در زمان حیات آیتالله بروجردی، دولت در فکر اجرای قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی به صورت دلخواه خود بود، ولیکن جرات انجام آن را نداشت. تا اینکه یک سال و نیم بعد از رحلت ایشان در حالی که فقط چند ماهی از نخستوزیری علم گذشته بود و مجلس شورا و سنا هم با شروع نخستوزیری امینی منحل شده بود، دولت علم از فرصت استفاده کرد و اوایل پاییز 1341 تصویبنامهای گذراند که طی آن در قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی قید اسلام و ذکوریت حذف میشد. آگاهی از این کار منجر به نهضت امام و سایر مراجع قم و به تبع آنها مراجع نجف و مشهد و تهران شد. هدف آمریکا از تصویب قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی در دولت علم این بود که همان بلایی را که بر سر ملت فلسطین آورد و یهودیها را در آنجا مستقر کرد، بر سر ایرانیان نیز بیاورد و بهاییها را به حکومت برساند. هدف آن بود که با اجرای قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی فرقه ضاله بهائیت را قانوناً بر سر کار آورند و از آن به بعد، بهتدریج فعالیت رسمی آنها برای تصرف تمام اهرمهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آغاز شود. زیرا اولاً تصویبنامه مزبور قید اسلام را نداشت، بنابراین بهایی، یهودی و مسیحی با مسلمان ایرانی در این تصویبنامه فرقی نداشتند. ثانیاً سوگند به قرآن، تبدیل به سوگند به «کتاب آسمانی» شده بود و این معنی بیشتر راه را باز میکرد تا یهود و نصارا هم بگویند کتاب آسمانی ما هم «ایقان» است و به آن سوگند یاد میکنیم. ثالثاً به جای قید «ذکوریت» کلمه «باسواد» گذاشته بودند، که اعم باشد از مرد و زن، و راه را برای انتخاب کردن و انتخاب شدن زنان – که آن موقع معلوم بود چه زنانی منظور بودند – باز کند. چون تا پیش از آن زمان زنان مسلمان و باحجاب معمولاً رای نمیدادند و البته تا آن موقع هم انتخاب نشده بودند. مورد اخیر چندان هم مهم نبود، بلکه آن را پوششی برای 2 مورد دیگر قرار داده بودند. لذا یکی از روزنامهها با حروف درشت در بالای صفحه اول خود نوشته بود «به زنان حق رای داده شد» تا اگر علما مخالفت کردند چرا در قانون دست بردهاید، بگویند آقایان با زنها طرف شدهاند. یادم هست در سخنرانی مسجد ارک گفتم: «آقایان! مساله، رای دادن زنها نیست؛ این موضوع را پوششی قرار دادهاند تا آن 2 ماده دیگر به تصویب برسد». هدف از مصوبه انجمنهای ایالتی و ولایتی این بود که علم، نوکر دستنشانده بیقید و شرط بیگانگان، با این وسیله ساده، بهاییان را وارد انجمنهای ایالتی و ولایتی کند و آنها در شعاع اختیاراتی که قانون به اعضای انجمن داده بود، بتوانند بیش از پیش فعالیت کنند و برنامههای خود را به آسانی و گام به گام اجرا نمایند. قیام آقایان مراجع قم و قبل از همه حضرت امام خمینی، بسیار بموقع بود. مراجع و علمای قم و تهران و دیگر شهرها جلساتی تشکیل دادند و موضوع را مطرح کردند. لذا همه علما، از جمله علمای نجف نیز در این قیام شرکت کردند. همه وارد میدان دفاع از ایران و اسلام شدند، اعلامیه دادند و تلگرافهایی به شاه زدند؛ زیرا خطر را دقیقاً احساس میکردند.
