محمد واعظی: سال 77 در بحبوحه بازیها و شعارهای سیاسی دومخردادی که کپی شده از متون کتابها و مقالات کارل پوپر بود، ناگهان افکار عمومی جامعه به واسطه مانور رسانهای سنگین روزنامههای زنجیرهای حامی غرب و دولت وقت، با ترس و وحشت ناشی از چند «قتل» جریحهدار شد. 3 نویسنده، یک فعال سیاسی درجه 3 و همسرش در طول ۲ ماه به طرز فجیعی به قتل رسیدند. افرادی که از هیچ منظری نقشی کلیدی در تحولات سیاسی جامعه نداشتند و قتل آنها و ارتباط این فجایع برای آگاهان معمایی شده بود.
فرمان تصفیه؟
اما مدتها پیش از آنکه دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی تحقیقات خود پیرامون موضوع را به نقطهای قابل اتکا برسانند رسانههای زنجیرهای برچسب «قتلهای زنجیرهای» بر پرونده الصاق کردند و انگشت اتهام را به سمت یک دستگاه اطلاعاتی نشانه رفتند. به طور مثال «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» در اطلاعیهای، بیمقدمه خواستار اصلاحات ساختاری در وزارت اطلاعات شد! عباس عبدی نیز که آن زمان از افراد جریانساز اصلاحات و سردبیر روزنامه سلام بود، نوشت: «در حال حاضر مسائل جامعه ما ریشه داخلی دارد و صحبت از دخالت دشمنان خارجی و صهیونیستها در وقوع این خشونتها بیشتر به شوخی میماند».
تحلیل عبدی در شرایطی در روزنامههای زنجیرهای بازتاب یافت که رهبر انقلاب پیشتر فرموده بودند: «استکبار با واسطه یا بیواسطه به جنایاتی نظیر قتلها دست میزند».
پیشگو یا...؟!
عمادالدین باقی نیز بلافاصله در ادامه جریانسازیهای ضدحاکمیتی در روزنامه خرداد نوشت: «هرچند آدمرباییها و قتلهای 2 هفته اخیر تازگی ندارد و قبلاً نیز موارد متعددی روی داده که اغلب انعکاس نیافته است اما موارد اخیر این تمایز را دارد که آشکارا برای مقابله با تحقق جامعه مدنی و آزادیهای مصرح در قانون و شکست پروژه توسعه سیاسی خاتمی رخ میدهد. مباشران و آمران باید بدانند هیچگاه راز هیچ قتلی - بویژه از نوع سیاسی- مکتوم نمانده و تاریخ این قبیل جنایتها نشان داده است عاملان و مباشرانِ این نوع قتلها حتی اگر به دام عدالت نیفتند سرانجام بهخاطر حفظ یا دفن اسرار به دست یاران و حامیان خود از میان خواهند رفت».
2 روزنامه خرداد و صبحامروز بیشترین تحلیلها و اخبار مربوط به ماجرای قتلهای زنجیرهای را منتشر و با رانت اطلاعاتی ناشی از ارتباط با «کانون توطئه» پرونده را از وضعیت «امنیتی» به موقعیت توطئهسازی علیه دستگاههای اطلاعاتی کشور هدایت کردند. سعید حجاریان، مدیرمسؤول روزنامه صبح امروز اعتراف میکند تلاش کرد هیچ شمارهای از روزنامه صبحامروز بدون مطلبی پیرامون قتلهای زنجیرهای منتشر نشود.
انتشار پیاپی اخبار و سلسله مقالاتی از اکبر گنجی(اصلاحطلب فراری) و عمادالدین باقی که 2 سال بعد از توطئه به زندان افتاد، در این میان بسیار اثرگذار بود.
