میکائیل دیانی: تغییر ماهوی در یک سیستم سیاسی از یک ایدئولوژی به ایدئولوژی مغایر آن، تغییرات گستردهای در همه شؤون آن سیستم را به همراه خواهد داشت. انقلاب اسلامی در صورتبندی یک گفتمان، یک تغییر برونگفتمانی است که گفتمان حاکم را در کلیت به چالش کشانده و فرومیپاشاند. در گفتمان پیشاانقلاب اسلامی دالهای سکولاریزم، سلطنت و غربگرایی دالهای اصلیاند در حالی که در گفتمان انقلاب اسلامی اسلامیسم، جمهوری و غربناگرایی دالهای اصلی و صورتبخش آن است. همچنین گفتمان انقلاب اسلامی از دل فرآیند یک انقلاب که فرآیندی برساختار است، گفتمان خود را صورتبندی میکند. این تغییر گفتمانی در تمام لوازم و زوایای آن نظام نیز محل اثر خواهد بود و آنها را نیز تغییر خواهد داد که از جمله آنها «رسانه» است. شاید رسانه زودتر و دقیقتر از بسیاری دیگر از لوازم حکومت تغییر کند، چرا که بلندگوی حکومت خواهد بود. اما سوال اینجاست: این بلندگو چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟ آیا صرفا به تایید و تبلیغ هر آنچه در سیستم وجود دارد بپردازد؟ از راستی و ناراستی! یا در مقام یک «منتقد طرفدار دلسوز» به نقد سیستم در جهت هر چه کارآتر شدن آن بپردازد؟ این رسانه چه ویژگیهایی دارد؟ نظر امام و مقام معظم رهبری در اینباره چیست؟! اینها سوالاتی است که پیرامون «رسانه پساانقلابی» مطرح است؛ رسانهای که باید در تراز انقلاب اسلامی باشد.
ویژگیهای رسانه انقلابی
رسانه، دانشگاه عمومی
آنچه امام خمینی(ره) پیرامون رسانه ملی بیان کردند اول ویژگی هر رسانه پساانقلابی است؛ اینکه رسانه باید یک دانشگاه عمومی باشد و بتواند جامعه را به سمت و سوی درست و انقلابی و آموزشی هدایت کند. با مراعات و لحاظ کردن جنبههای مثبت و منفی کارکرد رسانههای گروهی، این پدیده میتواند از یک سو سبب وحدت، همبستگی و وفاق ملی شود و از طرف دیگر به عنوان یک ناظر بسیار قوی بر عملکردهای اقتصادی- اجتماعی مانع بروز و ظهور فساد در جامعه است. کاربرد رسانه بیش از هر چیز، اطلاعرسانی و شفافسازی اخبار و اطلاعات است. در فضای شفاف تبادل اخبار و اطلاعات امکان سوءاستفاده از منابع مردمی و دولتی کمتر از گذشته میشود.
رسانه بدون لکنت و معطوف به واقعیت
ویژگی دیگر یک رسانه انقلابی صریح بودن و نقاد بودن آن است. اگر انقلاب را امری مستمر بدانیم و هر روز تغییر از وضع موجود به سمت وضع مطلوب را به رسمیت بشناسیم، رسانه نیز باید با همین ویژگی در نقد وضع موجود به سمت وضع مطلوب پیش رود و بدین واسطه باید در نقد وضع موجود زبانی صریح و بدون لکنت داشته باشد. این شرط نخستین است و شرط پسین آن این است که رسانه معطوف به واقعیتها به تحلیل و شکلدهی مسائل بپردازد؛ واقعیتهای بیرونیای که در فضای جامعه وجود دارد نه آنکه خواست طبقه حاکمیت است، به نوعی دیگر رسانه ملی باید از زاویه جامعه به مسائل نگاه کند نه آنکه روابط عمومی حاکمیت باشد.
معنویتساز
ویژگی دیگر رسانه تراز انقلاب که با ایدئولوژی انقلاب نیز رابطه مستقیم دارد، معنویتساز بودن آن است. آنچه بهعنوان یک تریبون در جامعه اسلامی باید مدنظر قرار گیرد آن است که همه جامعه به سمت خدا جهت داده شود و رسانه تراز انقلاب نیز در بهترین و بیشترین کاربردش باید برآیند برنامههایش در جهت معنوی کردن هر چه بیشتر جامعه حرکت داده شود.
