167806تاریخ: 1395/9/1 00:00
نگاه جناحی ظلم به عدالت است

امیر  استکی: جناب حسن روحانی ریاست محترم جمهور چندی ‌پیش فرمودند عده‌ای به دنبال آن هستند بدهی معوق را اختلاس جا بزنند و با این کار ذهن و فکر مردم را مغشوش کنند و نسبت به دولت ایشان بدبین. این تاکید بر بدهی معوق بودن آن 8 هزار میلیارد کذایی یعنی فسادی رخ نداده است و در تحلیل نهایی، داستان یک سوءمدیریت است. البته رئیس محترم جمهور در جریان فیش‌های حقوقی نجومی هم همین عقیده را داشتند و تا روزها اعتقاد به وقوع عملی مفسدانه نداشتند و خیلی طول کشید تا بپذیرند مساله اصلا چیز ساده‌ای نیست و همانطور که همان روزها در همین جریده گفتیم و نوشتیم در نهایت معتقد  به همان سوءمدیریت بودند که آن را هم اگر رسانه‌های لجوج و بی‌سوادی مثل ما می‌گذاشتند، می‌شد در میان جمع خودمانی مدیران ارشد دولت حل‌وفصل کرد و دامنه تنش را به میان مردم نکشاند و تصویر گل و بلبلی را که باید ملت از ماحصل مدیریت مشعشع جناب روحانی داشته باشند، خدشه‌دار نکرد!
انصاف را اهل کسب‌وکار به حالتی می‌گویند که وقتی پای منافع خود شخص در میان باشد و خود نیز تصمیم‌گیر اصلی باشد بتواند چشم بر روی آن ببندد و به عدالت رفتار کند. انصاف یعنی محترم شمردن واقعیت در همه شرایط. یعنی اینکه اگر بدهی معوق را فساد اقتصادی نمی‌دانیم این اعتقاد فقط برای جایی که خودمان مسؤولیم نباشد و آن فسادهایی را هم که در دولت‌های قبلی روی داده است با همین چشم ببینیم و آنها را هم که هر کدام‌شان یا از نوع همین بدهی‌های معوق بوده‌اند یا چیزی شبیه آن، فساد اقتصادی نبینیم و بگوییم آنها را هم رسانه‌ها بزرگ کردند و در اصل و در تحلیل نهایی همان سوءمدیریت‌های کوچک بوده‌اند! اما جناب روحانی اسفندماه 92 معتقد بود نام مفسدان اقتصادی باید بر سر زبان‌ها باشد، مفسدانی که پرواضح است در آن زمان همه به دولت‌های پیشین وصل می‌شدند و در جهت منکوب کردن رقیب از هیچ کاری نباید فروگذار کرد! اما امروز جناب روحانی در چرخشی عیان معتقدند این فسادها را نباید بزرگ کرد و نباید رسانه‌ها بدهی‌های معوق نجومی را فساد اقتصادی جا بزنند و پر واضح است که امروز مسؤولیت‌های ناشی از این مفسده‌های اقتصادی به دوش دولت ایشان است و پرواضح‌تر است که این نوع استاندارد دوگانه هر چه باشد انصاف نیست؛ انصافی که خود یکی از شعب تدبیر و اعتدال است.
البته نه آن داستان‌های پیشین سوءمدیریتند و نه این داستان 8 هزار میلیاردی صندوق ذخیره فرهنگیان، همه اینها در یک کلام و به روشنی فساد هستند و ناشی از سوءمدیریت‌های نه‌تنها بزرگ بلکه در اصل خائنانه و غیر قابل بخشش؛ چرا که نه‌تنها سرمایه‌های جمع‌شده از ذخایر اندک مردم را به بازی گرفته‌اند، بلکه از همه اینها بدتر امید و اعتماد ملت را نابود می‌کنند و بذر ناامیدی و بی‌اعتمادی و بی‌اعتنایی را در دل آنها می‌کارند.
