حسین قدیانی: حد نازل شرمساری دولت، حکایت از فرهنگی دارد که در آن «خدمت» یعنی «حاشیه» لیکن «سیاست» یعنی «متن»! لذا بدتر از آنکه رئیس دولت، مایه شرمساری خود را خلاصه کند در لغو یک سخنرانی سیاسی، فرهنگ مستتر در اصل و اساس این نگاه است! من نام این فرهنگ را میگذارم تنبلی و بیمسؤولیتی! متاثر از این بیفرهنگی، مشاهده میکنیم هر چقدر حضور دولت در عرصه سیاست، پررنگ است، در میدان خدمت لیکن تو گویی دولت اصلا وجود خارجی ندارد! این وجود خارجی نداشتن، یک روز خودش را در مرز مهران نشان میدهد، دگر روز در مناطق وسیعی از استان مازندران که هنوز زمستان نیامده، با پدیده افت فشار گاز مواجه شدهاند و بعضا قطع گاز! دولت اما از جنوب تا شمال، خجالت کشیدن از مردم سرگردان و سرما دیده را قادر نیست اما آنجا که پای سیاست در میان است، کمافیالسابق نام زیبای اعتدال میدرخشد! اینکه اشاره کردم به فرهنگ، مصداقها دارم برایش! مثلا ژنرال کابینه میآید و در افتتاح پروژههای نفتی پیش از این نیز افتتاح شده، مژده میدهد که زمستان امسال، نه قطعی گاز داریم، نه افت فشار! این در حالی است که هنوز یک ماه مانده به زمستان، اولین برف همانا و شبهای سرد هموطن شمالی در خانهاش همانا! منتهای مراتب «فرهنگ سیاستمحور» به تو اصلا این اجازه را نمیدهد که شرمندگی از گل روی مردم استان مازندران را بلد باشی! حتی با این وجود که مژدهات «تقریبا هیچ» بوده عایدیاش! این از مثال «ژنرال نفتی» لیکن دولت اعتدال - آنطور که خود مدعی است - در عرصه سیاست خارجی نیز، آنچه زیاد دارد «ژنرال» است! در موضوع فاجعه منا، با آن همه شهید، ژنرالهای سیاست خارجه دولت اعتدال، کدام موضع درست و حسابی را علیه آل سعود گرفتند؟! هنوز هم برای افکار عمومی جای تامل و درنگ است که چرا واکنش دولت اعتدال علیه سعودیهای خبیث، تا این حد شل و ول بود! و هنوز هم برایشان سوال است که چرا در برابر آن همه قربانی بیگناه، آنقدر سرد عکسالعمل نشان دادند! پس خیلی فرق نمیکند که از آسمان برف ببارد یا از زمین کفن! فرهنگ اگر فرهنگ خدمت و پاسخگویی و نوکری برای مردم نباشد، در هر 2 مورد، همین میشود که تا الان بوده! و تا الان شده! در همین حوزه سیاست خارجه، ادعا شد که در خلال تقویت رابطه با دنیا، احترام را به پاسپورت ایرانی بازمیگردانیم! نتیجه آن شد که همان کدخدای آنسوی میز مذاکره، برای مسافران به ایران، حتی در مقوله پاسپورت هم آن دبه وحشتناک را درآورد که برای سفر به آمریکا، دوباره باید ویزا بگیرند! در قصه برجام هم که از همه چیز خبر هست الا لغو تحریمها! سوال اینجاست: ژنرالی که ستارههایش فقط در میدان حرف سوسو میزند، آیا نباید شرمنده از این باشد که نسبت به قربانیان فاجعه منا، آن واکنش سرد را از خود نشان داد؟! و آیا نباید عذرخواهی از ملت کند که توافق را ناظر بر تنها هدف مد نظر یعنی «لغو همه تحریمها» اینقدر پرحفره و دشمنپسند تنظیم کردند؟! پس داخل و خارج ندارد! دولت اگر بیش از تعهد به سوگندی که خورده، علیالدوام به فکر سیاست باشد، هم پرده از حد نازل شرمساری خود برمیدارد و هم فرهنگ مستتر در ذیل آن! در این فرهنگ دولت برای آن وکیلالدوله حراف، بیشتر و بهتر خودش را خرج میکند تا آحاد ملت! و دقیقا از ورای همین موضوع است که اعضای آن خانواده بابلی سرمازده، عینا و دقیقا همان سخن جوان سرگردان در لب مرز مهران را تکرار میکند: «دولت انگار وجود خارجی ندارد»! بله البته! مشکلات، کم و بیش، همیشه بوده اما سخن بر سر آن دولتی است که برای سیاست، وجود خارجی دارد لیکن برای خدمت، باید با ذرهبین دنبال حضرات بگردی! برای بندگان خدایی که در پروژه مسکن مهر پردیس، هنوز هم در بلاتکلیفی بهسرمیبرند، دولت، همانقدر نیست که برای وکیلالدوله حراف، هست! برای قشر زحمتکش معلم که دسترنج خود را در فساد بسیار بزرگ صندوق ذخیره فرهنگیان، بر باد رفته میبینند، دولت، همانقدر نیست که برای مدیران نجومی، هست! برای ریه مردم ساکن در کلانشهرها، دولت، همانقدر نیست که برای صاحبان فیشهای حقوقی کلان، هست!برای خانواده قربانیان منا، دولت، همانقدر نیست که برای کاسبان دکان دونبش تحریم و توافق، هست! برای قلب رآکتور اراک، دولت، همانقدر نیست، که برای تامین منافع آمریکاییها از خلال توافق، هست! برای تحقق وعده لغو تحریمها، دولت، همانقدر نیست که برای استفادهکنندگان از توافق در انتخابات، هست! پس این دولت، وجود خارجی دارد! و البته ندارد! بستگی دارد! حرف سیاست باشد، ندید میگویم حاضری بزنید برای این دولت! اما حرف خدمت باشد، حرف این شبهای مازندران باشد، حرف آن چند شب و روز مهران باشد، حرف یارانه ملت باشد، حرف برخورد با نجومیها باشد، حرف مبارزه با فساد کرسنت باشد، حرف برف شمال سال اول حضرات باشد، حرف هوای آلوده باشد، آهای ملت! دولت، جلسه دارد! ملتفت هستید که! «جلسه دارد»!