سیاست به عنوان یکی از مهمترین جنبههای زندگی مردم سراسر جهان طبعا در تمام هنرها، از جمله سینما به عنوان فراگیرترین و تاثیرگذارترین مدیوم هنری- رسانهای حضور و بازتابی بسیار پررنگ دارد، تا جایی که به جز فیلمهای موسوم به سینمای سیاسی که در آنها مشخصا سیاست، اتفاقات و چهرههای آن در محوریت درام قرار دارد، در بسیاری از فیلمها اشارههایی نمادین به آن میشود و همچنین در گونههای دیگر سینمایی از جمله جاسوسی، جنگی، جنایی، پلیسی، تاریخی، کمدی و باقی ژانرها میتوان آثار بسیاری را نام برد که با اشارات مستقیم سیاسی ساخته شدهاند و در نهایت کارکردی کاملا سیاسی دارند یا داستان آنها در بستری از اتفاقات سیاسی مانند انقلابها، کودتاها، شورشها، جنگها و امثال آن میگذرد.
به همین دلیل در میان فیلمسازان کشورهای مختلف دنیا میتوان سینماگران بسیاری را هم یافت که تمرکزی ویژه بر ساخت آثار سیاسی داشتهاند. در میان مخاطبان ایرانی اما همواره «الیور استون» به عنوان مهمترین سینماگر سیاسی سینمای آمریکا و جهان شناخته میشود؛ فیلمسازی که بیشترین تمرکز را بر رویدادها و چهرههای سیاسی جنجالبرانگیز با دامنه حساسیت و جنجالهای وسیع داشت. از آخرین فیلمش «اسنودن» که در آن دست روی یکی از مهمترین چهرههای سیاسی- رسانهای امروز آمریکا گذاشته است تا فیلم مهم «جی اف کی» که با محوریت ترور جان اف کندی ساخت و تبدیل به یکی از بهترین آثار سیاسی سینمای جهان شد و فیلمهای «نیکسون» و «دبلیو» که با محوریت 2 رئیسجمهور دیگر ایالات متحده ساخته شدند و همچنین موضوع مهم و چالشبرانگیز جنگ ویتنام در مناسبات سیاسی آمریکا که در سهگانه «جوخه» در سال 1986، «متولد چهارم جولای» در سال 1989 و «بهشت و زمین» در سال 1993 توسط استون با رویکردی منتقدانه به تصویر کشیده شد. جز این آثار اما رگههایی پررنگ از نقدهای استون به مناسبات سیاسی آمریکا را میتوان در فیلمهای دیگر وی از جمله «والاستریت» بخوبی مشاهده کرد. به جز فیلمهای الیور استون اما در سینمای آمریکا فیلمهای سیاسی بسیاری ساخته شدهاند که هماکنون در رده بهترین آثار سینمای جهان شناخته میشوند. از جمله «تمام مردان شاه» ساخته رابرت راسن که بر مبنای ترور فرماندار ایالت لوئیزیانا ساخته شد. «دکتر استرنج لاو» از استنلی کوبریک که یک کمدی سیاه با محوریت جنگ سرد آمریکا و شوروی است، «همه مردان رئیسجمهور» از آلن جی.پاکولا که روایتگر یکی از رسواییهای مهم تاریخ سیاسی آمریکاست، «سگ را بجنبان» از بری لوینسن که با محوریت نقش رسانهها در سیاست و پشتپرده آنها ساخته شد. «سیریانا» از استیون گیگان که دست روی مناسبات سیاسی - اقتصادی آمریکا و روابط نفتی آن با کشورهای خلیجفارس گذاشته است. «باب رابرتز»، کمدی سیاسی تیم رابینز که با روایت داستان خواننده آهنگهای فولکلور که به موقعیت یک سناتور ارتقا مییافت به نقد مناسبات سیاسی آمریکا پرداخت و دهها اثر کمدی، جنگی، حادثهای، جاسوسی و تاریخی دیگر که یا روایتگر یک اتفاق سیاسی واقعیند یا با اشارات مستقیم سیاسی ساخته شدهاند. فیلمسازان و آثار سیاسی مهم تاریخ سینمای جهان اما تنها محدود به سینمای آمریکا نیستند و بسیاری از فیلمهای سیاسی مهم و ماندگار