صادق فرامرزی: «شما نمیتوانید اسبها را وسط مسابقه عوض کنید». این جمله آشنا اما کودکسال در سپهر سیاسی ایران به توئیت محمدجواد ظریف خطاب به زیروروکشی طرفین غربیاش در واپسین روزهای آخرین دور مذاکراتی بازمیگردد که منجر به توافق موسوم به برجام شد. اینبار موضوع دیگر زیروروکشیدن طرفین غربی نیست گویا خود متولیان مذاکره و برجام که روزی از نقل این جمله برای رسیدن به توافق استفاده میکردند جامه عمل به آن پوشاندهاند تا این بار برای فرار از پاسخگویی، اسبهایشان را در میانه میدان افکار عمومی عوض کنند. روحانی 3هفته پیش در دانشگاه تهران از همان پروژهای با صراحت رونمایی کرد که چندماهی برای افتتاحش فضاسازی کرده بود. آش برجام که این روزها و پس از تمدید تحریمهای 10 ساله ایالات متحده به حدی از شوری رسیده است که جایی برای پاسخگویی باقی نگذاشته، دولتمردان را به این فکر واداشت تا مسیر پاسخگویی را با راهبردی دوگانه مسدود کنند. سخن رئیسجمهور مبنی بر «هیچ قدمی در برجام بر نداشتیم جز اینکه همه موارد را با رهبری هماهنگ کردیم» خود روی دیگر سکه فرار از پاسخگوییای است که چند ماه پیش با جمله «برجام سایه جنگ را از سر ما برداشت» کلید خورده بود. اما ارتباط این دو عبارت با یکدیگر چیست؟ جواب روشن است: حالا از یکسو برجام توافقی نیست که بخواهد مشکلات را از سطح اقتصادی تا «آب خوردن» حل کند بلکه توافقی است که توانسته «سایه جنگ» را از سر کشور بردارد. اما این دو رویکرد را چگونه میتوان در کنار یکدیگر جا داد؟ برکسی پوشیده نیست که در سایه نبود هیچ عملکردی در عمر
3 ساله دولت یازدهم «برجام» را میتوان مترادف با مفهوم دولت یازدهم دانست و حال بیهودگی و بیحاصلی این مفهوم معنایی جز سوختن 3 سال از عمر جامعه ایرانی بر اثر سیاستهای دولت تدبیر و امید ندارد، پس اگر سیب و گلابیای از باغ برجام برای جامعه ایران به ثمر نرسیده باید میوهای برای آن ساخت و طبیعتا حالا که دولت در قامت یک پهلوان پنبه در میدان دیپلماسی ظاهر شده است باید با «من آنم که رستم بُود پهلوان» خود را معرفی کند و ثمره امنیت مثالزدنی این روزهای کشور را بهعنوان حاصل زحمات سرهنگهایی که در این سالها با چنگ و دندان به دست آوردهاند به نام خود تمام کند تا سیب و گلابیای ولو پلاستیکی به دست افکار عمومی برای خریدن کمی محبوبیت و مشروعیت برسد. در این میان شاید رئیسجمهور فراموش کرده است که در سال نخستین دولت خود رئیس دستگاه دیپلماسیاش با جمله «آمریکا میتواند با یک بمبش تمام سیستم دفاعی ما را از کار بیندازد» در همان دانشگاهی که سخنان چند هفته پیشش را ایراد کرد اساسا وجود گزینه جنگ را در شرایط فعلی مردود دانسته و حتی تلاش برای ممانعت از تجاوز نظامی را هم به سخره گرفته بود.
از سوی دیگر دولت بخوبی میداند به همان میزان که باید از باغ قحطیزده برجام برای سبد افکارعمومی میوه بچیند، نیاز به آن دارد که در مقام سوال از علت قحطی این باغ در جایگاه پاسخگو قرار نگیرد، پس عجیب نیست که برای فرار از پاسخ، خود را گام به گام هماهنگ با رهبری معرفی کند! روحانی که قبل از نخستین سفرش به ایالات متحده برای سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل با خرسندی خبر از کسب «اختیار تام» دولت خود برای مذاکرات داده بود و در چهارمین کنفرانس خبریاش رسما اعلام کرده بود «همه مسؤولیت مذاکرات با من است»، حالا و چند ماه پس از سخنان رهبر انقلاب مبنی بر اعتراف وزیر امور خارجه بر گذر کردن از خطوط قرمز رهبری که اساسا در چارچوب همان اختیار تام صورت گرفته بود، قصد استتار نقش دولت خود در پشت رهبری را دارد. آینده برجام چندان روشن نیست و دولتی که در مفهوم برجام خود را تعریف کرده است حال خویش را در گرو حال برجام میبیند. تلاش برای ربط دادن امنیت فعلی کشور و نهادینه کردن باور «یا برجام یا جنگ» معنایی جز آن را به ذهن متبادر نمیکند که یا ناخدای کشتی دولت باید براساس امیال کدخدا آن را هدایت کند یا آتش توپخانه بر سر این کشتی باریدن خواهد گرفت. این فرضیه که مردم باید بین ادامه بیثمری این دولت یا جنگ یکی را انتخاب کنند در کمترین حالت خود این وظیفه را برای دولت ایجاد میکند که خود را پاسخگوی برجامی بداند که مدعی است مانع از حمله نظامی به کشور شده است. نمیتوان برجام را در تعریفی که مانع از جنگ میشود مساوی با دولت معرفی کرد و شرط ادامه امنیت را ادامه دولت دانست اما هنگام سوال از برجامی که این روزها دائما نقض میشود، پای رهبری را بهعنوان مسؤول برجام به میان کشید و کنار رفت، که اگر چنین است دولت نیز نباید قائل به ایفای نقش در فرضیه خودساخته «برجام سایه جنگ را از سر کشور برداشت» باشد. شاید وقت آن باشد دولت یازدهم یاد سخنان سال اول عمر خود بیفتد. همان برهه که دولت بر «اختیار تام» خود در مذاکرات استناد میکرد و «گزینه نظامی» را به سخره میگرفت، مدعی بود «دولت راستگویان» روی کار آمده است. حالا وقت آن است که در سال آخر اگر از اختیار تامش به ثمری در میدان برجام نرسیده بهجای آنکه خود را به رستم بودن سرهنگها معرفی کند و نقش خود را در ثمره «تقریبا هیچ» برجام کتمان کند، لااقل صداقت را بهعنوان مهمترین میوه برجام بر سر سفره کوچکشده مردم بیاورد. در شأن دولت راستگویان نیست که آقای روحانی وسط مسابقه اسب خودش را عوض کند!