نجات سیاست خارجی
حمله به دستگاههای امنیتی کشور «بلافاصله» پس از وقوع قتلها و در روندی هماهنگ در دفاع از «دولت خاتمی» آغاز شد که دقیقا در همان برهه تاریخی سطح روابط پنهان با آمریکا را ارتقا بخشیده بود و علاوه بر هموارسازی برنامه «مهندسی جامعه ایرانی» با «اصلاحات آمریکایی» کانال گفتوگوی پنهان با عوامل شورای روابط خارجی آمریکا و بنگاههای وابسته به راکفلرها را آغاز کرده بود. به طور مثال چند ماه پیش از آغاز پروژه قتلها، «ویلیام میلر» عضو شورای روابط خارجی آمریکا و مدیر بنیاد صهیونیستی «جستوجوی زمینههای مشترک»، به عنوان «فعال زیستمحیطی»(!) با نظر مساعد یکی از مدیران عالی دستگاه اطلاعاتی در ایران حاضر شده بود که فاجعه امنیتی مذکور توسط بدنه خدوم و انقلابی وزارتخانه فاش و به توبیخ مدیر سرشناس اصلاحاتی منجر شد. 6 دی 77 روزنامه جمهوری اسلامی فاش کرد این قتلها توطئهای است که نیروهای امنیتی نظام در معرض حمله قرار گیرند و به سهلانگاری، سوءمدیریت، ناتوانی و بیکفایتی متهم شوند تا ساختار امنیتی کشور از حالت فعال خارج شده و در موضع انفعال قرار گیرد. هجمهها ادامه پیدا کرد و چند ساعت پس از آخرین حمله روزنامه سلام به دستگاههای امنیتی داخلی، اطلاعیه وزارت اطلاعات انتشار یافت که عنوان کرده بود قاتلان از اعضای این وزارتخانه بودند.
توطئه در قبرس
در بحبوحه تضعیف وزارت اطلاعات و گیجی و گنگی حاکم بر فضا، کنفرانسی با نام «ایران در قرن 21» از سوی بنیاد «گفتوگوی جهانی» حسین عالیخانی، از دوستان نزدیک گری سیک در نیکوزیای قبرس برگزار شد و در آن عناصر مهم سیاسی- امنیتی دولت آمریکا همچون گری سیک (مشاور امنیت ملی وقت آمریکا و مدیر پروژه ایران شورای روابط خارجی آمریکا)، ریچارد مورفی (معاون وزارت خارجه آمریکا)، ویلیام میلر (مسؤول میز ایران سازمان اطلاعات آمریکا و مدیر بنیاد جستوجوی زمینههای مشترک به مرکزیت بیتالمقدس)، ساموئل هانتینگتون (استراتژیست مشهور آمریکا)، تریتا پارسی (مدیر اجرایی وقت لابی ایرانی- آمریکایی AIC و کارآموز ارشد برژینسکی و سیک)، هوشنگ امیراحمدی و سیامک نمازی شرکت کردند. ترکیب افراد ایرانی دعوت شده به این کنفرانس نیز بسیار قابل توجه و تامل است؛ در کنار عباس عبدی نام افرادی همچون ناصر هادیان، هادی سمتی، علیرضا علویتبار، حسین بشیریه، اعظم طالقانی، عزتالله سحابی، شهلا شرکت، علی حکمت، قاسم شعلهسعدی، صالحآبادی، نقیبزاده، سیفزاده، عمادالدین باقی، فاضل میبدی و موسویبجنوردی دیده میشد.
هماهنگکننده کنفرانس قبرس کسی نبود جز «باقر نمازی» پدر سیامک که همراه با «فرخ مستوفی»، مدیر روابط عمومی شرکت نفت و گاز شل در ایران و عضو هیات مدیره گروه آتیه، در قبرس حاضر شده بود.
پس از اتمام کنفرانس و بازگشت تیم به ایران بود که تازه «سعید امامی» مطابق پیشگویی عجیب و مهم عمادالدین باقی از بین رفت و متون پروندههای تهیه شده توسط کمیته تحقیق 3 نفره خاتمی، به صورت سریالی در رسانههای زنجیرهای با مدیریت و میدانداری همان عوامل شرکتکننده در کنفرانس قبرس فاش شد. پروژهای که با چند ماه فاصله به بهانه توقیف روزنامه سلام و انتساب قانون مطبوعات به «سعید امامی» با هدف رقم زدن تاریخ جدید ایران نوین با شعار «دوام اصلاحات تا پایان قرن 21» به فتنه 18 تیر بدل شد.
پروژهای آشنا!
این موارد مهم اما کمتکرار، بخشی فراموشنشدنی از تاریخ «روابط ایران و آمریکا» است. هر کجا ایران به سمت تغییر مولفههای سیاست خارجی خود حرکت کرده فتنهای آمریکایی در داخل کشور بروز و ظهور یافته که با جانفشانی توطئهگران نفوذی، دستکم تا مقاطعی موثر واقع شده است.
فضای کنونی جامعه نیز با توجه به شکست جدی غربگرایان در برآورده ساختن نیازهای اساسی جامعه در حوزه اقتصاد و سیاست خارجی در آستانه رقم زدن «تغییرات اساسی» ارزیابی میشود. برجام به قول سدید تیم مذاکرهکننده کشورمان و مقامات ارشد دولتی ثمرهای در حد و نصاب «هیچ» داشته و تبدیل به اهرم فشار کمکی در کنار «تحریمهای پایدار» شده است. دوره توطئهورزیهای اوباما و تیمش نیز به لطف خدا به پایان رسیده و فضا برای تصمیمسازی مجدد ایرانیان با توجه به شرایط جدید پیشرو فراهم شده است. در چنین موقعیتی بروز برخی نشانهها و گزارههای مهم را میتوان به عنوان پیشزمینههای ضروری برای وقوع فتنههای احتمالی، جدی گرفت.
1- تشکیل مجدد رسانههای زنجیرهای با حمایت و هدایت آشکار محتوایی از سوی بیبیسی و صدای آمریکا به عنوان کانونهای وزارت خارجه 2 کشور
2- رونمایی باعجله و پر سروصدا از شخصیتهای میدانی بحرانساز در مجلس شورای اسلامی که ارتباطی قوی با اکوسیستم دشمن در فضای رسانهای داخلی و خارجی برقرار کردهاند و نقش «سپر امنیتی» در حوزه پخش محتوای تولیدی را در فضای جامعه عهدهدار هستند.
3- خوراکسازی کانونی برای ایجاد درگیری پرحجم میان قوای سهگانه با پروندهسازیهای مشکوک
4- ایجاد نارضایتی انبوه میان آحاد جامعه با تکنیکهای عملیات روانی و تلاش برای ناکارآمد و بیآینده نشان دادن حاکمیت به واسطه بزرگنمایی اخبار فساد و تبعیض همراه با تخریب چهرههایی که امید جامعه به کارگشایی آنها در آینده نظام جدی بوده است.
5- تست مکرر فضا با پروندههای کوچک و بزرگ رسانهای و ایجاد کانونهای اتصال خبر داخلی و خارجی مشابه آنچه در حوزه پیامرسانهای آنلاین مشاهده میشود؛ از تکمیل اکوسیستم مشترک ارتش سایبری سعودی- منافقین و ضدانقلاب آمریکایی- صهیونیستی در توئیتر تا تلاش برای رفع فیلتر فضای مذکور در آستانه انتخابات و گسترش اخبار محرمانه و کمپینهای ضدحاکمیتی در فضای تلگرام.
خلاصه! اتفاقات اخیر برای آنها که تاریخ «فتنهافروزیهای آمریکا» در جامعه ایرانی را مطالعه کردهاند آکنده از نشانههای بروز و ظهور «توطئه» است و پرواضح است برای رشد و گسترش هر فتنهای ضربه زدن به دستگاههای ناظر بر تحرکات دشمن در حوزه امنیت و اطلاعات، دستکم تسهیلگر تحولات آتی خواهد بود.