سینمای جهان اساسا توسط سینماگرانی با تفکر چپ و علیه آمریکا ساخته شدهاند. از جمله «کوستاو گاوراس» فیلمساز یونانیالاصل که به دلیل داشتن تفکرات کمونیستی توسط حکومت سرهنگها از کشورش تبعید شد و به فرانسه رفت و بعدها تبدیل شد به یکی از مهمترین سازندگان آثار سیاسی سینمای جهان. او مهمترین فیلمش یعنی «زد» را که برنده جایزه اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان هم شد، سال 1969 ساخت. فیلمی براساس داستانی از واسیلی واسیلیکوس نویسنده یونانی که با بودجه فرانسویها در الجزایر جلوی دوربین رفت و روایتگر ترور گریگوری لمبراکیس نماینده دست چپی پارلمان یونان به دست نیروهای دست راستی و همچنین حوادث و اتفاقاتی که بعد از آن رخ داد تا یونان را به محلی برای حکومت سرهنگها تبدیل کند بود. 4 سال بعد در 1973 گاوراس یکی از دیگر مهمترین فیلمهایش را ساخت. «حکومت نظامی» که با محوریت ماجرای واقعی کودتای اروگوئه و گروگانگیری کنسول کشور برزیل و یک آمریکایی به نام «مایکل سانتوره» توسط چریکهای چپگرای جنبش آزادیبخش ملی اروگوئه یا توپاماروها ساخته شد و تبدیل شد به یکی از مهمترین آثار گاوراس. گاوراس «حکومت نظامی» را در شیلی زمان آلنده و با گروهی بازیگر شیلیایی ساخت اما مدتی بعد از پایان ساخت فیلم، دولت سالوادور آلنده به وسیله کودتای آمریکایی در حمایت از ژنرال پینوشه سقوط کرد و 30 نفر از بازیگران و دستاندرکاران شیلیایی فیلم تبعید، زندانی و اعدام شدند. درونمایه پررنگ سیاسی گاوراس اما در آثار بعدی وی نیز ادامه یافت. «گمشده» سال ۱۹۸۲ درباره کودتای ژنرال پینوشه در شیلی، «هانا ک»(hanna K) سال 1983 با محوریت هولوکاست و درباره جنایات اسرائیل، «جعبه موسیقی» سال ۱۹۸۹ باز هم با محوریت هولوکاست و اینبار درباره حضور جنایتکاران نازی در آمریکا و «آمین» سال ۲۰۰۳ درباره روابط نازیها با واتیکان. به دلیل اهمیت سیاست و سینمای سیاسی اما میتوان در سینمای کشورهای مختلف جهان ردی از سینماگران مهمی که تمرکز ویژهای بر ساخت آثار با درونمایه سیاسی داشتند، گرفت. فرانچسکو رزی، کارگردان مهم سینمای ایتالیا نیز یکی از فیلمسازانی است که بیش از همه با ساخت آثار سیاسی شناخته میشود. یکی از مهمترین سینماگران سیاسی بعد از جنگ ایتالیا که فیلمهایش عمدتا به افشای فساد سیاسی و اخلاقی در جامعه ایتالیا و مناسبات قدرت، مافیا و گروههای سیاسی راست و چپ مربوطند. در میان فیلمهای رزی اما فیلم «سالواتوره جولیانو» از اهمیت زیادی برخوردار است؛ فیلمی که روایتگر داستان راهزنی سیسیلی به نام سالواتوره جولیانو است که در سالهای دهه 40 میلادی، آلت دست مافیا شد و به جنبش جداییطلبان سیسیل ملحق شد؛ یک شورشی که رزی در گفتوگویی، قتل او را نتیجه همپیمانی میان نهادهای حکومتی ایتالیا و مافیا دانسته است. یکسال پس از ساخت «سالواتوره جولیانو» رزی فیلم «دستها روی شهر» را با محوریت فساد سیاسی دخیل در ساختوساز شهری جنوب ایتالیا ساخت و در آن به رابطه میان مقامات شهر ناپل و رابطه آنها با مافیا اشاره کرد و برنده جایزه اصلی جشنواره فیلم ونیز شد. «ماجرای ماتئی» نیز که نخل طلای جشنواره کن را برای رزی به ارمغان آورد فیلمی بود