مرتضی اسماعیلدوست: تماشای مستند «ننا» در سومین روز از دهمین جشنواره بینالمللی فیلم مستند «سینما حقیقت» چنان شوقی برانگیخت که قلم در دست گرفته و از شرح حال نگاهی بنگارم که نشان از وصف رخ داده باشد؛ از این حیث که جدا از تجربیات شگفتانگیزی که محمدرضا وطندوست، کارگردان این فیلم به لحاظ فرمی به مخاطب منتقل میکند فیلم «ننا» نمونهای از ساختههای ساختارمندی است که روایتی مبتنی بر زبان بصری دارد و به درستی از نشانههای دیداری و شنیداری بهره برده است. این اثر که به طور کامل فاقد هرگونه دیالوگ، نریشن و زیرنویس است قابهای زیبا و چشمنوازی دارد که با زبانی شاعرانه داستان پردامنه هستیشناسی را بازگو میکند. در واقع فیلمساز با کنار هم قرار دادن یکسری نشانههای بصری در عین حال که زیباییشناسی را در ترکیببندی رنگها حفظ میکند و توازن نماها را با اتصال به مفهوم غریب زیستن پیوند میزند، روایت خود را تا انتها بدون پیچ و خمهای ناهموار در ساختار روایی چنان پیش میبرد که گویی نقاشی زبردست با قلممویی خلاقانه قصه آفرینش را در تابلویی خوش آب و رنگ پیشرویمان قرار داده است. «ننا» ترکیبی است از عکاسی و نقاشی و موسیقی و سینما که در فرمی همگن و روایتی شناور پیش میرود، از این حیث که بسیاری از ساختههای اینچنینی تنها متکی به یکسری قابهای چشمنواز و زیباییشناسانه میشوند و توان رساندن جزئیاتی بصری به روحی منسجم از فهم معنایی را در اختیار ندارند اما «ننا» میداند که چگونه کلیاتی هدفمند از دل جزئیاتی چشمنواز بسراید. از سویی آثاری که تهی از دادههای گفتاری بوده و مبتنی بر روایتی بصری هستند دارای جزئیاتی نشانهشناسانه میشوند و در این بین همراه با آفتهایی چون نماهای شعارزدهای شده که این نشانهها یا به شکل تصنعی از سوی فیلمساز برای ثبت در برابر دوربین کاشته شده یا اینکه پهلو به پیامهای سیاسی زده یا با ادعای پیچیدگی به فریب مخاطب دست میزنند که مستند ساخته شده توسط وطندوست از همه این سنگلاخها به سلامت گذر میکند و سرود آفرینش را به قابی از تولدی دوباره به انتها میرساند.
مستند «ننا» درباره تلاش کشاورزان برای کاشت محصول در شالیزار است اما فیلمساز از همین داستان یک خطی جستوجویی هستیشناسانه از دایره دوار زیستن میسازد، از تولد تا مرگ و دوباره زندگی که در این میان رنجهای آدمی و دشواریهای چگونه بودن است که گاه به شکل هیولایی سر برمیآورد و آدمی را تا قعر نیست شدن به مخاطره میکشاند و چه خوب فیلمساز از نشانههایی چون مترسک ناظر در فضای شالیزار در نماهای ابتدایی و انتهایی فیلم استفاده میکند. مستند «ننا» آنگونه که در ابتدایش آمده است بدون استفاده از هرگونه جلوههای ویژه، قابهای منحصر به فردی میسازد که جزئیترین نشانه در هر نما چنان با ظرافت تعبیه شده است که در عین اینکه برآمده از تبحر سازنده در عکاسی همچون چگونگی بهرهمندی از سوژههای طبیعی و چینش زیباییشناسانه و شکل انتخاب مناسب زوایا برای ثبت است، برآمده از فهم فیلمساز از سبکهای نقاشی است و میتوان رگههایی از کوبیسم و امپرسیونیسم را در میان نماهای فیلم یافت.
وطندوست با شناخت درست از منطقه جغرافیایی فیلم توانسته است طی تاملی هنرمندانه از تغییرات جوی و شرایط متغیر نوری که از طبیعت حادث میشود، قابهای مورد نظر خود را بیابد و چنان تصاویری را کشف کند که گویی دچار گرافیک رایانهای شده است! مستند «ننا» درباره «هویت» است و رسیدن آدمی به مرز «بیخود شدن» و فیلمساز از طریق کشف فرمهای روایی خلاقانه به سوال اساسی «از کجا آمدهام؟» پاسخ میدهد و با طی طریقی هوشمندانه از داستان موازی رشد محصول زراعی با سیر زیست آدمی چرخه هدفمند جهان آفرینش را نمایان میسازد؛ از عمق هستی به جهان حقیقت. و چه راز شگفتی دارد این جنین برآمده از آرزوها که در تنگنای حوادث و در گذر از مصایب جهان ماشینیسم، دم مسیحایی خود را به اهریمن نشسته در پرده نیستی وامیگذارد و «ننا» هشدار از چنین واقعهای میدهد؛ هنگامی که در سکانس پیش از انتهای فیلم در روایتی غریبانه به تشییع پیکر انسانی دست میزند که در میان چرخدندههای تکنولوژی له شده و سوگواره بر این مصیبت طی تصویری که شباهت به نمایی از فیلم بسیار درخشان «دشت گریان» آنجلوپلوس دارد، به نقش درمیآید. از این رو فیلم «ننا» در یکی دیگر از تفاسیر متعددی که از آن میتوان برداشت کرد به جنگ سنت و مدرنیته پرداخته و مواضع انتقادی خود را نمایان میکند.
مستند «ننا» درباره زایش است؛ محصولی که به بار مینشیند و تولدی که رخ میدهد از دامان زمین که جوانه رویش از آن برمیخیزد و آب که مایه حیات است و «ننا» فیلمی است روایت شده از قابی رو به آب که با تصاویری به هم پیوسته شرح حال دوار بودن چرخه حیات دارد و سیری از نیستی و هستی را روایت میکند؛ همانند قابی زیبا که رو به چادری گرفته شده که پیرمرد و پیرزنی در داخل آن چای مینوشند و شکلی از رحم مادرانه دارد تا تصویری از گهواره کودکی که در کنار شالیزار به حرکت درمیآید؛ از رویش یک ساقه در درون زمین تا خلق حباب از افتادن یک سنگ در درون آب؛ از جان یافتن جلبکها تا برآمدن آفتاب، از پیوند مهر مادری به مهر زمین و از عشق که از دل زمین میروید و رو به آسمان دارد.
فیلم «ننا» روایتی هستیشناسانه از معرفت وجودی است و در آن میتوان رگههایی از عرفان و فلسفه مشرق زمین را یافت و اندیشههای سهروردی و ملاصدرا را در باب زبان عارفانه و شعر صوفیانه ردیابی کرد. از سویی فیلم نظر به تمثیل غارگونگی جهان از منظر افلاطون در کتاب «جمهور» دارد. «ننا» در عین حال راهی به سوی ناتورالیسم میگشاید و نیز هراس از دست دادن را نمایان میکند؛ واهمهای همیشگی در وجود آدمی مبنی بر گمگشتگی عشق، غم تنهایی، رنج بودن، درد گناه و راز رفتن. تماشای مستند «ننا» که نیاز به تحلیلهای گستردهای دارد این امید را در دل مشتاق جوانه میزند که هنوز در میان امواج هیاهوی بیهنران میتوان نفسهای هنر را شنید و این سهم ارزشمندی است.