احمد طالقانی: 13 میلیون دختر و پسر ایرانی در سن ازدواج قرار دارند و روز به روز هم برجمعیتشان افزوده میشود. تعدادشان هم تقریبا برابر است از هر دو جنس اما از ازدواج خبری نیست! البته نه اینکه کسی علاقهای به ازدواج نداشته باشد، نه! خوشبختانه تمایل برای ازدواج هست، این را آمارها و تحلیلهای کارشناسی میگوید. بیش از 76 درصد جوانان در سن ازدواج که هنوز موفق به تشکیل خانواده نشدهاند ابراز تمایل کردهاند که در صورت کسب شرایط لازم برای زندگی مشترک قدم جلو بگذارند.
قانونی کامل، اجرایی ناقص!
از سوی دیگر این روزها قانون تسهیل شرایط ازدواج هم در کشور ما وجود دارد، حداقل از 10 سال پیش تا به حال این قانون وجود خارجی دارد و به همه سازمانها ابلاغ شده ، قانون بدی هم نیست؛ وظایف سازمانهای گوناگون برای تشویق ازدواج جوانان را تشریح کرده، درباره موانع قانونی مثل خدمت سربازی و پرداخت مستمری به زوجهای بیکار سخن گفته، برای دانشجویان متاهل تسهیلاتی مثل خوابگاههای متاهلی و وامهای دانشجویی قائل شده و اولویتهایی برای در اختیار گرفتن فرصتهای شغلی و مسکن ارزانقیمت زوجهای جوان در نظر گرفته، حتی از نقش دستگاههای فرهنگی و اطلاعرسانی در این قانون غفلت نشده و طرح مباحث مربوط به همسرگزینی و ازدواج آسان و شرعی و همینطور پیگیری مشکلات زوجهای جوان از وظایف دستگاههای اطلاعرسانی و بویژه صداوسیما تعیین شده است.
تا اینجا همه چیز منطقی به نظر میرسد غیر از آمار ازدواج و بالا رفتن سن ازدواج و مجرد ماندن خیل عظیمی از جماعت در آرزوی ازدواج! چرا جوانان برای ازدواج پیشقدم نمیشوند؟
تحرک نداشتن سازمانهای مسؤول
وقتی از سازمانهای اجرایی که مکلف به تسهیل و تشویق ازدواج جوانان شدهاند، تحرکی مشاهده نمیشود، وقتی 75 درصد منابع قرضالحسنه بانکها صرف پرداخت وام به کارکنانشان میشود و دست جوانان از وام ناچیز ازدواج کوتاه میماند، زمانی که سازمانهای دولتی و نهادهای عمومی، تالارها و سالنهای اجتماعات خود را بجای برپایی جشن ازدواج جوانان صرف برگزاری جلسات و همایشهای تکراری و بیحاصل میکنند و موسسات آموزش عالی از اختصاص خوابگاههای متاهلی دریغ میورزند زمانی که از رونق تولید و اشتغال پایدار خبری نیست، چطور میتوان انتظار داشت جوانان برای ازدواج پیشقدم شوند؟ زمانی که در عمل اتفاقی برای حمایت از ازدواج جوانان نمیافتد و همه تنها حرف میزنند، جوان هم رغبتی برای ازدواج نشان نمیدهد. با این آمار بالای بیکاری و وضعیت غبارآلود اشتغال، طبیعی است که جوان تحصیلکرده و برخوردار از عقل معاش، اوضاع را سبک و سنگین کرده و در نهایت از خیر ازدواج و تشکیل خانواده سرباز میزند. کافی است مدیران ما نگاهی به عملکرد سایر کشورها بیندازند و سیاستهای حمایتی آنها را زیر ذرهبین قرار دهند.
تشکیل زندگی در کشورهای دیگر
کشورهای زیادی با شرایط مشابه کشورمان هستند که از قضا نهاد خانواده به اندازه ما برایشان واجد ارزش و قداست نیست اما سیاستهای حمایتی زیادی برای ازدواج جوانان، اشتغالشان، فرزندآوری زوجهای جوان، مرخصیهای طولانیمدت زایمان برای مادران و حتی پدران جوان در دستور کار قرار دادهاند و ثمراتش را هم دیدهاند اما در کشور ما متاسفانه همه این برنامهها تا به حال روی کاغذ مانده و در عمل هیچ خبری نیست. قانونگذار یکسری کلیبافی و دستورالعمل برای دستگاههای اجرایی و عمومی درنظر گرفته اما ضمانت اجرایی و نظارت بر حسن انجام کار وجود ندارد. وزارت ورزش و جوانان هم که تکلیفش مشخص است؛ همه هم و غم خود را در ورزش قهرمانی و تیمداری و حضور موثر در دعواهای سرخآبیهای پایتخت قرار داده و جوانان را به حال خود رها کرده با این اوصاف چگونه میتوان انتظار داشت جوانان ما مخاطرات ازدواج را به جان بخرند و برای زندگی متاهلی پا پیش بگذارند؟
دامن زدن به انتظارات
وقتی بزرگترها بجای تسهیل ازدواج با پیش کشیدن یکسری رسم و رسوم دستوپاگیر و دامن زدن به انتظارات، ازدواج را به کلافی سر در گم تبدیل کردهاند و دستگاههای تبلیغاتی و اطلاعرسانی بجای نقشآفرینی موثر، خود به ترویج تجملگرایی و مصرفگرایی رو آوردهاند، سخن گفتن از ازدواج ساده و آسان به طنز تلخی میماند که کمترین ثمرهاش بیاعتمادی جوانان است.
با حرف درست نمیشود!
برای ازدواج جوانان باید همه به میدان بیایند، کارآفرینی و اشتغال وجهه همت مدیران باشد، قوانین دست و پاگیر و تبعیضها از بین برود، سبک زندگی ایرانی- اسلامی تبلیغ شود، هزینههای زندگی کاهش یابد و ازدواج به عنوان سنتی حسنه که حیات و دوام جامعه را تضمین میکند، واجد ارزش تلقی شود. نیل به این هدف نیازمند اقدام موثر همگان است، با حرف زدن چیزی تغییر نمیکند.