دکتر موسی نجفی: البته شایان ذکر است که بررسی تحولات اندیشهها، بدون در نظر گرفتن تحولات تاریخی و بررسی دقیق وقایع ناقص خواهد بود؛ و از جمله روشهای بایسته و قابل اطمینان در تحقیقات فکری، آن است که بررسی اندیشهها را از متن وقایع و در خلال گزارشهای دقیق تاریخی دنبال کنیم،
چرا که در پی برخی مباحث تاریخی میتوان به نوعی مباحث و اندیشههای فراتاریخی دست یافت. در این تحقیق هرچند به متن وقایع و تحولات اشارهای نداریم، در فرازهایی برای بحث زمینههای فکری بدان موارد توجه داریم و در مواردی بدانها اشاره میکنیم.
البته در پارهای از مباحث، به دلیل وضوح و وفور اسناد و مدارک و متون قابل اعتماد، مباحث فکری مستقیماً و منحصراً ذکر شده است.
نظری بر موضع دین و دولت در عصر صفویه، افشاریه و قاجاریه
از نظر پیشینه تاریخی شکی نیست که جریان مذهبی به زعامت علما لااقل از دوران آغاز صفویه در ایران ریشه ممتد و پایدار داشته است؛ بویژه آنکه بعد از هجرت بزرگانی مانند «مقدساردبیلی» به نجف اشرف، بسیاری از زعما و پیشوایان شیعه یا از ایران بوده یا به نحوی به ایران شیعی مرتبط و مربوط شدهاند. هرچند که تعارضات مذهبی بین «فقها»، «صوفیه» و «فلاسفه» در طول دوران صفویه وجود داشته و گاه تعارضات به جمع بین عقاید مختلف و گاه به معارضات جدیتری میانجامیده، در هر حال بسیاری از امور اجتماعی، دینی و فکری مردم را علما انجام میداده اند؛ از جمله مسائل مربوط به قضا، امور خیریه و اوقاف، نماز جمعه و بسیاری دیگر از مسائل دینی و اجتماعی.
در دوران سلطنت نادرشاه که بعد آشوب و فتنه افغان صورت گرفت، در فاصله سالهای 1142 تا 1148 تا 1160 هجری قمری، با توجه به سیاست تقریب نادر، بهتدریج از قدرت علما کاسته شد و درگیری و تشنجات زیادی بین علما و نادر بهوجود آمد و با توجه به عمق تعمیق تشیع در جامعه ایران بعد از 2 قرن، کمکم نفرت عمومی از نادر بالا گرفت و سرداری که بعد از بیرون کردن افغانها، قهرمان محبوب ملی بود، به جهت برخورد و ستیز با تشیع، و ظلم زیاد به مردم در سالیان آخر سلطنتش، بهصورت منفورترین فرد درآمد. در ابتدای دوران قاجاریه روابط دین و دولت به نحوی ترمیم شد؛ آنچنانکه این روابط نه به سردی نادر و نه به گرمی دوران صفویه بود. با توجه به ضعف دستگاه حکومتی قاجار بویژه بعد از قرارداد ترکمنچای و به دنبال رقابت خردکننده دولتهای استعماری در ایران و نیز با توجه به اینکه قاجارها از ابتدا نه با حمایت مردمی و ملی - عقیدتی بلکه به صورت یک ایل فاتح در صحنه سیاسی ایران ظهور کردند، همچنین با توجه به فشاری که آنها بر ملت وارد میکردند و ضعف سیاست آنها در برابر دولتهای خارجی و اعطای امتیازات کشور به آنها، تنها ملجأ و پناه مردم در برابر ظلم و ستم، منزل و بست و حریم علما شده بود. در سالهای 1308 و 1309 هجری قمری، در پی قیام تنباکو و تثبیت هرچه بیشتر رهبری سیاسی علما علیه استعمار خارجی و استبداد داخلی، ورود علما و مجتهدان شیعه در زندگی سیاسی و اجتماعی مردم، جلوههای بارز و ملموستری یافت. همچنین به دنبال موفقیت عظیم اسلامی- ملی لغو امتیازنامه «رژی» و شکست خوارکننده استعمار انگلیس، تحریکات سیاسی حوزههای دینی و نویسندگان مذهبی هر روز جلوه بیشتری پیدا کرد. اگرچه این تحریکات و وضعیت روحی بالای رهبری علما، بعد از رحلت مرجع علیالاطلاق شیعه یعنی «آیتالله میرزای شیرازی(ره)» به سال 1313 هجری قمری، مدتی دچار وقفه شد، در هر حال جرقهای که با اندیشه و همت میرزا در حوزهها، روحانیت و مردم بهطور کلی در همه آحاد و طبقات ملت شیعه زده شد، بارقهاش خیلی زود ابعاد گستردهتری یافت. در اینباره حتی شاهدیم که دشمنان شناخته شده علما نیز به این تأثیر مهم معترفند. چنانکه یحیی دولتآبادی- از اشخاص منتسب به فرقه ضاله و نویسنده کتاب حیات یحیی- در اینباره مینویسد: «به هر صورت دخالت اضطراری میرزایشیرازی در امر سیاست اگرچه برای حفظ استقلال مملکت و نگاهداری از تجاوزات بیگانگان بسی سودمند بود، و لیکن بذری در مزرعه روحانیت پاشیده شد که معلوم نیست چه حاصلی برویاند و چه نتیجهای در آینده برای سیاست روحانیت این مملکت داشته باشد و کدام دست قوی بتواند این خلط و مزج را برهم زده، هر یک از سیاسیون و روحانیان را به ادای وظیفه خود وا دارد...».
ادامه دارد