رسانه عدالتخواهان و مستضعفان
آنچه میتوان به عنوان ویژگی دیگر رسانه پساانقلابی مورد توجه قرار داد، مسائل و ارزشهایی است که رسانه ملی باید به آنها ضریب دهد و از نگاه آنها به مسائل بنگرد. رسانه پساانقلابی هم باید عدالتخواه باشد و هم تریبون اصلی مستضعفان جامعه! در این رسانه دیگر نباید شاهد تهرانیزه شدن یا شمیرانیزه شدن همه مسائل باشیم و از منطق آنها به مسائل نگاه کنیم. در این منطق رصد دقیق رفتارهای غیرعادلانه و نقد جدی آنها از سوی هر شخص، گروه و جناح اهمیت دارد و در صدر همه آنها مسؤولان قرار میگیرند.
مستقل
ویژگی دیگر رسانه تراز انقلاب استقلال آن است. شاید یکی از دلایلی که طبق قانون اساسی رسانه ملی نیز ذیل یکی از قوا قرار نگرفت و مستقیم زیر نظر رهبری است، همین استقلال رأی آن است که با روی کار آمدن جناحهای مختلف تغییر موضع نداشته باشد و همواره در مقام منتقد طرفدار قرار بگیرد.
زبان به خصوص داشته باشد
یکی از مشکلاتی که رسانهها با آن دست و پنجه نرم میکنند نداشتن زبان به خصوص است اما این مساله برای رسانه تراز انقلاب اولویت و اهمیت مضاعف دارد، چرا که قرار است حرفهایی را بزند که در پروپاگاندای رسانهای جهان جزو اقلیت قرار میگیرد و برای شنیده شدن باید بیشتر و بهتر مورد توجه قرار گیرد. هر رسانه برای ایجاد یک حرکت و ساخت اجتماعی باید حتما این دو مولفه را داشته باشد: 1- چارچوبهای فکری و نظری؛ 2– زبان مخصوص به خود برای بیان واقعیت. زبان به خصوص برای بیان واقعیت همان چیزی است که در هنر به آن «سبک» میگویند. رسانهها وقتی میتوانند رسانههای تاثیرگذاری باشند که علاوه بر چارچوب نظری، زبان منحصر به خودشان را داشته باشند. اگر رسانهای از این مولفه تهی شد صرفاً نقش یک بلندگوی اطلاعرسان را خواهد داشت که صدای سخنران را به جای آنکه 10 نفر بشنود به 10 هزار نفر میرساند. به عبارتی در حکم آمپلیفایر و میکروفن است.
دیالوگمحور
یکی از مولفههای عقبماندگی رسانه این است که «تکگو» باشد. آنچه در حوزه رسانه امروز به عنوان یک اصل پذیرفتهشده مورد توجه است، آن است که رسانه به لحاظ ماهیتی نمیتواند تکگو باشد مگر آنکه بگوییم این رسانه ارگان و رسانه فلان حزب است و صرفاً دیدگاههای حزب متبوع را پوشش میدهد. در غیر این صورت رسانه در کارکرد اصلی و وسیع خود نمیتواند تکگو باشد. رسانه تراز انقلاب به طریق اولی و بهخاطر شعار بنیادین خود که «آزادی» یکی از ارکان آن است باید شرایط را برای دیالوگ و بیان آزادانه نظرات و انتقادات و پیشنهادات فراهم کند.
کارکردهای رسانه
الف- کارکرد نظارتی: یکی از مهمترین کارکردهای رسانه خبری، نظارت بر محیط است. کارکرد نظارت و حراست از محیط، شامل رساندن اخبار توسط رسانهها میشود که برای اقتصاد و جامعه ضروری است، مانند گزارش اوضاع سهام، ترافیک و شرایط آب و هوایی. البته کارکرد نظارتی و مراقبتی میتواند موجب چندین «کژکارکرد» هم شود، مانند بهوجود آمدن وحشت از تأکید بیش از حد بر خطرات و تهدیدها در جامعه. «لازارسفلد و مرتون» از کژکارکردی تخدیری نام بردهاند که بر اثر جذب بیش از حد اطلاعات، افراد دچار بیاعتنایی و رخوت میشوند. ارائه بیش از حد اخبار خارقالعاده احتمال دارد ارتباط مخاطبان را با آنچه واقعی و معمول است کاهش دهد.