به دنبال تلگرافهای اعتراضآمیز علما، شاه برای اینکه خود را مبرا از اقدام دولت نشان دهد اعلام کرد موضوع را به دولت ارجاع داده است. لذا آقایان علما از دولت خواستند درباره مصوبه انجمنهای ایالتی و ولایتی تجدیدنظر شود. بهرغم جلوگیری دولت از انعکاس هر نوع خبر در ارتباط با اعتراض علما در جراید، آقایان علما در سراسر کشور مردم را در جریان اعتراضات و مخالفت مراجع و علما با تصویبنامه قرار دادند. از زمان تصویب انجمنهای ایالتی و ولایتی تا زمان اعلام رسمی لغو آن توسط دولت که حدود 2 ماه طول کشید در مجالس فاتحه و در مجالس دهگی منبرهای متعددی علیه آن تصویبنامه رفتم که مهمترین آنها در مسجد ارک بود. بعد از مخالفت امام و سایر علمای قم با این تصویبنامه، علم اواخر آبان 41 طی تلگرافی به علما و همچنین در یک مصاحبه مطبوعاتی اعلام کرد شرط اسلامیت برای انتخابشوندگان انجمنهای ایالتی و ولایتی مورد نظر دولت نیز هست و سوگند به قرآن مجید همچنان پابرجاست و مساله درخواست علما مبنی بر مسکوت ماندن عدم شرکت زنان در انجمنهای ایالتی و ولایتی به مجلس ارجاع داده خواهد شد تا تصمیمگیری کنند. از آنجا که این ترفند نتیجه نداد و مخالفت آقایان علما ادامه یافت، علم مجددا مصاحبهای کرد و گفت «چرخ زمان به عقب برنمیگردد» و در واقع خواست تلویحاً روحانیون را مرتجعانی قلمداد کند که مردم را به قهقرا برمیگردانند! این مطلب را روزنامهها نوشتند و من شب درج آن خبر به منبر رفتم و درباره آن صحبت کردم. آن شب مسجد ارک مملو از جمعیت بود. از همه طبقات، تجار، کسبه، دانشجویان، روحانیون و شخصیتهای سرشناس که در هوای سرد، شبستان و صحن و خیابان بیرون مسجد را اشغال کرده بودند، حضور داشتند. پس از یک سلسله سخنان شدیداللحن، گفتم: «... امروز کشور ایران به صورت یک گورستان درآمده و دیکتاتوری با تمام قدرت فعالیت میکند. تمام مظاهر آزادی در این مملکت مرده است. مجلس شورای ملی و مجلس سنا مردهاند. قانون اساسی عملاً لگدکوب شده و مطبوعات در حداکثر خفقان هستند و قدرت ندارند حتی یک جمله مخالفتآمیز بنویسند. تنها یک نور امیدبخش و چراغ آزادگی در این مملکت روشن است و آن چراغ حضرت محمد بن عبدالله(ص) است. این فرومایگان تصمیم گرفتهاند این یگانه نور امید را هم خاموش کنند و تنها مرجع و ملجأ مردم را نیز از دست آنها بگیرند تا دیکتاتوری مطلق بر سراسر این کشور حاکم باشد. ولی به فضل الهی روحانیت بیدار و جوانان غیور مسلمان از حریم مقدس پیامبر(ص) دفاع خواهند کرد و اجازه نخواهند داد این یگانه امید مردم و تنها مرجع آزادگی از دستشان گرفته شود. ای مردم! برای اعاده آزادگی و برای در هم شکستن دیکتاتوری خفقانآور، همه بر گرد شمع فروزان پیامبر(ص) جمع شوید؛ شاید با نیروی اسلام، آزادگی از دست رفته بازگردد و آزادگی ضربهخورده دوباره حیاتی پیدا کند.
آقای نخستوزیر! 50 سال قبل از این عینالدولهها و امثال او در اتاقهای او مینشستند و با کمال خونسردی و غرور، نظریات شخصی خود را به صورت قانون بر مردم مصیبتزده این مملکت تحمیل میکردند. ملت ایران به جان آمد، جنبش کرد، سراسر ایران را موجی از احساسات آزادیخواهی فراگرفت، کشته دادند تا بالاخره مملکت را از محیط خفقانآور استبداد به صورت مشروطیت و حکومت مردم بر مردم درآوردند. قانون اساسی خونبهای آن مردان و زنان فداکار است. شما بعد از 50 سال دوباره روزگار عینالدولهها را زنده کردهاید و خودسرانه برای مردم قانون وضع میکنید!
