printlogo


کد خبر: 169499تاریخ: 1395/10/7 00:00
اساسی‌ترین نقاط ضعف سازمان صداوسیما چیست؟
رهیافت‌هایی برای ارتقای رسانه ملی

میکائیل  دیانی: تغییر ماهوی در یک سیستم سیاسی از یک ایدئولوژی به ایدئولوژی مغایر آن، تغییرات گسترده‌ای در همه شؤون آن سیستم به همراه خواهد داشت، انقلاب اسلامی در صورت‌بندی یک گفتمان، یک تغییر برون‌گفتمانی است که گفتمان حاکم را در کلیت به چالش کشانده و فرومی‌پاشد. در گفتمان پیشاانقلاب اسلامی، دال‌های سکولاریزم، سلطنت و غربگرایی دال‌های اصلی‌اند در حالی که در گفتمان انقلاب اسلامی اسلامیسم، جمهوری و ناغرب‌گرایی دال‌های اصلی و صورت‌بخش آن است. همچنین گفتمان انقلاب اسلامی از دل فرآیند یک انقلاب که  فرآیندی برساختار است، گفتمان خود را صورت‌بندی می‌کند. این تغییر گفتمانی در تمام لوازم و زوایای آن نظام نیز محل اثر خواهد بود و آنها را نیز تغییر خواهد داد که از جمله آنها «رسانه» است. شاید رسانه زودتر و دقیق‌تر از بسیاری دیگر از لوازم حکومت تغییر کند، چرا که بلندگوی حکومت خواهد بود. اما سوال اینجاست: این بلندگو چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟ آیا صرفا به تایید و تبلیغ هر آنچه در سیستم وجود دارد، بپردازد؟ از راستی و ناراستی! یا در مقام یک «منتقد طرفدار دلسوز» به نقد سیستم در جهت هر چه کارا‌تر شدن سیستم بپردازد؟ این رسانه چه ویژگی‌هایی دارد؟ نظر امام و مقام معظم رهبری در این باره چیست؟ اینها سوالاتی است که پیرامون «رسانه پساانقلابی» مطرح است، رسانه‌ای که باید در تراز انقلاب اسلامی باشد. مبتنی بر همین مباحث ناظر بر مهم‌ترین نقاط ضعف سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی در وضعیت کنونی در قالب 4 رهیافت کلی می‌توان به بررسی و نقد رسانه ملی پرداخت. رهیافت‌هایی که در صورت اصلاح می‌تواند رسانه ملی را بیش از پیش فعال و موثر در عرصه فرهنگ‌سازی اجتماعی کند. رهیافت ساختاری، رهیافت منابع انسانی، رهیافت اقتصادی و رهیافت فضای رقابتی رسانه‌ای 4 زاویه‌ای است که رسانه ملی با توجه و ترمیم این 4 زاویه می‌تواند به یک رسانه‌ موثر بدل شود.
1-رهیافت ساختاری
1-1- ساختار پویا
در ادبیات مدیریت سازمانی بسته به عوامل مختلفی چون میزان و نحوه تعامل با محیط خارجی سازمان، ساختارها نیازمند حدی از پویایی و انعطاف‌پذیری، بسته به شرایط خاص و اقتضایی خود هستند. در این میان سازمان‌های رسانه‌ای به‌واسطه تعامل مستقیم و 24 ساعته با مخاطبان گسترده، در مقایسه با سایر سازمان‌ها نیازمند اتخاذ رویکردی به‌مراتب پویاتر، انعطاف‌پذیرتر و متناسب با نیازهای روز مخاطبان است اما این خود به چارچوب‌هایی نیازمند است و هر اقدامی را نمی‌توان در جهت پویایی و انعطاف بیشتر تلقی کرد.
راهبرد عملیاتی: چابک‌سازی کوچک‌سازی نیست!