ب- کارکرد آموزشی یا انتقال فرهنگ: آموزش بر اساس تعریفی که سازمان علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) بیان داشته، عبارت است از «تمام کنشها و اثرات، راهها و روشهایی که برای رشد و تکامل توانایی مغزی و معرفتی و همچنین مهارتها، نگرشها و رفتار انسان بهکار میرود؛ البته بهطریقی که شخصیت انسان را تا ممکنترین حد آن، تعالی بخشد». چنین کنشهایی از آغاز تولد تا واپسین دم حیات همراه انسان است. از اینرو آموزش، یک فرآیند فراگیر است که تداوم آن تمام حیات انسانی را در بر میگیرد و از این رو برای آموزش نه زمانی معین وجود دارد و نه مکانی مشخص.
در این میان رسانههای ارتباطی خواه برای این کار برنامهریزی شده باشند و خواه نشده باشند، آموزشدهندهاند. رسانهها فراهمآورنده دانش و شکلدهنده ارزشهایند و مردم همواره از آنها تأثیر میپذیرند و میآموزند. اهمیت وظیفه آموزشی وسایل ارتباطی در جوامع معاصر، بهحدی است که بعضی جامعهشناسان برای مطبوعات و رادیو و تلویزیون و سینما نقش «آموزش موازی» یا «آموزش دائمی» قائل هستند. جامعهشناسان معتقدند وسایل ارتباطی با پخش اطلاعات و معلومات جدید، به موازات کوشش معلمان و اساتید، وظیفه آموزشی انجام داده و دانستنیهای علمی، فرهنگی و اجتماعی دانشآموزان و دانشجویان را تکمیل میکنند. البته برخی معتقدند ورود رسانه جمعی به عرصه آموزش موجب کاستن خردهفرهنگها و تقویت جامعه تودهوار میشود. معنای جامعهتودهدار این است که ما بهخاطر رسانههای جمعی گرایش بیشتری پیدا میکنیم به اینکه به شیوه یکسانی صحبت کنیم، به شیوه یکسانی فکر کنیم و کنش و واکنش ما مثل هم باشد. در کنار این گرایش به یکدستسازیها، این اتهام وجود دارد که رسانههای جمعی مانع رشد فرهنگی میشوند.
پ- کارکرد سرگرمسازی و پرکردن اوقات فراغت: وسایل ارتباط جمعی بهعنوان مهمترین ابزار تفریحی و سرگرمی افراد بهشمار میروند که با پخش و انتشار برنامههای سرگرمکننده بر الگوی رفتار اوقات فراغت انسانی اثراتی تعیینکننده دارند و از این طریق است که فرد از تنهایی و زندگی سخت روزمرهاش رهایی مییابد و با محیط بیرونی تماس برقرار میکند و بهگفته برخی، ذائقه و سلیقه عمومی از نظر هنری بالا میرود. اما کسانی هم معتقدند رسانهها با این برنامههای سرگرمکننده انسانها را بهسمت غفلت تشویق و ترغیب کرده و سلیقه عمومی را تنزل داده، مانع رشد توجه به هنر و تمجید آن شده و هنر متعالی را خراب میکنند.