که به فعالیتهای سیاسی انریکو ماتئی، سیاستمدار چپگرای ایتالیایی و تلاش او برای خرید نفت کشورهای مختلف از جمله کشورهای عرب میپرداخت. در سومین سال دهه 70 میلادی نیز فیلم «لاکی لوچیانو» با الگوی فیلمهای گنگستری و جنایی ساخته شد و با دستمایه قرار دادن زندگی یکی از رهبران مافیای معروف ایتالیایی به تحلیل رابطه متقابل شبکههای قدرت قانونی و غیرقانونی در ایتالیا پرداخت. «جسدهای عالیجنابان» هم که سال 1976 ساخته شد تریلری سیاسی بود درباره ماهیت فاسد دستگاه قضایی ایتالیا، قدرتهای مافیایی و تلاش بیوقفهشان برای لاپوشانی و تحریف حقیقت. به همین ترتیب در سینمای کشورهای مختلف جهان سینماگران مهمی را میتوان نام برد که فیلمهای سیاسی مهمی را ساختهاند و تمرکز ویژهای بر این حوزه دارند. از جمله «کن لوچ» فیلمساز صاحبنام بریتانیایی که با ساخت آثاری مانند «تالار جیمی»، «بادی که در کشتزار میپیچد» و «سرزمین و آزادی» نشان داد نسبتی انتقادی با سیر تاریخی استعمار بریتانیا دارد. او در فیلم «بادی که در کشتزار میپیچد» که نخل طلای کن را برای وی به ارمغان آورد، روایتگر جریانهای مبارزاتی سرزمین ایرلند در مقابله با استعمار انگلیس است؛ رویکردی که بعدها در «مسیر ایرلندی» و «تالار جیمی» نیز بخوبی قابل مشاهده است.
این لیست را میتوان با فیلمسازان مهم دیگری از جمله «جان فورد» با فیلمهای سیاسی مهمی مانند «آخرین هورا»، استیون اسپیلبرگ با فیلمهایی مانند «مونیخ»، «لینکلن»، «پل جاسوسها»، سیدنی لومت با فیلمهایی مانند
«Fail Safe» و دهها فیلمساز و فیلم دیگر ادامه داد. سیاست حوزهای است که کمتر فیلمساز مهمی را میتوان یافت که در آثارش رجوعی به آن نداشته یا اشارهای به آن نکرده باشد. با وجود آنکه همواره سیاست در سینمای ایران حضوری جدی و پررنگ داشته اما هیچگاه سینمای سیاسی به معنای واقعی و با حضور سیاست و امر سیاسی در محوریت درام به یک جریان مهم در سینمای ایران تبدیل نشد، بلکه حضور سیاست در سینمای ایران همیشه در حد نشانهها و بحثهای فرامتنی یا در حد چند دیالوگ در بسیاری از آثار برای بهدست آوردن دل جشنوارههای غربی و برخی محافل داخلی باقی ماند. از این منظر حتی «دختر لر» نخستین فیلم ناطق ایرانی را نیز میتوان فیلمی سیاسی نامید. این فیلم به ماجرای یک مأمور دولتی میپرداخت که در یکی از مأموریتها به یک رقاصه دل میبندد و این، به درگیری موفقیتآمیز او با اشرار و راهزنان میانجامد. دختر لر، تنها با این شرط اجازه نمایش گرفت که چند جمله به انتهای آن افزوده شود و فیلم را به سالها پیش از تاجگذاری رضاشاه نسبت دهد و این تاجگذاری را «دمیدن خورشید سعادت در ایران» بداند، ضمن آنکه در 14 بند، خدمات دولت رضاشاه را ذکر کند.اما شاید نخستین آثار جدی سیاست در سینمای ایران را بتوان در جریان فیلمهای موسوم به موجنو در دهه 50 دید. شاخصترین فیلم سیاسی دهه 50، «گوزنها» از مسعود کیمیایی بود که اتفاق به آتش کشیده شدن سینما رکس آبادان هنگام نمایشش نیز بر فرامتنهای سیاسیاش افزود. کیمیایی 2 سال بعد نیز با ساخت «سفر سنگ» نشان داد به طرح نمادین مسائل سیاسی در آثارش علاقه زیادی دارد.پس از انقلاب و بعد از ثبات سینما پس از حرف و حدیثهای فراوان، جریانی از آثار سیاسی با محوریت انقلاب و نقد رژیم پهلوی در سینمای ایران شکل گرفت. سال 58، «فریاد مجاهد» توسط مهدی معدنیان با موضوع حادثه مدرسه فیضیه قم ساخته شد و به همین دلیل شاید بتوان آن را در زمره نخستین فیلمهای سینمای ایران به حساب آورد که صراحتاً به یک اتفاق مهم سیاسی پرداختهاند. «جنگ اطهر» محمدعلی نجفی هم که در سالهای پایانی پیش از انقلاب ساخته شده بود و سازندگانش در جایگاه نخستین مدیران سینمایی پس از انقلاب قرار گرفته بودند در این سال به نمایش عمومی درآمد. «خونبارش» ساخته امیر قویدل حادثه 17 شهریور را به نمایش درآورد، «از فریاد تا ترور» منصور تهرانی مبارزات چریکی 3 دوست را دستمایه قرار داد و «زنده باد» خسرو سینایی به مبارزات مردمی در جریان انقلاب پرداخت. با شروع جنگ تحمیلی اگرچه بیشتر توجهها بر دفاعمقدس و اتفاقات آن متمرکز شد و مدیریت وقت سینما نیز تمام همتش ترویج سینمای شبهعرفانی بود اما ساخت آثار با محوریت انقلاب و وقایعش تا نیمههای دهه 60 ادامه داشت و آثاری مانند «تشریفات» از مهدی فخیمزاده، «توجیه» منوچهر حقانیپرست، «رسول پسر ابوالقاسم» از داریوش فرهنگ، «آفتابنشینها» ساخته مهدی صباغزاده، «برنج خونین» امیر قویدل، «خط قرمز» مسعود کیمیایی، «تاتوره» کیومرث پوراحمد، «دادشاه» حبیب کاوش، «شیلات» سیدرضا میرلوحی، «خانه عنکبوت» علیرضا داوودنژاد، «ریشه در خون» سیروس الوند، «تیرباران» ساخته علیاصغر شادروان که زندگی و مبارزات شهید اندرزگو در سالهای پیش از انقلاب را به تصویر کشید و «گزارش یک قتل» محمدعلی سجادی که وقایع 28 مرداد را با حوادث انقلاب گره میزد با اشاراتی به انقلاب ساخته شدند و به نمایش درآمدند. در این میان شاید بتوان «بایکوت» را یکی از شاخصترین نمونههای سیاسی این دوره به حساب آورد که به نقد تفکر و ایدئولوژی چپ میپرداخت و یک عضو گروهکهای فعال در ابتدای انقلاب و چالش های او را دستمایه قرار داده بود.
پرونده سینمایی ایران در دهه پراتفاق و ملتهب 60 اما بدون آنکه بتوان به تعداد انگشتان یک دست فیلم سیاسی به معنای واقعی نام برد، بسته شد.
حضور نشانهها و مضامین سیاسی در فیلمهای سینمای ایران اما با تغییر دولت از نیمه دهه 70 به یکباره افزایش یافت. سال 76 «آژانس شیشهای» ساخته شد و به عنوان یکی از بهترین آثار سیاسی- اجتماعی سینمای ایران باقی ماند. مسعود کیمیایی پس از سالها دوری از سیاست، سال 78 «اعتراض» را ساخت و بهمن فرمانآرا نیز پس از چندین سال غیبت در این دوره به فیلمسازی بازگشت و «بوی کافور عطر یاس» را با نشانههای پررنگ سیاسی ساخت و سیمرغ بهترین فیلم جشنواره فجر را نیز نصیب خود کرد. در همین سال احمدرضا درویش «متولد ماه مهر» را با تمرکز بر دانشگاه و مضامین سیاسی روز ساخت. سیدضیاءالدین دری نیز با «لژیون» و طرح داستانی درباره جنبش فراماسونری، خود را به سیاست نزدیک کرد. تهمینه میلانی سال ۷۹ فیلم جنجالی «نیمه پنهان» را با محوریت فعالیتهای سیاسی یک زن در ابتدای انقلاب ساخت که حاشیههای فراوانی را برای فیلمساز نیز به وجود آورد. سامان مقدم هم «پارتی» را با طرح مسائل سیاسی با محوریت فعالیتهای یک روزنامهنگار ساخت.
