راب دریپر: این نخستینباری نیست که لایپزیگ انقلابی در آلمان به پا کرده است. سال 1989 اعتراض و راهپیمایی صلحآمیز رهبران کلیسا در نهایت منجر به فرو ریختن دیوار برلین و پایان دوران کمونیسم در آلمانشرقی شد. حالا 27 سال بعد به نظر میرسد یک انقلاب غیرمنتظره و مهارنشدنی دیگر از لایپزیگ به راه افتاده که قرار است نظم حاکم را به چالشی جدی بکشد. شاید اهمیت و موضوعیت تاریخی این انقلاب دوم به اندازه قبلی نباشد اما به هر سو باعث لرزیدن ریشه و بنیان فوتبال آلمان شده است. وقتی لسترسیتی در انگلیس شروع به جنگیدن علیه نظم حاکم کرد و در نهایت قهرمان لیگ برتر شد، عشقی جهانی متوجه این تیم و داستان رومانتیکش شد اما وقتی لایپزیگ در جام حذفی مقابل دینامو درسدن به زمین رفت کله یک بوفالو از سوی هواداران حریف به وسط زمین پرتاب شد. هواداران یونیونبرلین هم مقابل لایپزیگ همه لباس سیاه پوشیدند و 15 دقیقه سکوت کردند. هواداران هامبورگ و دورتموند هم این فصل در بوندسلیگا اعتراضاتی علیه لایپزیگ تدارک دیدند. یک تحقیق آماری از سوی دانشگاه فنی برانشوایگ نشان میدهد لایپزیگ منفورترین تیم آلمان است، تیمی که مدیر اجرایی دورتموند، هانس یوآخیم واتسکه، از آن به عنوان «11 تا قوطی» نام برده است. خانه لایپزیگ «آر. بی آرنا» است، واقع در کرانه رودخانه وایت الستر؛ جایی که یکشنبهها 44 هزار نفر به تماشای تیمشان میروند. این در حالی است که پیش از سال 2009، قبل از اینکه میلیاردر اتریشی «دیتریش ماتشیتز» خالق مشترک رد بول، اساسوی مارکرانشات را بخرد و به آر. بی لایپزیگ تبدیلش کند، نهایت تماشاگران این تیم چند صد نفر بود. در سوی دیگر این رودخانه آکادمی و زمین تمرین باشگاه قرار دارد، جایی که رالف رانگنیک در مقام مدیر ورزشی، مردی که تابستان پیش یکی از گزینههای اصلی مربیگری تیمملی انگلیس بود، برای آینده لایپزیگ برنامهریزی میکند.
وقتی ماه سپتامبر لایپزیگ در نخستین بازی خانگیاش در بوندسلیگا دورتموند را شکست داد رانگنیک وضعیت تیمش را چنین توصیف کرد: «نمیدانم اسم این کاری که میکنیم انقلاب است یا نه ولی به هر حال کار عادیای نیست. ما تیم خیلی جوانی هستیم و فقط 7 سال سابقه داریم. معلوم است که تیمهای دیگر از ما خوششان نمیآید، چون ما را به چشم دشمن و تهدید میبینند».
رانگنیک قبلا هم چنین راهی را رفته بود، وقتی هوفنهایم را از پایینترین سطح فوتبال آلمان تا صدر جدول بوندسلیگا پیش برد. هوفنهایم همین حالا هم به پشتوانه یکمیلیاردر دیگر- دتمار هوپ- در رده سوم لیگ قرار دارد.
«آنجا هم همین اتفاق افتاد. وقتی در دسته دوم بودیم هم بعضی از باشگاهها، بویژه سنتیترها خیلی از ما خوششان نمیآمد اما وقتی به بوندسلیگا صعود کردیم آن موقع بود که دیگر واقعا از ما متنفر شدند. در آلمان کلا وضعیت همین است. ما هیچ چیز جدید و ناشناختهای را دوست نداریم و دوست داریم همه چیز مثل روزهای خوش قدیم بماند. اگر دست هواداران سنتی بوندسلیگا بود ما الان باید با همان تیمهای سال 1963 بازی میکردیم، تیمهایی مثل آینتراخت برانشوایگ یا راتوایس اسن. بعضی از این تیمها الان در دستههای سوم و چهارم هستند.» اما دلایل نفرت و خصومت نسبت به لایپزیگ فرای این داستانهاست. مدلی که رد بول برای ساختن تیمش استفاده کرده خیلی آمریکایی است و به مذاق اروپاییها خوش نمیآید. برای آلمانها پروژههایی مثل نیویورک ردبولز و ردبول سالزبورگ و ردبول برازیل قابل قبول نیست و به نوعی مصنوعی و بدون اصالت میآید که این باشگاه حالا بهترین استعدادهای جوان، از جمله نبی کیتا و برناردو را جذب میکند. مساله بعدی اسم باشگاه است. قوانین فوتبال آلمان به هیچ باشگاهی اجازه نمیدهد نامش را از یک کمپانی بگیرد. در نتیجه میخواستند مارکرانشتات را دوباره نامگذاری کنند که به عنوان «راسنبال لایپزیگ» رسیدند. راسنبال در آلمانی به معنای «ورزشهای چمنی» است و مخففش آر. بی.
نکته دیگر مالکیت و سهام باشگاه است. در آلمان قانون معروف به 1+50 تمام باشگاهها را مجبور میکند حداقل نیمی از سهام خودشان را به تماشاگرانشان بدهند. لایپزیگ با درست کردن فن کلابی که تنها 17 نفر عوض دارد و اکثرشان کارمندان ردبول هستند، این قانون را هم دور زده است. در مقایسه مثلا فن کلاب دورتموند 139 هزار عضو دارد. البته فوتبال آلمان در آن حدی هم که بعضیها ادعا میکنند پاک و اصیل نیست. تیمهایی مثل لورکوزن (کمپانی بایر) و وولفسبورگ (کمپانی فولکسواگن) هم از قانون 1+50 پیروی نکردهاند.