ت- کارکرد نوگرایی و توسعه: فرآیند توسعه رابطه پایداری با تعامل میان مردم و مشارکت فعال گروههای اجتماعی دارد که این امر صورت نمیگیرد، مگر در پرتو نظام جامع ارتباطی- اطلاعاتی که میتواند تا حد زیادی در رفع اختلافات و تضادهای موجود در ارزشها و رفتارهای مردم و فراهم آوردن محیط مساعد برای توسعه ملی مؤثر باشد. از جمله نخستین کسانی که در بحث از توسعه به موضوع ارتباطات و رسانهها و نقش آنها در فرآیند تغییر و نوگرایی توجه کردهاند، «دانیل لرنر» (Daniel Lerner) آمریکایی است که پژوهشی را سال 1958 تحت عنوان «گذر از جامعه سنتی: نوسازی خاورمیانه» ارائه کرده است. الگوی نوگرای «لرنر» که الگوی قدیمی عرصه ارتباطات و توسعه بهشمار میرود، 4 متغیر را در بر گرفته است: شهرنشینی، سوادآموزی، استفاده از رسانهها و مشارکت. او با ارائه یک رابطه خطی نشان داد افزایش شهرنشینی موجب اشاعه سواد شده و سواد هم با استفاده از رسانهها، رابطه داشته و در شهرهایی که تجمع مهارتها و منابع، شکل اقتصاد صنعتی جدیدی را بهوجود میآورد، با افزایش جمعیت تعداد باسوادان افزایش مییابد. هرچه میزان و سطح سواد بالا میرود، بر سطح استفاده از رسانهها و در نتیجه سطح معلومات و دانش افراد افزوده میشود و این فرآیند به افزایش حس مشارکت (اقتصادی و سیاسی) در مردم میانجامد. سپس لرنر با تجدیدنظر در مدل کاملاً خطی خود، بهسوی نوعی سیر خطی مرکب تمایل یافت که در آن رابطه رسانهها و سوادآموزی، وضعیت متقابل به خود میگیرد. «مارشال مکلوهان» و «سیدحمید مولانا» نیز در زمره دانشمندانی هستند که به این مقوله توجه کردهاند.
ث- کارکرد همگنسازی: وسایل ارتباط جمعی، موجب نزدیکی سلیقهها، خواستها و انتظارات تمام ساکنان یک جامعه شده و جوامع را از عصر محدودههای جدا خارج میکنند. ورود وسایل ارتباط جمعی به جامعه، خردهفرهنگها و فرهنگهای خاص و مجزا را ناپدید کرده و بهنوعی تشابه میان تمام ساکنان یک جامعه بهوجود میآورد و مردم آن جامعه، از سبک زندگی و علایق و خواستههایی که رسانههای جمعی ارائه میدهند، پیروی میکنند. براساس جامعهشناسی ارتباطات، مخاطبان، تودههای عظیمی از انسانهای پراکنده با ویژگیهای ناشناخته هستند که هیچگونه پیوندی باهم نداشته و وجه مشترک آنها همان اثری است که از رسانه میگیرند. در واقع این رسانهها هستند که عامل پیونددهنده انسانها با یکدیگر بوده و به آنها هویت جمعی میبخشند. بر این مبنا، کارکرد اصلی وسایل ارتباط جمعی، همان مخاطب قرار دادن تودهها و نه گروههای خاص است. به بیان «ژان کازنو» رسانهها به تودهسازی میپردازند.
ج- کارکرد راهنمایی و رهبری: نقش رهبریکننده وسایل ارتباطی و اثر آنها بر بیداری و ارشاد افکار عمومی، امری واضح بوده و روز به روز بر اهمیت آن افزوده میشود. در نظامهای دموکراسی، وسایل ارتباط جمعی میتوانند در راه گسترش ارتباط میان رهبریکنندگان و رهبریشوندگان، خدمات مهمی را انجام داده و بهعنوان آینه تمامنمای افکار عمومی در جلب همکاری مردم و شرکت دادن آنها در امور اجتماعی، تأثیر فراوانی بهجا بگذارند. البته رسانههای گروهی با انگیزهسازی در مخاطب میتوانند ایجاد مشارکت اجتماعی را که از عمدهترین نقشهای رسانههاست بهدنبال داشته باشند. این مهم یعنی انگیزهسازی برای مشارکت، نیازمند شناخت درست از نیازهای مخاطبان است. توجه به فرهنگهای محلی مناطق گوناگون یک کشور نیز در انگیزهسازی حائز اهمیت است.
چ- کارکرد بحرانزدایی: رسانههای گروهی میتوانند در عرصه مقابله با بحرانهای اجتماعی، به ایفای نقش بپردازند و در کاهش بحرانهای مختلفی مانند بحران هویت یا حوادث تهدیدکننده ثبات اجتماعی، کارکرد مؤثری داشته باشند.