در سالهای پایانی دهه 70 و سالهای ابتدایی دهه 80، از میان چهرههای مهم ابراهیم حاتمیکیا بیش از همه به طرح مسائل سیاسی در آثارش رغبت نشان داد. او در «موج مرده» به نقد رفتار دولتمردان پس از جنگ پرداخت و در شکاف میان نسل جوان و نسل جنگ، دولتیان را مقصر دانست. در «ارتفاع پست» نیز در بستر طرح معضلات اجتماعی به بیان مفاهیمی سیاسی دست زد و در نهایت در یکی از مهمترین آثارش؛ «به رنگ ارغوان» برای نخستینبار سراغ به تصویر کشیدن فضاهای امنیتی و اطلاعاتی رفت و از این منظر نگاهی نیز به منافقین انداخت. فیلم 6 سال در توقیف ماند و در نهایت پس از تغییر دولت در جشنواره بیستوهشتم فجر جوایز بهترین فیلم و کارگردانی را نصیب خود کرد و با استقبال بالای مردمی نیز مواجه شد. در سالهای ابتدایی دهه 80 پای مضامین سیاسی به آثار کمدی نیز باز شد و «نان و عشق و موتور 1000» ابوالحسن داوودی و «مکس» سامان مقدم با طرح پررنگ مسائل سیاسی روی پرده رفتند. در همین سالها «تیک» اسماعیل فلاحپور نیز با روایت داستان مردی که به هر کاری دست میزند تا به مجلس راه یابد به نقد مناسبات سیاسی جاری پرداخت. سالهای پایانی دهه 80 و وقوع فتنه 88 و فضای ملتهب پس از آن اما بسیاری از فیلمسازان را برای ورود به مسائل سیاسی در آثارشان ترغیب کرد و آثاری مانند «تلفن همراه رئیسجمهور» علی عطشانی، «پل چوبی» مهدی کرمپور، «اخراجیها 3» مسعود دهنمکی، «پایاننامه» حامد کلاهداری، «عصبانی نیستم» رضا درمیشیان، «گزارش یک جشن» ابراهیم حاتمیکیا، «قلادههای طلا» ابوالقاسم طالبی، «آشغالهای دوستداشتنی» محسن امیریوسفی، «خیابانهای آرام» کمال تبریزی و «قصهها» رخشان بنیاعتماد با نگاههای متفاوت و با طرح مستقیم و غیرمستقیم اتفاقات سال 88 ساخته شدند.در همین سالها تولید و اکران «زندگی خصوصی» با طرح فساد اخلاقی برخی سیاستمداران ساخته شد و حاشیههای فراوانی را نیز برای سینمای ایران به وجود آورد.
به جز آثار سیاسی با طرح مسائل داخلی، ابتدای دهه 90 «شکارچی شنبه» به کارگردانی «پرویز شیخطادی» ساخته شد که دست روی مسائل سیاسی منطقهای و نقد صهیونیزم گذاشته بود. آخرین نمونه از گروهی از آثار سیاسی که پیش از آن فیلم ماندگار «بازمانده» از سیفالله داد در ابتدای دهه 70 و همچنین «سرب» از مسعود کیمیایی در انتهای دهه 60 در آن تولید شدند. در سالهای اخیر نیز باز حاتمیکیا با ساخت «بادیگارد» و دست گذاشتن روی مسائل سیاسی روز نشان داد با وجود حاشیههای پررنگ فیلمهای پیشینش همچنان به طرح مسائل سیاسی در آثارش علاقهمند است و استقبال مردمی از آن نیز ثابت کرد فیلمهای سیاسی میتواند مخاطب بالایی را به سینماها بکشاند.
منبع: هفت