صاحب‌نظران معتقدند در پاسخ به نیاز اساسی سازمان‌های رسانه‌ای [پویایی و انعطاف] توجه به چابک‌سازی سازمان‌ها امری اساسی است. با این‌ حال تجربه نشان داده غالباً مفهوم چابک‌سازی در سطحی‌ترین حالت خود معادل با لفظ «کوچک‌سازی» تعبیر شده است که آفت‌های بسیاری را به دنبال داشته و غالباً غیرهدفمند است. لذا برای انجام «چابک‌سازی کیفی» ابتدا باید براساس یک نقشه متقن علمی رسانه چابک و پویا تعریف‌ شده و در مرحله بعد با توجه به نیازهای اساسی که آن رسانه دارد بخش‌های صف و ستادی مربوط به آن تعریف شود. در این میان توجه به ساختارهای مبتنی بر نیروی انسانی با توانایی انجام چند وظیفه ضروری به نظر می‌رسد. در این بخش نظارت جدی بر کارایی کارکنان مساله‌ای اساسی است که می‌تواند مانع اتلاف بخش زیادی از منابع سازمان باشد.
نکته قابل تامل در این موضوع آن است که در زمینه مسائل مدیریتی بویژه درباره مساله چابک‌سازی، مدیریت سازمان باید از عملکردهای شتاب‌زده، غیرعلمی و اتخاذ رویکرد تصمیم‌گیری متمرکز اجتناب کند و تغییرات را به‌صورت تدریجی و از طریق پژوهش‌های علمی اعمال کند.
 1-2- ایجاد انگیزه و نظام ارتقا و پاداش
در ادبیات مدیریت سازمانی مساله «انگیزه» یکی از مفاهیم حیاتی است که توجه به نیاز اساسی سازمان‌های رسانه‌ای به عنصر «خلاقیت» و ارتباط آن با مساله انگیزه، لزوم توجه جدی به این مهم را یادآور می‌شود. به دیگر سخن بروز و ظهور خلاقیت در ارتباط مستقیم با مفهوم انگیزش قرار دارد و انگیزش نیز به‌ خودی‌ خود تحت تأثیر نظام عادلانه ارتقا و پاداش است. با بهره‌گیری از نظام پاداش و تنبیه صحیح روحیه رشد و خلاقیت در بدنه نیروهای انسانی حفظ می‌شود و در مواردی مثل نیاز سازمان به تعدیل نیروها به‌واسطه تورم نیروی انسانی اصطلاحاً‌ تر و خشک باهم سوزانده نمی‌شود!
راهبرد عملیاتی: تخصص، خلاقیت، شفافیت!
عدم شفافیت و غلبه روابط بر ضوابط در نظام ارتقا و پاداش موجبات کاهش انگیزه شده و در نهایت مرگ خلاقیت را در سازمان‌های رسانه‌ای رقم می‌زند و همین امر موجب رکود، انفعال و درجازدگی رسانه‌ها می‌شود. لذا بازنگری جدی در اصول نظام ارتقا و پاداش و جلوگیری از عواملی که منجر به از بین بردن انگیزه، روزمرگی و ایجاد فضای کارمندی در سازمان‌های رسانه‌ای شده ضروری است زیرا در غیر این صورت، نظام پاداش صرفاً براساس ملاک‌های قدیمی همچون مدرک‌ تحصیلی، سابقه کار و... بدون توجه به تعهد، سودمندی، تخصص و بهره‌وری فرد تعریف می‌شود. وجود تعداد زیادی کارمند غیرمتخصص و رسمی که به لحاظ زمانی کمتر از یک روز در کل هفته را در سازمان انرژی می‌گذارند و در کنار آن نیروهای پروژه‌ای بسیار که عمدتا تخصص حوزه رسانه‌ای را دارند و با انرژی بالا فعالیت می‌کنند و معمولا وظایف انجام نشده آن کارمندان رسمی را انجام می‌دهند؛ موید این مطلب است.
شکل‌دهی تیم‌های کیفی کوچک به جای ساختارهای کمی بزرگ
یکی از ایده‌هایی که می‌تواند ضمن چابکی و پویایی با کوچک شدن و پایین آمدن هزینه‌های سازمان همراه باشد، گرایش به سمت ایجاد «نهادهای کوچک» به لحاظ کمی اما قدرتمند از نظر کیفی است. این بدان معناست که از منطق نگاه کمی به سمت کیفی بیاییم و به‌جای شکل‌دهی نهادهای با اجتماع بزرگ اما ناکارآمد به سمت شکل‌دهی نهادهای با کمیت کمتر اما کیفیت بیشتر برویم؛ نهادهای چندنفره، و حتی یک‌نفره! وقتی با این منطق پایین به بالا نگاه کنیم، رسانه ملی دیگر دنبال افزایش شبکه و توسعه آنتن نباید باشد، بلکه باید به دنبال شکل‌دهی حلقه‌های کوچک و موثر ذیل برند‌های مطرح و مهم باشد. به‌جای 30 شبکه باید 30 برند مهم و پربیننده داشته باشد، به گونه‌ای که در تمام ساعات مهم شبانه‌روز یکی از این برند‌ها بتواند کار جذب مخاطب رسانه ملی را بر عهده داشته باشد و در جهتی که به نفع انقلاب است، سوق داده شود.
2- رهیافت منابع انسانی
نیروی انسانی در تمام سازمان‌ها به‌عنوان اصلی‌ترین سرمایه محسوب می‌شود و این مساله در سازمان‌های رسانه‌ای به‌واسطه ویژگی‌های رسانه در تعامل با محیط خارجی (عامه مردم) و ساخته و پرداخته شدن پیام توسط همین نیروهای انسانی از شدت و اهمیت بیشتری برخوردار می‌شود. این مساله به‌قدری اهمیت دارد که برای زمین خوردن یک سازمان رسانه‌ای تنها کافی است فرآیند ورود و به‌کارگیری نیروی انسانی را دچار مشکل کرد تا آن سازمان در بستر زمان به‌ صورت خودکار از حیز انتفاع ساقط شود. در این راستا چند مطلب به‌صورت مختصر ارائه می‌شود تا «کیفی‌سازی منابع انسانی» در زمینه جذب، آموزش، نگهداشت و به‌کارگیری بهینه این نیروها محقق شود.
1- شناسایی دقیق نیازهای اساسی سازمان در مشاغل مختلف متناسب با مشکلات فعلی سازمان و برنامه‌ریزی برای تجدید نسل و جایگزینی نیروهای انقلابی در شرف بازنشستگی با نیروهای جوان، متخصص و مؤمن انقلابی
2- جذب نیروهای هوشمند، مستعد، انقلابی و جوان در دو مرحله
- استفاده از پتانسیل‌های موجود نیروهای رسانه‌ای ذکرشده در داخل و خارج از سازمان (خصوصاً مراکز رسانه‌ای انقلابی خارج از سازمان)
- جذب نیروهای فوق از طریق ورودی دانشگاه صداوسیما به‌صورت هدفمند
3- ارائه آموزش‌های ابتدایی و تکمیلی با سرمایه‌گذاری جدی و هدفمند از طریق ظرفیت دانشگاه صداوسیما و تلاش برای ارتقا و بهبود وضعیت موجود
4- تلاش برای نگهداشت نیروهای رسانه‌ای بالغ و مدیریت بهینه آنها
5- روح حاکم بر تمام موارد فوق باید از مسیر نظارت دقیق بر منابع انسانی محقق شود.
آنچه می‌تواند امروز برای سازمان صداوسیما یک فرصت بزرگ باشد که هم این تجدید نسل انقلابی در آن رخ دهد و هم آن تیم‌های کاری کوچک اما کیفی و مفید را رقم زند، گرایش یک جمع وسیع از نیروهای جوان و انقلابی به حوزه رسانه پس از فتنه 88 است. پس از سال 88 به‌واسطه نیاز انقلاب به تقویت حوزه رسانه‌ای تعداد زیادی از جوانان مؤمن و انقلابی به‌واسطه دغدغه‌های دینی و ایدئولوژیک به سمت‌وسوی فضای رسانه‌ای و فعالیت‌های فرهنگی گرایش شدیدی پیدا کردند و در این مسیر تعداد بالای تغییر رشته‌های دانشگاهی مقطع ارشد از سمت علوم فنی و مهندسی به سمت حوزه علوم رسانه‌ای بسیار قابل‌ توجه است. رسانه ملی موظف است از این ظرفیت خدادادی نهایت بهره را ببرد و زمینه رشد و به‌کارگیری مناسب این افراد را فراهم آورد و در مراحل آتی برای جذب و شناسایی فعال نیروهای مستعد حتی از مقاطع پایه در سطح مدارس نمونه استان‌ها اقدام کند.
