احمدرضا بیضایی*: «انجام وظیفه از هر کاری دشوارتر است.» این از جملات مهجور سید شهیدان اهلقلم است که کنار دست باقی سخنان هدایتگر او سالهاست دارد خاک میخورد. زیاد هم بهکار نصب در بولتنهای دانشگاه یا مساجد نمیآید! اساسا حرفی که پشت بندش حرکت لازم داشته باشد مشتری کم دارد. قسمت زیادی از مهجوریت کلام الهی هم دقیقا به همین موضوع بر میگردد. رها کنم... انجام وظیفه از هر کاری دشوارتر است. این جمله، قسمتی از نریشن یکی از اپیزودهای «روایت فتح» است که در سکانسی از آن فرمانده گردانی را در حال نان پختن در منطقه عملیاتی کربلای 10 در ارتفاعات کردستان عراق میبینیم: «دیدن فرماندهانی که نانوایی میکنند شاید نامأنوس و غریب باشد اما بسیار زیباست، چرا که انجام وظیفه از هر کاری دشوارتر است. تنها یکی از آن عزیزان که فرزند یک نانوا بود تجربه نانوایی داشت؛ بقیه را ضرورت انجام وظیفه به این کار کشانده بود. برای تحصیل رضای خدا یک روز باید راه رفت، روز دیگر باید جنگید و چه بسا که روز سوم باید نانوایی کرد. برای من هیچ تردیدی وجود ندارد که این نانوایی در محضر خدا بهای جنگیدن دارد.» عجبا از ما پیروان شهیدان و آشنایان اسرار مردان جبهه و جنگ که در این روزگار سیطره عقلانیت مدرن، سیره این مردان را یکسره به فراموشخانههای اذهان خود سپرده و کمتر مرد کارهای دشوار هستیم. نه اینکه در بسیاری موارد، انجام وظیفه را – که دشوارترین کار است – بجا نیاورده باشیم؛ گاهی ما حتی آشنا با وظیفه نبودهایم. آنچه میخواهم در این یادداشت بیاورم مطلبی است که «وظیفه» خودم را سنگینتر میکند اما تذکری است برای نگارنده، یاران و برادران ایمانی و جوانان انقلابی که بار مبارزه و مجاهدت و پیمودن راه شهیدان انقلاب اسلامی را بر دوش دارند.
این روزها، بسیارند جوانان پرشوری که طالب حضور در خاکریزهای مقاومت در سوریه، عراق، یمن و سایر جبههها هستند و من در اخلاص و عزم آنها برای شکستن خطوط جبهه کفر و نفاق شک ندارم. اما چرا از چنین عزمهایی برای شتافتن به میادین فرهنگی که باید روی ضد انقلاب را در آنها کم و خصم را خاموش و منافقین را از میدان خارج و دغلبازان را رسوا و نه برای یکبار بلکه صد بار شهادت در آنها حرکت کرد، خبری نیست. آنچه که هست، در غالب موارد حرکتهایی است خودجوش و برخاسته از ارادهای فردی که ملازم خودسازی و درد اسلام و ایمان غلبه بر فرهنگ غرب داشتن جوانهای پا به رکاب انقلاب است. مگر نه این است که هزار و یک مشکل فرهنگی در اجتماع مسلمین هست که علاج نپذیرفته در حالی که هیچ مشکل امنیتی نیست که تولیدکنندگان گمنام امنیت بر آنها فائق نیامده یا در حال غلبه بر آن نباشند؟ در زمانی که جوانانی با شهادت خود در خارج از مرزهای جمهوری اسلامی راه غلبه بر انقلاب اسلامی را بر گردنکشان عالم و مزدوران آنها بستهاند و این امنیت بینظیر در این منطقه پر از آتش، در کشور ما برقرار است، وظیفه آنها که ماندهاند چیست؟ باید برای این سوال پاسخی یافت اگر نه قصورها در انجام وظیفه فراتر از این که هست خواهد رفت. آیا ما هیچ وظیفهای در قبال خون شهیدان برای مجاهدت در عرصههای آموزشی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و گشودن گره از معضلات این عرصهها نداریم؟ آیا کسی نمیشنود فریادهای بلند رهبر انقلاب را که همه را به میدان مبارزه فرهنگی و گرهگشایی میخوانند و خود آرزوی «شهادت» در آن را به صراحت بر زبان میآورند؟ آیا شمشیر زدن در رکاب رهبر انقلاب در عرصههای فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی، کمتر از نان پختن آن فرمانده گردان در ارتفاعات کردستان عراق اجر دارد؟ «انجام وظیفه از هر کاری دشوارتر است» و برای تحصیل رضای خدا یک روز باید از مرزها خارج شد و مکر استکبار را در هم شکست و یک روز باید مطالعه کرد و روز دیگر باید قلم زد و روز بعد خفتگان را بیدار و غافلان را متذکر ساخت. برای تحصیل رضای خدا، یک روز باید تیرها و ترکشها را در دمشق و حلب به جان خرید، یک روز باید برای معضلات اجتماعی جامعه انقلاب کرده از آبرو مایه گذاشت و فریاد زد و روز دیگر یقه مسؤولان را گرفت و روز بعد همگان را به این میدان فراخواند. آنها که مسؤولانه بار تبلیغ برای جبهه مقاومت را بر عهده گرفتهاند و مستند و کلیپ و آثار مکتوب برای زنده نگه داشتن نام شهدای این جبهه تولید میکنند، به همین میزان در آشنا کردن جوانان با وظایف انقلابی در عرصات مختلف مجاهدت برای انقلاب و ترغیب برای ورود به این میادین مسؤولند. کار برای شهدای والامقام جبهه مقاومت اسلامی به یک مستند ساختن ختم نمیشود. زمان به سرعت میگذرد. ما به مثابه امیدهای دبستانی دیروز خمینی کبیر (ره) امروز وقتی برای از دست دادن نداریم. بگذارید فاش بگویم؛ روضه خواندن برای شهدای جبهه مقاومت اسلامی، دشمن هزار رنگ انقلاب اسلامی را نا امید نمیکند. بسیاری از همین شهدا در حیات ظاهری خود پا به رکاب رهبر انقلاب در میدان مجاهدتهای اجتماعی بودند. بسیاری مرد میدانهای فرهنگی بودند. بسیاری از آنها از سیاسیون یکی به نعل و یکی به میخ این روزگار جلوتر و سیاسیتر بودند. این خونها باید ثمر بدهد.
*برادر شهید مدافع حرم محمود بیضایی