منچسترسیتی در کل این فصل تنها 2 کلینشیت داشته و لیورپول تنها 3 تا. شکست هر دو تیم در هفته گذشته باعث شد چلسی فاصلهای اندک با آنها در صدر جدول ایجاد کند اما نکته مهم اینجاست که اصلا تیمهایی با چنین وضعیت دفاعیای چطور تا این رده از جدول بالا آمدهاند؟ شاید باید از منظری دیگر این سوال را مطرح کرد: آیا در فوتبال مدرن دفاع کردن به شیوه سنتی دیگر از مد افتاده است؟
«چیزی به عنوان نسل مدرن وجود نداره.» این پاسخ ژوزه مورینیو، بعد از فتح لیگ در سال 2015 به منتقدانش بود که فوتبال چلسی را کسالتبار میخواندند، پاسخی که با درصدی از سوءتفاهم تعمدی، ادعای افرادی را که ضدحمله زدن را «ابلهانه» میدانستند رد میکرد. شاید درباره اینکه مربیانی پیدا میشوند که به اندازه کافی به ساختار دفاعی تیمهایشان توجه نمیکنند حق با مورینیو بود اما درباره وجود نداشتن نسل مدرن او کاملا اشتباه میکرد. پرسینگ، خط دفاع بالا و فوتبال طولی، اینها مد امروز هستند؛ از دورتموند تا لیورپول، از سویا تا هوفنهایم. اجرای این مد البته در مکتبهای مختلفی جریان دارد: کرویفیها، بیلساییها، مکتب آلمان با الهام از والری لوبانوفسکی، از طریق رالف رانگنیک و ایتالیاییهای دوران پساآریگو ساکی که هنوز ریشه و اساس تاکتیکیشان براساس ایدههای او در باب عمق کم تیم و پرس بالاست. با تمام موفقیتهایی که مورینیو و دیگو سیمئونه در این سالها به دست آوردهاند، این نوع فوتبال است که مد امروز به حساب میآید و معنایش بالا رفتن تعداد گلهاست. در لیگ برتر از سال 2009 بدین سو میانگین گل به بازی از حدود 5/2، 6/2 به 7/2، 8/2 رسید. طی 2 فصل پیش این میانگین اندکی کاهش پیدا کرد اما این فصل دوباره رو به رشد است، به شکلی که اگر با همین روند ادامه پیدا کند در پایان فصل شاهد پرگلترین فصل 20 تیمی در تاریخ لیگ برتر خواهیم بود. توضیح و بررسی این روند در چمپیونزلیگ پیچیدهتر است اما به شکل ساده در حال حاضر میانگین 3 گل در هر بازی دور گروهی را داریم که روندی صعودی به حساب میآید. معمولا برای هیچ پدیدهای تنها یک دلیل و یک دلیل ساده وجود ندارد اما برای بالا رفتن تعداد گلها در چمپیونزلیگ میتوان به اختلاف و فاصله کیفی زیاد بین تیمهای بزرگ و متمول و تیمهای کوچک اشاره کرد. یک دهه پیش به شکل میانگین در 96 بازی گروهی 4 یا 5 بازی بود که با پیروزی یک تیم با اختلاف 4 گل یا بیشتر به پایان میرسید. این آمار در این فصل به بالاترین عدد خودش در تاریخ تورنمنت رسید و شاهد 16 بازی با چنین نتایجی بود. در لیگ برتر الگوی مشخصی برای بالا و پایین رفتن روند پیروزیهای با 4 گل اختلاف و بیشتر وجود ندارد، تعداد این پیروزیها نسبت به چمپیونزلیگ دوران مدرن خیلی کمتر است. پس دلیل بالا رفتن گلها در این لیگ چیست؟ این روند از سال 2009 به 2 دلیل در هم تنیده شروع شد: تلاش برای الگوبرداری از بارسلونای پپ گوآردیولا و میل به فوتبالی بازتر و آزادتر، میلی که تغییر قانون آفساید، تغییری که عملا تله آفساید را به عنوان یک سیستم از بین برد، به پدید آمدن و اجرایش کمک کرد. این موج جدید حتی روی تیمهایی که تازه به لیگ برتر صعود کرده بودند تاثیر گذاشت، تیمهایی مثل سوانزی و بلکپول که بهجای دفاع پرعمق و دل بستن به تک ضدحملهها علاقه بیشتری به مالکیت توپ نشان میدادند. در دوران اخیر این خطوط دفاعی حتی عمق کمتری هم پیدا کرده است، با اینکه دیگر قانون آفساید هم مثل سابق از آنها محافظت نمیکند. به علاوه در لیگ برتر شاهد تمایل بیشتر از فیزیکالیته به تکنیکالیته بودیم. از این منظر عجیب نیست که در یک فصل و نیم اخیر مهمترین بازیکن لیگ آنگولو کانته بوده است. نه اینکه بخواهیم فوتبال اصالتگرای گوآردیولا را کلا زیر سوال ببریم اما مهم است بازیهایی را به یاد داشته باشیم که در آنها تیمهای سریع، مستقیم و ضدحملهای تیمهای او را نابود کردهاند: چلسی هفته پیش و رئالمادرید در نیمهنهایی چمپیونزلیگ 2014 (مقابل بایرن گوآردیولا). اما تنها بالا آمدن خطوط دفاعی تاثیری مستقیم روی بالا رفتن گلها در لیگ برتر نداشته است. نکته دیگر تاکید روی بازیسازی از خط دفاعی و مدافعانی است که نقش پاسور را بازی میکنند. فقط کافی است نمونههایی در چند هفته اخیر از جمله استیو کوک مقابل آرسنال و جان استونز مقابل ساوتهمپتون را در نظر بگیرید تا خطرات این شیوه بازی را به یاد بیاورید. این موج نو باعث تولد گونهای جدید از مدافعان شده، گونهای که به نظر میرسد کیفیات بازیسازیشان بر کیفیات اولیه دفاعیشان میچربد. از سوی دیگر مدافعانی که تکنیک لازم را در این دوران نداشته باشند خیلی زود توپ را مقابل خطوط پرس بالا و پرفشار حریفان از دست میدهند.