محمدحسین نظری: 20 سال پیش وقتی تحریمهای داماتو علیه ملت ایران وضع شد، نه سانتریفیوژی داشتیم، نه آب سنگین و نه اصلا بساط هستهای در کار بود. از ابتدای انقلاب و ماقبل آن هم اگر تهدیدی بود یا تحریمی، محصول قدرتطلبی آمریکا و فریادهایی متکبرانه بود، که چه؟ که قدرت اول دنیا ما هستیم. ما تعیین میکنیم که زنده باشید یا نباشید، بخورید یا نخورید. ما تصمیم میگیریم که نفت داشته باشید یا نه، صنعت و تجارت داشته باشید یا نه، دموکراسی داشته باشید یا نه... از قضا یک روحانی، یک پیرمرد انقلابی، از یک گوشه مملکت علیه این استبداد و استثمار به پا خاست، با صراحت و شجاعتی «ابراهیموار» کمر به احیای کرامات انسانی بست. به پشتوانه یک ملت سردمداران زر و زور را به مبارزه طلبید و در کمال تعجب این پیرمرد انقلابی با دستهای «به ظاهر» خالی، هم بر استبداد داخلی فائق آمد و هم در جنگی 8 ساله بینی استکبار جهانی را به خاک مالید.
بسیار خب! حال این همه آسمان و ریسمانبافی برای چیست؟ قصه آنجاست که آقایانی که اخیرا ادعای انقلابیگری هم دارند، اصل ماجرا را از یاد بردهاند. حکومت طاغوت و سالها مبارزه و هزاران هزار شهید و مهمتر از همه اصل اصیل انقلاب اسلامی یعنی «استکبارستیزی» را به دست فراموشی سپردهاند. حضرات تدبیر و امید از راه نرسیده فرمودند که رکود، تورم، بیکاری و غیره و ذلک اگر هست زیر سر تحریم است. حتی آب برای خوردن نداریم؛ پس چارهای نیست جز «سازش» با کدخدا. آسمان و زمین را به هم گره زدند که جز مذاکره با دشمن هیچ راهحلی نیست. گویی برای تعطیلی سانتریفیوژها و سیمان کردن رآکتورها از دشمن مشتاقتر بودند. به هر حال به نام مردم و به نام «اعتدال» مذاکره کردند و توافق اما زهی خیال باطل! نه رونق و اشتغالی در کار بود و نه عزت و اقتدار و آب خوردن و نه حتی هوایی برای نفس کشیدن! باری! در طول این ایام که ملت را با سخنرانیها و وعده و وعیدهای برجامی سرگرم میکردند، چه اتفاقها که نیفتاد! از چندده میلیارد حقوقهای نجومی تا 8 هزار میلیارد فساد در نهادی فرهنگی. در این اثنا مخالفان و منتقدان را هم از ناسزاگویی بینصیب نگذاشتند. لکن همه اینها را عرض کردم که بگویم اگر آن نازنین مرد، آن رهبر فرزانه و بنیانگذار انقلاب و «انقلابیگری» با دستهای خالی برابر تمام این مظاهر شرک و کفر پیروز شد، تنها دلیلش «عقلانیت و اعتدال اسلامی» بود.
عقلانیت و اعتدال عبارت است از بهکارگیری عقل برای حفظ مصالح ملت در راستای رضایت حق متعال نه سازش با استکبار برای کسب عزتی موهوم. اینکه از روی ترس و در جهت منافع شخصی و حزبی برای دشمن کمر خم کنید با این توهم که دشمن از معاندت دست برمیدارد این عقلانیت نیست، «نفسانیت» است. اینکه به اسم «اعتدال» برای دشمن لبخند دیپلماسی بزنید و در عوض برای مردم خط و نشان بکشید «تدبیر» نیست. اگر چشمهایتان را باز میکردید و نگاهی به تاریخ میانداختید یا دستکم گوشی شنوا برای شنیدن نصایح دلسوزان نظام از جمله رهبرمعظم داشتید، ملتفت میشدید که مساله «هستهای» برای دشمن تنها یک بهانه است. چه در سالهای پس از انقلاب ما تحریمهای شدیدتر از این را به بهانههای مختلف تجربه کردیم. معالاسف شما و حامیان نومحافظهکار و همپیمانان لیبرالتان آنچنان مشتاق توافق با منتهاالیه آمال و آرزوهایتان بودید که در مسیر سازش، تنها به تحریف اصول و آرمانهای انقلاب اسلامی بسنده نکردید، بلکه پای را فراتر نهاده و از کربلا که سراسر مبارزه با استکبار بود درس «مذاکره» گرفتید و امروز آنچنان شکست خوردید که دیواری کوتاهتر از رهبری برای توجیه شکستهایتان پیدا نکردید. بدونشک نسلهای آینده همیشه تاریخ برای این فرافکنی شما تاسف خواهند خورد. از یاد بردنی نیست آن بیانیه سراسر عزت که انگار نه انگار «صلح» و «آتشبس» را پیامآور است. همان که بدون شک انقلابیترین جملات و عبارات تاریخ را در خود جای داده آن هم در بدترین شرایط معیشتی و تحت شدیدترین تحریمها. پیام قطعنامه را میگویم. در قسمتی از آن، امام عزیز چنین میفرمایند: «ما میگوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست. و تا مبارزه هست ما هم هستیم... . کمربندهایتان را ببندید که هیچ چیز تغییر نکرده است، امروز روزی است که خدا اینگونه خواسته است و دیروز خدا آنگونه خواسته بود. خواست خدا هرچه هست ما در مقابل آن خاضعیم. ما تابع امر خداوندیم...» آری! اگر به جای رضایت باریتعالی، رضایت کدخدا هدف قرار گیرد، قطعا آن مسیر منتهی به شکست خواهد شد، وعده خداوند است: «...وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ».