مهدی طاهرخانی: دقیقه 91 بازی با ذوبآهن یک اتفاق در گوشه زمین رخ داد که اگر یک نفر از همه این دیدار، همان یک صحنه را دیده باشد متوجه دلیل باخت تیم برانکو میشود؛ وحید امیری که کلا به بازی در پست مهاجم عادت ندارد به صورت غریزی به عقبتر آمد، توپ را به دو قدمیاش لب خط فرستاد، جایی که محسن ربیعخواه بدون هیچ مزاحمی منتظر دریافتش بود. همه قرمزها منتظر بودند این توپ تبدیل به یکی از آخرین موقعیتها شود اما پدیده این فصل برانکو، نمیتواند توپ ساده را مهار کند؛ هول میشود و قبل از استپ سعی در حمل توپ دارد و نتیجه این تایمینگ اشتباه منجر به خلق یک صحنه مضحک میشود؛ توپ براحتی به پشت پای ربیعخواه خورده و بیرون میرود. همین صحنه به اندازه تمام بازی، حرف درون خودش داشت. پرسپولیس، صدرنشین لیگ است اما نه با اقتدار. پرسپولیس خوب بازی میکند اما نه به درخشانی فصل قبل. پرسپولیس گل میزند اما نه به تعداد پارسال. آنها تنها امسال خوب گل نمیخورند و همین کلید صدرنشینی شاگردان برانکو است. با این روند آیا ضمانتی دال بر حضورشان در صدر و سرانجام قهرمانی است؟ شاید قهرمان شوند شاید هم نه. به نظر میرسد تا روز آخر در کورس باشند اما بعید است زور فرار و فاصله انداختن با رقبا را داشته باشند.
کسی را نباید قصابی کرد اما…
اصولا با نخستین شکست آن هم در هفته چهاردهم همه بنیاد یک تیم که از قضا هنوز در صدر جدول است را زیر سوال نمیبرند اما سلسله اتفاقاتی در پرسپولیس رخ داده و میدهد که شاید ادامه تکرارش، منجر به از دست رفتن قهرمانی شود. اگر فصل قبل برانکو تیم را دوم کرد به واسطه شروع ناامیدکننده آنها در ابتدای لیگ، کسی چندان ناراحت نشد اما اگر در انتهای این فصل باز هم بخواهد همان عنوان دومی را کسب کند آن وقت میگویند این تیم 10 فصل قهرمان نشده است. پس موضوع مهم این است که اگر برانکو تیم را قهرمان کند میگویند طلسم را شکسته اما هرچیزی غیر از آن به این معناست که تقریبا هیچ کاری نکرده است.
دلایل شکست به ذوبآهن میتواند هزار و یک چیز باشد. از دومین بازی سخت خارج از خانه در فاصله کمتر از 7 روز، تا خستگی فکری و جسمی بعضی از بازیکنان. اما بدون تردید همانطور که برانکو نقش اول بیداری پرسپولیس بعد از چندین سال است، باید در شکست هم نقش او را بسیار پررنگتر از باقی دید. او در نبردی بازنده شد که روی هم رفته در طول بیش از 96 دقیقه (نیمه نخست و دوم با احتساب وقتهای اضافه) تقریبا صفر موقعیت گل جدی روی دروازه دو تیم خلق شد. حتی صحنه گل ذوبآهن هم نمیشود نامش را موقعیت گل گذاشت. بازیکن جوان این تیم که دیده بود رادو مثل همیشه 4 متر از خط دروازه بیرون ایستاده، شانسش را امتحان کرد و درست توپ همان جایی رفت که باید. البته نباید از گل صددرصد سالم و صحیح مرتضی تبریزی در نیمه اول عبور کرد که کمک داور مسابقه به اشتباه مردودش کرد.
چه کسی مقصر آن دو گل بود؟
بهتر است از همان گل به سرقت رفته شروع کنیم؛ چرا توپ وارد دروازه شد؟ مدافعان پرسپولیس روی خط ایستادند تا 2 بازیکن ذوبآهن درون آفساید قرار بگیرند اما یک نفر این سمت با دیگران هماهنگ نبود. بله باز هم پای محسن ربیعخواه در میان است. خوششانسترین بازیکن حال حاضر فوتبال ایران که با حداقل کیفیت و استاندارد ناگهان از لیگ یک آمد و به صورت ثابت مدافع چپ پرسپولیس شد. او بیشترین نان را از سفره صدرنشینی پرسپولیس و کم گل خوردن این تیم، خورده است. تقریبا در طول هر بازی هیچ کار مهمی در امور دفاعی انجام نمیدهد و فقط میدود که یک منطقه را پوشش داده باشد. حالا اگر یک بازیکن تند و تیز مثل منشا(مهاجم پیکان) با حسن جعفری(پدیده) به تورش بخورد براحتی جا میماند تا محمد انصاری جورش را بکشد.
درست شنبه هفته قبل در مشهد باز هم او یک اشتباه مشابه داشت که آن توپ رفت درون دروازه اما چون وحید امیری در ثانیه آخر گل پیروزی را زد هیچ یک از رسانهها به آن اشاره نکردند و برانکو هم طبق معمول روی انتخابش تاکید کرد. البته این چیز عجیبی برای فوتبالنویسهای ایرانی نیست چون پیش از این پدیدههای به مراتب عجیبتری توسط همین برانکو تازه در تیمملی، فیکس بازی کردند. اما دلیل باخت پرسپولیس ربیعخواه نبود، چرا که این بار عوض وحید امیری، این کمکداور بود که به دادش رسید تا نگذارد دلیل گل دریافتی، اشتباه او در جاگیری باشد. اما عدالت به گونه دیگری رعایت شد و سرانجام پرسپولیس گلش را خورد. اینکه مقصر این باخت را رادو هم بدانیم باز هم منصفانه نیست. او اگر سرجایش روی خط ایستاده بود براحتی توپ را دفع میکرد اما شانس همیشه با یک مجموعه رفاقت نمیکند.
برانکو و افکار محافظهکارانه
دلیل باخت پرسپولیس جای دیگری بود. تفکر خطرناکی که موجب شده تنها 12 الی 13 بازیکن شانس حضور در میدان را داشته باشند و مابقی تقریبا میدانند خبری از بازی نیست. ثمره این نوع از مدیریت فنی این شده که حالا نصف بازیکنان تیم از حضور ثابتشان تا پایان لیگ مطمئن هستند و نصف دیگر اگر دستشان باز باشد همانند نوراللهی و عالیشاه برگه سربازی میگیرند و به تبریز پناهنده میشوند. از امثال ربیعخواه انتظاری نیست. او حدش دقیقا همین است و هرگز همانند محمد انصاری نمیتواند یک پدیده باشد. 14 هفته زمان داشت اما نشان داد استعداد اکتسابی نیست. اما مشکل دقیقا به جایی مربوط میشود که مرتبط به برانکو است. این برای چندمین بازی است که محسن مسلمان غیب غیب بازی میکند. اما خیالش جمع جمع که برانکو دست به او نمیزند. وحید امیری منهای گلی که در ثانیه آخر به پدیده زد در 2 بازی آخر روند مثبتی در بازی نداشته و شاید تغییر پستش موجب این افت شده است. برخلاف او علیپور در همان دقایق اندک که مقابل پدیده و ذوبآهن به زمین آمد با دوندگی و سماجتش، نوع بازی پرسپولیس را بهتر کرد. اما باز هم با این قاعده، امیری جایش ثابت است. اگر برانکو شهامت بیشتری داشت و به نوراللهی بیشتر میدان میداد شاید او اینگونه به پایگاه مهمترین رقیب نمیرفت. خستگی در گامهای کامیابینیا مشهود بود.
انتقام نیمکت از مربی
شروع مطلب با یادآوری یک صحنه از بازی بود که آینه تمامقدی میتوانست باشد از وضعیت فنی قرمزها در فولادشهر و پایان آن را هم به یک صحنه دیگر اختصاص میدهیم که دقیقا آن یکی نشاندهنده افکار این روزهای بازیکنان ذخیره تیم برانکو است.
دقیقه 93 پرسپولیس روی خطای هند مدافع ذوبآهن از یک نقطه بسیار ایدهآل صاحب یک ضربه ایستگاهی عالی میشود. جای خالی رامین رضاییان بشدت احساس میشود اما برانکو او را از زمین خارج کرده تا لابد باز هم مساله ترکیه را به او خاطرنشان کند و بگوید؛ من هنوز چیزی را از یاد نبردهام! از این رو احمد نوراللهی که شاید آخرین بازیاش را در لیگ شانزدهم با پیراهن پرسپولیس انجام میداد پشت توپ قرار گرفت. نفس میلیونها نفر در سینه حبس بود، همه بازیکنان پرسپولیس منتظر یک ارسال محکم و برقآسا روی دروازه بودند، آن توپ شدیدا بوی گل میداد اما احمد نوراللهی بهترین زمان را پیدا کرد تا از خودش و برانکو انتقام بگیرد. او از همان اولش فکر ارسال نبود. حتی پاس گل ارضایش نمیکرد. میخواست محکم شوت بزند. اگر به درون دروازه میرفت که لباس منجی را بر تن کرده بود و با صدای بلند میگفت: آقای برانکو قدر مرا ندانستی. اگر هم که به بزرگراه کنار ورزشگاه فولادشهر هم میرفت که رفت؛ برایش اهمیتی نداشت چون در دو صورت او میدانست یک بازیکن ذخیره در تیم برانکو همیشه ذخیره است.