علیاکبر عباسی: نیمه اول آذرماه سال 92، یعنی دقیقا 100 روز بعد از روی کار آمدن دولت یازدهم بود که توافق اولیه بین تیم مذاکرهکننده ایرانی و گروه 1+5 موسوم به توافق ژنو منعقد شد. توافق زودهنگامی که برای دولت نیاز بود تا آقای روحانی در گفتوگوی مستقیم خود با مردم برای ارائه گزارش 100 روزه، علاوه بر حملات بیسابقه به دولت قبل، چیز دیگری هم داشته باشد تا به مردم ارائه کند. بعد از همان توافق ژنو بود که جناب روحانی تریبونی را در نهاد ریاستجمهوری علم کرد و با شور و شوقی مثالزدنی- که آن را فقط در نوع به بغل گرفتن آرمیتا توسط رئیسجمهور در همان تریبون میتوان توصیف کرد- از دستاورد بزرگ دولت تدبیر و امید سخن گفت.
فروردین 94 نیز توافق موسوم به لوزان بین ایران و گروه 1+5 منعقد شد و اینبار حامیان دولت یازدهم با شور و شوقی افزونتر از قبل به جشن و پایکوبی پرداختند. کمتر از یک هفته بعد از همین توافق بود که رهبر انقلاب تاکید کردند: «بنده در جزئیات مذاکره دخالتی نکردم، باز هم نمیکنم». و کمتر از یک ماه بعد از همین توافق بود که ایشان فرمودند: «کلید حل مشکلات اقتصادی در لوزان و ژنو و نیویورک نیست؛ در داخل کشور است».
آنچه امروز برجام میخوانندش، تیرماه 94 نهایی شد و در این مدت چهها که نکردند برجامیان با منتقدانشان به واسطه این برجام. و چه اهانتها و تخریبها که نکردند و چه مانورها که ندادند و چه تبلیغاتی که در همین انتخابات اخیر به واسطه برجامشان انجام ندادند. همین برجام بود که روزی فتحالفتوح نامیده میشد و روز دیگر آفتاب تابان میخوانندش و زمانی آن را پیروزی بزرگی گفته بودند همتراز با فتح خرمشهر! و همه هم از دستاوردهای دولت یازدهم و رئیسجمهور باتدبیر و وزیر خارجهای که او را امیرکبیر نام نهاده بودند، محسوب میشد!
اما انگار این آفتاب تابان خیلی زود به آفتاب لب بام تبدیل شد؛ به قدری زود که شاید حتی منتقدان توافق و برجام هم که در این مدت انواع اهانتها و هجمهها را به جان خریده بودند و بارها از بیفرجامی آن نوشته و گفته بودند فکر نمیکردند اینقدر زود این اتفاق رخ دهد و اینبار دعوا راه بیفتد بر سر نخواستن برجام!
سخنان رئیسجمهور محترم در روز دانشجو در دانشگاه تهران و تلاشهای وی برای شانه خالی کردن از بار مسؤولیت برجام و نسبت دادن آن به رهبر حکیم انقلاب، بیش از هر چیز یعنی صحه گذاشتن بر پایان افسانه برجام و یعنی اینکه آفتاب تابان حالا دیگر شده آفتاب لب بام که اگر چنین نبود دلیلی نداشت جناب رئیسجمهور، افتخار بزرگ و دستاورد تاریخی خود و دولتش را به دیگران نسبت دهد!
البته رهبر انقلاب از همان ابتدا با مواضع شفاف و روشن در قبال مذاکرات و برجام، نسبت خودشان و سیاست کلان نظام را با مذاکرات مشخص کردند، به طوری که حالا حتی مردم در دورافتادهترین نقاط هم میدانند این سبک مذاکرات در 3 سال گذشته و توافق برجام با این مختصات، به هیچ عنوان مورد رضایت و نظر رهبر انقلاب نبوده و نیست.
شانه خالی کردن از مسؤولیت برجام مضحک است اما مضحکتر از آن، دستوپا زدن برای نسبت دادن برجام به رهبر انقلاب است. یعنی تلاش برای ربط دادن برجام به کسی که پرچمدار عدم اعتماد به بیگانه و خوشبین نبودن به توافق محسوب میشود. البته شانه خالی کردن از مسؤولیت برجام و نسبت دادن آن به رهبری نظام - که از همان ابتدا به وضوح از عدم خوشبینی خود به مذاکرات و عدم اطمینان به طرف غربی سخن گفته بودند- نشانهای دیگر هم دارد و آن توهین به شعور مردم است. در واقع آنان که تلاش میکنند برجام را به رهبری نسبت دهند به قدری تصورشان نسبت به افکار عمومی دور از واقعیت است که احساس میکنند میتوانند دروغی تا این حد بزرگ را به خورد مردم دهند! فارغ از آنچه بیان شد، نکته مهم این است که مساله برجام و اعتماد و عدم اعتماد به غرب، مسالهای شخصی و فردی نیست. بلکه مساله 2 جریان اصلی است که از همان ابتدای انقلاب در کشور کسانی آن را نمایندگی میکردند. تفکری که به خودباوری و اعتماد به نفس ملی معتقد بوده و راهحل برونرفت از مشکلات را تکیه بر ظرفیتهای داخلی و نگاه به درون میداند و سعی کرده به مناسبات بینالمللی نه متوهمانه بلکه واقعبینانه بنگرد. همان تفکری که در واقع محور اصلی وقوع انقلاب اسلامی نیز محسوب میشود. و تفکر دیگری که اعتقادی به ظرفیتهای داخلی ندارد و راهحل همه چیز را در بیرون از مرزها میبیند.
تجربه برجام بیش از آنکه متعلق به یک فرد یا دولت باشد، ماحصل همان تفکر است. تفکری که پرچمداران آن در طول چند دهه گذشته مدام به جامعه القا کرده بودند میتوان با تمسک به این تفکر، مشکلات کشور را حل کرد؛ به عنوان نمونه یکی از آنها اینگونه میگوید: «میخواستم با آمریکا با شروطی که گذاشته بودم، مذاکره را شروع کنم که نتوانستم. نتوانستم غیر از این است که نخواستم». و برجام تجربهای بود برای رونمایی از واقعیت این تفکر. به طوری که برجام میزان کارآمدی این گفتمان را برای مردم واضحتر از هر زمانی روشن کرد.
بر همین اساس، حتی اگر رئیسجمهور محترم میخواهد فشارها را از خود کم کند و از مسؤولیت برجام شانه خالی کند بهتر است در همان گفتمان غربگرا و تفکر خودش کسی را پیدا کند تا برجام را به او نسبت دهد، چرا که نسبت دادن برجام به کسی که در طول دهههای گذشته خود نماد و پرچمدار جبهه مقاومت- نهتنها در ایران که حتی در منطقه و جهان اسلام- بوده است، نمیتواند برای افکار عمومی قابل پذیرش باشد.
لذا سخن گفتن از اینکه رهبر انقلاب در جریان همه جزئیات توافق بودهاند و با برجام با این مختصات موافق بودهاند، همانقدر باورپذیر است که پدر معنوی دولت بار دیگر خاطره یا خوابی از خود در کند و مثلا بگوید: «امام به من گفتند با برجام موافقند و آن را تایید میکنند»!