آقای نخستوزیر! ملت ایران بعد از آن همه فداکاری اجازه نمیدهد 6 وزیر در اتاق دربسته بنشینند و به میل خود برای مردم قانون وضع کنند.
آقای نخستوزیر! دموکراسی به دیکتاتوری تبدیل نمیشود و بعد از قانون اساسی، استبداد و زورگویی نمیتواند قد علم کند. آقای نخستوزیر! ملت ایران میگوید چرخ زمان به عقب برنمیگردد و مشروطه به استبداد مبدل نمیشود. ای جوانها! از امشب تا فردا در بازار و خیابان، در مدرسه و دانشگاه شعار شما این باشد: چرخ زمان به عقب برنمیگردد و مشروطه به استبداد مبدل نمیشود. بلافاصله پس از پایان منبر جمعیت به صورت دستهجمعی این جمله را دم گرفتند و به خیابان ریختند. به این ترتیب جریان مخالفت با تصویبنامه دولت روز به روز گستردهتر میشد.
تشکیل مجلس دعا توسط علما و روحانیون تهران
4 نفر از علمای بزرگ تهران آیتالله سیدمحمد بهبهانی، آیتالله احمد خوانساری، آیتالله محمدتقی آملی و آیتالله محمدرضا تنکابنی(مرحوم پدرم) طی اعلامیههایی مردم را به شرکت در مجلس دعا در مسجد سیدعزیزالله دعوت کردند. همچنین به همین مناسبت اعلامیه طولانی دیگری با دهها امضا تحت عنوان «اعلامیه علما و روحانیون تهران» که در آن علما و اهل منبر همگی امضا کرده بودند و از مردم برای شرکت در آن مجلس دعوت کرده بودند، منتشر شد. با انتشار این اعلامیهها شور و هیجان عمومی، تهران را تکان داد. به طوری که دانشگاهیان، فرهنگیان، کارمندان، کارگران، تجار و کسبه، همه و همه برای فرارسیدن روز پنجشنبه دقیقهشماری میکردند. هرچند این جلسه به عنوان دعا برگزار میشد، ولی همه میدانستند روحانیت در این جلسه آخرین سخن خود را بیپرده به دولت خواهد گفت. روز پنجشنبه قطعاً بازار تعطیل میشد. جمعه هم طبق معمول تعطیل بود. روز شنبه هم که مصادف با روز وفات امام علیالنقی(ع) بود، به دنبال آن تعطیل میگردید. از این رو معلوم نبود دنباله تعطیلی بازار به کجا برسد و تا چه موقع به طول انجامد. 4 نفر از علمای بزرگ تهران آیتالله بهبهانی، آیتالله تنکابنی، آیتالله خوانساری و آیتالله آملی به اتفاق سایر علمای تهران قصد داشتند تا حصول نتیجه در مسجد سیدعزیزالله متحصن شوند.هیأتهای دینی بهوسیله نمایندگان خود هرگونه آمادگی و فداکاری خود را در راه مقاصد مراجع قم و همکاری با علمای بزرگ تهران اعلام داشتند. یکی از رؤسای هیأتهای مذهبی به من گفت: «40 نفر از اعضای هیأت ما وصیتنامه خود را نوشتهاند و به زنان و مادران خود سپردهاند و فردا دست و دل شسته در اختیار شما آقایان هستند.» همان روزها که بنا بود بازار تعطیل شود یکی از مقامات که نامش را به خاطر ندارم با چند نفر از تجار به منزل ما آمدند و از من پرسیدند موضوع چیست؟ ممکن است این مجلس تشکیل نشود؟ و اصولاً هدف روحانیون چیست؟ من به او گفتم: «قبل از هر چیز شما یک ربع ساعت خود را از مقام دولتی منقطع کنید به نام یک فرد مسلمان به سخنان من گوش بدهید. این تصویبنامه هدفش شرکت زنها در انتخابات نیست. شرکت زنها آنقدر مهم نیست که تمام روحانیون به این کیفیت علیه آن قیام کنند. این تصویبنامه توطئهای است ضد نبی اکرم(ص) و زمینهای است برای در هم شکستن قدرت قرآن کریم و مسلط شدن عناصر کثیف بهایی بر مسلمین که اکثریت این کشور هستند. مطمئن باشید به حکم وظیفه شرعی و با اتکا بر خواسته اکثریت این مملکت و به حکم قانون اساسی تا پای مرگ برای درهم شکستن این تصویبنامه که هدفش الغای اسلام و قرآن است میکوشیم. اطمینان داشته باشید مسلمانان اجازه نخواهند داد با دسیسهبازی، عناصر جاسوس غیرمسلمان را به نام اعضای انجمنهای ایالتی و ولایتی بر مردم مسلط کنید تا جایی که اگر یک نفر نانوا پروانه نانوایی بخواهد، در مقابل غیرمسلمان گردن کج کند.» خلاصه! شرایط طوری شده بود که رژیم احساس میکرد ادامه مقاومت در برابر خواستههای علما و مردم مسلمان، نتایج غیرقابل پیشبینی به دنبال خواهد داشت. لذا هیات دولت در جلسه روز چهارشنبه هفتم آذر تصمیم به لغو تصویبنامه گرفت و طی تلگرافی به آقایان در قم موضوع را اعلام کرد. در تهران نیز شبانه به منزل 4 نفر از آقایانی که اعلام برگزاری مجلس دعای صبح روز پنجشنبه هشتم آذر کرده بودند رفتند و از آنها امضای لغو آن مجلس را گرفتند. صبح هشتم آذر مردم طبق قرار قبلی دستهدسته به مسجد سیدعزیزالله آمدند و تمام زوایای مسجد و بازارهای اطراف مملو از جمعیت شد. چندین بار متصدیان مسجد از طریق بلندگو اعلام کردند دولت تصویبنامه را لغو کرده و خبر آن را به اطلاع آقایان علما رسانده است و بر همین اساس آقایان اطلاع دادهاند مجلس امروز برگزار نمیگردد. اما مردم با توجه به سوءظنی که به دولت داشتند صحت اعلامیه آقایان را باور نکردند و حاضر به ترک مسجد و بازار نشدند. لذا از مسجد تلفن کردند که تنها راه تفرق مردم این است که من به مسجد بیایم و منبر بروم و صحت این قضیه را به اطلاع مردم برسانم. ناچار به مسجد سیدعزیزالله آمدم. ورود من به مسجد هیجان زیادی ایجاد کرد و شعارهای پی در پی و صلوات قطع نمیشد. من به منبر رفتم و به مردم گفتم استقامت شما موجب شد دیشب دولت به آقایان مراجع قم و تهران خبر لغو تصویبنامه را اطلاع دهد. سپس با بیان یک سلسله مطالب از مردم خواستم مسجد را ترک کنند. اما به دنبال تلگراف دولت به آقایان مراجع قم و تهران مبنی بر لغو تصویبنامه، امام خمینی و سایر آقایان علمای قم پس از مشاوره با یکدیگر اعلام نمودند خبر لغو تصویبنامه باید از طریق جراید و رادیو به اطلاع مردم برسد. فردای روز مجلس دعا در مسجد ارک طی سخنانی گفتم تا فردا شب به دولت فرصت میدهیم از طریق جراید و رادیو لغو تصویبنامه را به اطلاع مردم برساند. در غیر این صورت دولت مسؤول عواقب بعدی خواهد بود. و در پایان سخنرانی متن نامههایی را که امام و سایر آقایان مراجع در ارتباط با لزوم اعلام در جراید مرقوم داشته بودند در بالای منبر قرائت کردم. تا اینکه فردای آن روز جراید خبر لغو تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی را به نقل از دولت منتشر کردند.
منبع: خاطرات و مبارزات حجتالاسلام فلسفی مرکز اسناد انقلاب اسلامی