دکتر موسی نجفی: ریشه این جریان در مبارزههای چند سال قبل از زمان نهضت تنباکو بوده و جبهه و جریان مذهبی، پیکارهای خود را عموماً با ملغمه و اصول ضد اجنبی همراه میکرده است. در حالی که در یک نگاه تطبیقی در نوشتهها و روزنامهها و جراید جناح روشنفکر و متجددان غربگرا در یک یا 2 دهه قبل از مشروطیت، بیشتر آه و افسوس خوردن از عقبماندگی ایران از کاروان تجدد تمدن نمودار است و این نوشتارها یا فاقد یا دارای اثرات کمرنگ ضداجنبی و ضداستعماری بوده و کمتر علیه فرهنگ غربی است. این نکته را هم باید اضافه کرد که بسیاری از روشنفکران و رجال فرهنگی، سیاسی و اجتماعی در سده اخیر نتوانستند این دوگانگی- یعنی مهر و کین به غرب- را برای خود تفسیر کنند؛ مهر و علاقه به تجدد و پیشرفتهای غرب و نفرت و کینه از تجاوزات و تعدیات مغرب زمین. درباره روشنفکران قبل از مشروطه، این نکته مسلم است که شوق پیشرفت و تجدد در آنان به قدری بود که فجایع و مصائب غرب را یا نمیدیدند یا نمیخواستند ببینند و لذا درباره پیشینه تاریخی 2 جریان مذهبی و سکولاریسم قبل از مشروطه اختلافها و تفاوتهایی بنیادین وجود داشته است.
2- این اعلامیهها و فعالیتهای اجتماعی- سیاسی بر تحرک وسیع و مردمی روحانیت شیعه دلالت دارد؛ و با اینگونه تمهیدات و تحولات است که علمای شیعه به استقبال عصر مشروطیت و جنبش عدالتخانه رفتهاند.
3- نوع شعار و اهداف و اصول به زبانی گفته شده است که دقیقاً در عصر مشروطیت نیز در ابعاد دیگر خود را نشان میدهد و از این لحاظ، عصر مشروطیت به نوعی فضاسازی شده که عناصری را از گذشته به ارث برده است و بهنظر میرسد ادعای روشنفکران در اینکه فضای عصر مشروطیت بیشتر وامدار فضای فکری و جو اجتماعی ساخته آنان است، کلامی غیردقیق و غیرمنصفانه باشد.
بهطور کلی میتوان گفت از لحاظ نوع رابطه با مردم و فضای غالب بر زمان، اندیشه دینی نوعی تحرک و فضای ضداجنبی را به عصر مشروطه منتقل کرده بود، در حالی که فضای روشنفکران برای عصر مشروطیت، شوق تجدد و رفع عقبماندگی و رسیدن به قافله تمدن را به ارمغان آورده بود. آنچه لااقل بین هر 2 طیف در قبل از انقلاب مشروطیت بهنظر میآید، این سخن بوده است که شرایط موجود، استبداد حاکم و عقبماندگی ایران باید متحول شود. این 2 جریان همچنین در اینباره که بیماری اجتماعی- سیاسی ایران به مرحله خطرناکی رسیده است، با هم اشتراک نظر داشتهاند. همین فضای مشترک و اصل مشترک است که نزدیکی و گاه تبیین دیدگاههای 2 جناح یا انتقال برخی مفاهیم و نبود مرزبندیهای سیاسی و گاه التقاط در اندیشهها را در قبل از مشروطه موجب شده است. اما با شروع انقلاب مشروطه و بحث از قانون اساسی و شرایطی که باید بر ایران و حکومت و جامعه حاکم شود، نغمه اختلاف بلند شد و هر چه از انقلاب مشروطه بیشتر گذشت، این اختلاف عمیقتر و مرزهای جدایی پررنگتر شد. از این لحاظ بین عصر مشروطیت و شرایط قبل و بعد از پیروزی آن با شرایط قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی معاصر، اشتراکهایی وجود دارد؛ اشتراکی که به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی و معلوم شدن ریشه و عمق اختلافها در مبانی و اصول و بازتاب آن در مسائل و صحنههای اجتماعی، فکری و سیاسی بین جریان دینی و غیردینی تمایزات بیشتری را نشان داده و میدهد.
در تکمیل بحث گفته شده، یادآوری این نکته ضروری است که این اشتراک ظاهری اولیه و اختلافهای باطنی و ظاهری ثانویه را نباید فقط در حوزه فکر و مسائل اندیشهای محصور و محدود دانست؛ چرا که در هر 2 دوره- یعنی عصر مشروطیت و عصر انقلاب اسلامی- جامعه ایران در سالهای قبل از پیروزی نهضت، دچار نوعی استبداد سیاسی و حکومتی بوده و از این لحاظ جهت اصلی تفکرات مختلف و حتی متضاد، مصروف آن نقطه تقابل و معضل اصلی میشده است.
البته در هر 2 نهضت مشروطه و انقلاب اسلامی، در دوره قبل از پیروزی نهضت، تفاوتهایی در شیوه مبارزه، شعارها، جهتها، و آرمانها و اصول بین 2 تفکر ملاحظه میشود؛ ولی بهنظر میرسد همه گروهها و گرایشها سعی داشتند حل مساله و بیان اختلافها را به زمانی موکول کنند که این دشمن مشترک از حذف شده باشد. بحث از نگرش گرایشها و جناحهای مختلف درباره استبداد حاکم قبل از پیروزی نهضت و نحوه ارتباطات برخی از آنان، از حوصله این تحقیق بیرون است.
ادامه دارد