ح- کارکرد آگاهسازی: هرچند این وظیفه با مقوله آموزش از طرفی و مقوله خبررسانی جمعی از طرف دیگر، تداخل دارد اما رسانهها باید علاوه بر انتقال اخبار و اطلاعات، به تحلیل درست اخبار و تشریح آنان نیز بپردازند. تحلیل علمی پدیدههای خبری و آگاهسازی انسانها از این علل، موجب تغییر در جهانبینی انسانها میشود. بههمین سیاق وسایل ارتباط جمعی باید موجبات آگاهی انسانها از کالاهای مورد نیاز را فراهم کنند. این وظیفه، یعنی آگاهسازی، از آن رو از تبلیغ متمایز است که در آن هیچ کوششی برای خرید کالایی خاص وجود ندارد، همانگونه که هیچ کوششی نیز برای ایجاد گرایش بهسوی دیدگاهی خاص وجود ندارد.
خ- اعطای پایگاه اجتماعی: این وسایل با دادن معروفیت به اشخاص و گروهها به آشکار کردن یا ارتقای پایگاههای آنان میپردازند.
د- حمایت از هنجارهای اجتماعی (وظیفه اخلاقی)
ذ- انتقال میراثهای فرهنگی و اجتماعی از نسلی به نسل دیگر
ر- نقش و کارکرد بیان عقاید
ز- ایجاد همبستگی میان اجزای جامعه در پاسخ به نیازهای محیطی
ژ- کارکرد تبلیغی
نبایدهای رسانهها از دید حضرت امام خمینی
تباهی نیروی انسانی در آزادی رسانهای غربی
«مملکت، مملکت است به جوانش؛ به نیروی انسانیاش. چیزی که نیروی انسانی را به باد بدهد مملکت را به باد میدهد. اگر یک مملکتی نیروی انسانی نداشته باشد، این مملکت نمیتواند اداره بشود. و اینطور آزادیای که این آقایان میخواهند، این آزادیای است که نیروی انسانی را به تباهی میکشد؛ و به آنجا میکشد که هر چه سرش بیاورند حرف نزند؛ یعنی حرف نزند، مطرح نیست پیشش، او تمام همّش به این است که چه وقت تابستان بشود و چه وقت، وقت این بشود که برود دریا؛ تمام همّش به این است که چه وقت شب بشود و برود سینما؛ چه وقت این مثلا قضایای رادیو- تلویزیون پیش بیاید و بنشینند تماشا؛ نمیتواند، همانطوری که آدم تریاکی نمیتواند از پای منقل پا شود برود سراغ فرض کنید که جهاد سازندگی، از پای منقل نمیتواند فکر این معنا را بکند که به مملکت ما چه میگذرد؛ فرهنگ ما چه شده است؛ اقتصاد ما چه شده است. نمیتواند فکر کند، اینها هم میخواهند همینجور باشند. آنهایی که میخواهند ما را غارت کنند میخواهند بیمزاحمت غارت کنند، چرا مزاحم برای خودمان درست کنیم؟ راه عیش و عشرت را بر این جوانهای تازهرس باز میکنیم، هر چه میخواهند از این عیش و عشرتها بکنند، ما هم آن مخازنشان را میبریم؛ اینها هم عیش و عشرتشان را بکنند! اینها فریاد بکنند و عیش و عشرت بکنند، آنها هم همه چیزشان را ببرند. این 50 سال وضع ما این بود. دامن میزدند به همه چیزهایی که در این معنا مشترک بود که جوانهای ما را تباه میکرد؛ بیتفاوت میکرد، در همه این معنا مشترک بود و حالا ما میخواهیم که باورمان آمده باشد، چه شماها که در تلویزیون هستید، در رادیو هستید کار میکنید و چه ما که طلبه هستیم و آنجا هستیم، باورمان بیاید که ما یک رژیم فاسدی که همّش [را] به این گماشته بود که جوانهای ما را فاسد کند، تباه کند، بیتفاوت نسبت به مسائل اساسی خودش بکند، باورمان بیاید که آن رفته که یک رژیم اسلامی- انسانی بیاید که در همه امور جدی باشد». (امام خمینی(ره)؛ 17 شهریور 58، تفاوت آزادی قلم و خیانت قلم) «مطبوعات در عین حال که یک مؤسسه محترم و بسیار مؤثرند، لکن باید روی موازین مطبوعاتی و خدمت به ملت رفتار کنند. آزادی قلم و آزادی بیان معنایش این نیست که کسی ضد مصلحت کشور قلمش آزاد است که