بی‌مدیریتی، هرج‌ومرج، بی‌بندوباری مالی، روی کار آمدن مدیران نالایق؛ اینها نظر ما نیست، بلکه نظر یک شهروند ایرانی چهل و اندی ساله است که تحصیلات دیپلم دارد و اکنون پس از 24 سال خدمت در یک سازمان نظامی و دارا بودن 4 سر عائله ماهانه چیزی نزدیک به یک میلیون و 600 هزار تومان عایدی دارد. نامبرده البته مورد پرسش از واکنشش به یک اختلاس نیست، بلکه از او خواسته شده است نظرش را درباره 8 هزار میلیارد وام‌هایی که یک صندوق وابسته به فرهنگیان فقط به چیزی نزدیک به 30 نفر پرداخت کرده است و اکنون معوق شده‌اند، بگوید. پاسخش همان 4 جمله‌ای است که در ابتدای این بند آمد و ادامه‌اش هزار داستان از وثیقه‌هایی که بانک‌ها برای وام‌های 5 و 10 میلیونی از او خواسته‌اند. 
بله دوستان! قطعا اگر رئیس محترم جمهور هم یک بار در عمرش بعد از انقلاب برای گرفتن 5 میلیون تومان وام به بانک رفته بود و با موانع مرتفع و صعب‌العبور بانک‌ها مواجه شده بود، امروز به همین سادگی مدعی نمی‌شد عده‌ای مساله را بزرگ می‌کنند. یک بار دیگر هم در همین جریده داستان معروف فرانسوی اعتراض زنان پاریسی به وضع بد زندگی‌شان و حواله داده شدن‌شان به خوردن شیرینی را وقتی که نان نیست نقل کرده‌ایم و امروز باید شوربختانه بیان کنیم بسیاری از دولتمردان ما در چنین وضعیتی به سر می‌برند. فهمی از جامعه که ناشی از برداشت‌شان از محیط اطراف‌شان است و از آن رو که سال‌هاست در محیطی زندگی می‌کنند که استانداردهای زندگی در آن و سطح درآمدی در آن بسیار بالاست و به عبارتی ساده‌تر اشرافی است، لذا حساسیت‌های یک کارگر حداقل‌بگیر یا یک فرهنگی یا یک نظامی یا یک پیشه‌ور را درک نخواهند کرد و همین‌جاست که در کمال تعجب امثال ماها برخوردهایی مثلا با مساله فیش‌های حقوقی نجومی از آنها می‌بینیم که هیچ نشانی از تعجب و شوکه شدن‌شان در برابر این ارقام ندارد و اگر چه برای ما نجومی است ولی برای آنها یک حداقل درآمد معقول عادلانه است.
به نظر نگارنده بدترین مواجهه با عدالت و فساد مواجهه جناحی است و ابزار کردن فساد برای مدیریت سیاسی ـ جناحی خود که بیشترین ضربه را به اعتماد عمومی، این کار می‌زند. نخبگان اشرافی که با همه فراز و فرودهایی که در دولت‌های نهم و دهم با آن مواجه شدند باز موفق به بازگشت به اریکه قدرت سیاسی در ایران شده‌اند، ناگزیر چنان نگاه یک طرفه و غیرمنصفانه‌ای به مسائل و مشکلات کشور خواهند داشت. اینان کبرورزانه و عافیت‌جویانه همه ناکارآمدی‌های امروز را گردن دولت‌های قبل می‌اندازند و بدین منظور هر کاهی را در دولت‌های قبل به کوه تبدیل می‌کنند و هر وقت هم مساله و مشکلی منحصر به دولت آنهاست به ساده‌سازی و پاک کردن صورت مساله می‌پردازند. این اخلاقیات سیاسی ناخودآگاه انسان را به یاد دوران یکه‌تازی قبله‌های عالم می‌اندازد، آنجا که هر چه ناشی از اراده ملوکانه بود خیر محض و صحیح بی‌چون و چرا بود و همه ناکارآمدی‌ها و ناراستی‌ها توطئه بدخواهان و عنودان و رعیت پا برهنه!

 


Page Generated in 0/0069 sec