بنویسد، برخلاف انقلابی که مردم پایش خون دادهاند بنویسد. همچو آزادیای صحیح نیست. قلم آزاد است که مسائل را بنویسد؛ لکن نه اینکه توطئه ضد انقلاب بکند. بیان آزاد است که مطالبی اگر دارد بنویسد؛ آن هم مطالبی که به او داده میشود. از همه اشخاص بنویسد، بدون توطئه. وقتی ما دیدیم که در یک روزنامهای از یک اشخاصی مطالب نوشته میشود که اینها عمال اجانب هستند و میخواهند مملکت ما را باز به خرابی بکشند و از آن طرف مقالاتی و مطالبی که راجع به مسائل نهضت است، راجع به مسائل اسلام است، یا تحریف میشود یا نوشته نمیشود، اینطور مطبوعات را ما نمیتوانیم برایش احترام قائل بشویم. برای مطبوعاتی ما احترام قائل هستیم که بفهمد آزادی بیان و آزادی قلم یعنی چه. گفته میشود مردم آزادند، یعنی آزاد است انسان که بزند سر مردم را بشکند؟! آزاد است که قانونشکنی بکند؟ آزاد است که برخلاف مسیر ملت عمل بکند؟ آزاد است که توطئه بکند ضد ملت؟ اینها آزادی نیست. در حدود قوانین، در حدود کارهای عقلایی، آزاد است. و ما در بعضی مطبوعات- حالا من اسم مطبوعات را نمیبرم - لکن در بعض مطبوعات میبینیم که اینها از آزادی سوءاستفاده میکنند؛ به گمان اینکه یا به خیال اینکه آزادی است میخواهند از مردم آزادی را سلب کنند. این مردم با این زحمتی که در این سالهای طولانی کشیدهاند و با این خونهایی که در این دو سال اخیر دادهاند میخواهند آزاد باشند. بعضی مطبوعات میخواهند از اینها سلب آزادی بکنند؛ به اسم «آزادی قلم» برخلاف مسیر ملت عمل بکنند. دست اشخاصی که میخواهند اختناق در ملت ایجاد کنند، میخواهند چپاولگری کنند، بعضی مطبوعات دست آنها را دارند باز میکنند؛ و این معنا، آزادی نیست؛ این معنا، خیانت است. اینکه داده میشود به ملت، آزادی است؛ نه خیانت. آزادی قلم است؛ نه خیانت قلم. آزادی بیان است؛ نه بیان خائنانه (صحیفه نور- جلد ۷ - صفحه ۳۲۱)».
لزوم انتقاد و ممنوعیت غرضورزی
«از وظایف هم رادیو و تلویزیون و هم مجلات و هم سایر جاها این است که مسائلی که شده است بگویند. من در همان اوایل امر که آقای بازرگان نخستوزیر بوده، در همان اوایل امر به آقایان گفتم که آقا! شماها مسائلی که انجام میدهید در رادیو و تلویزیون اعلام کنید که ما این کار را کردیم، آن کار را کردیم. نگذارید آنها بگویند که این کاری نکرده، آن کار نکرده، هیچ کاری نکرده. کار نکردهها البته زیاد است اما یک مملکتی که لااقل بیش از 50 سال به انحراف شدید کشیده شده، از اول بوده اما در این 50 سال متعمّد بودند به اینکه این را منحرف کنند و ما را از همه طرف وابسته کنند و همه چیز ما را از بین ببرند، دانشگاهمان را از بین ببرند، چی ببرند، چه ببرند؛ اینها تصور این را نمیکنند که یک همچو چیزی در 2 سال، اینقدر که شده است اعجاز کرده است. فکر این را نمیکنند که این کار همچو شده است که تویی که حالا قلمت را دست گرفتی و برای همه داری مینویسی، آزادی. برای همه ارگانها داری انتقاد میکنی تو آزادی. شما در 3 سال پیش از این میتوانستی قلم را دستت بگیری یک کلمه راجع به یکی از این ارگانها صحبت بکنی؟ قلمت را میشکستند، پدر خودت را هم درمیآوردند! شما قدر این آزادی را نمیدانی. منتها آزادی الان جوری شده است که ملعبه پیش بعضی اشخاص شده و هر چی دلشان میخواهد باید بنویسند. و هر چی دلشان میخواهد باید بگویند.»(امام خمینی؛ رسالت مطبوعات در نظام اسلامی- سخنرانی در جمع کارکنان مجله «سروش»).