 3- رهیافت اقتصادی
در یک تقسیم‌بندی کلی می‌توان گفت اقتصاد سازمان‌های رسانه‌ای شامل 2 مقوله درآمدها و هزینه است.
3-1- تلاش برای استقلال اقتصادی سازمان
وابستگی اقتصادی سازمان به بودجه عمومی در بسیاری از موارد‌ اجتناب‌ناپذیر است کما اینکه رسانه‌های بزرگ دنیا نیز همواره بخش اصلی درآمد خود را از بودجه‌های عمومی تأمین می‌کنند اما این مهم نباید به معنای عدم تلاش برای کسب راه‌های درآمدی جدید باشد. تأمین بودجه سالانه سازمان صداوسیما از طریق دولت‌ها بعضاً موجب شده است از این طریق فشارهایی به سازمان وارد شده و در نقش نظارتی رسانه ملی در انعکاس انتقادات و اشکالات اجرایی دولت درباره خدمت‌رسانی به مردم اختلال ایجاد شود.
به نظر می‌رسد قرار گرفتن صداوسیما زیر نظر مستقیم رهبری نیز بواسطه نگه داشتن همین قدرت نقادی رسانه ملی بوده و البته این قدرت توجیه‌گر از سوی رسانه ملی و فعالان حوزه فرهنگی نیز باید در جامعه وجود داشته باشد که عدم اختلال در بودجه صداوسیما از سوی دولت که تقریبا 3/0 کل بودجه است، می‌تواند از ضرر سالانه 100 هزار میلیارد تومانی نهادینه کردن فرهنگ غلط مصرف که به واسطه تبلیغات ناهنجار توسط رسانه ملی به جامعه تحمیل می‌شود جلوگیری کند.
به نظر می‌رسد باید برای استقلال مالی هر چه بیشتر سازمان مثلاً اصلاح قانون بودجه صداوسیما در مجلس تدبیری اندیشیده شود. لذا توصیه می‌شود رسانه ملی با اهتمام به آسیب‌های ناشی از راه‌های مرسومی مثل فروش آنتن یا پخش تبلیغات غالباً مخرب، به جست‌وجوی علمی و تطبیقی برای کسب راه‌های درآمدی جدید و مشروع با رویکرد اقتصاد مقاومتی بپردازد. توجه ویژه به‌ حق مالکیت معنوی که اخیرا سازمان صداوسیما در تلاش برای تحقق آن است از جمله این موارد است.
 3-2- هزینه‌های شفاف و توجیه‌پذیر
در این بخش توجه به کیفی‌سازی نیروهای انسانی و نظارت جدی بر کارآیی کارکنان، مساله‌ای اساسی است که می‌تواند مانع اتلاف بخش زیادی از منابع سازمان در قبال کار اندک و بدون نظارت برخی کارکنان باشد. همچنان که در بالا گفته شد، در بسیاری موارد رسانه ملی به ازای انجام یک وظیفه دو حقوق را پرداخت می‌کند؛ یکی برای کارمند رسمی که کار چندانی انجام نمی‌دهد و دیگری برای کارمند پروژه‌ای که وظیفه‌های بر زمین مانده آن کارمند رسمی را انجام می‌دهد.
مضاف بر این، تلاش برای شفاف‌سازی روندهای اقتصادی سازمان و برخورد جدی و همراه با نظارت مستمر با فسادهای اقتصادی حوزه تولید که سرمایه مالی و حیثیتی سازمان را مخدوش می‌کند مساله اساسی است.
 4-رهیافت فضای رقابتی رسانه‌ای
در سپهر رسانه‌ای امروز توجه و شناخت هوشمندانه و واقع‌بینانه نسبت به فضای رسانه‌ای در عرصه داخلی و خارجی می‌تواند و باید پشتوانه سایر تصمیمات کلان در حوزه مدیریت رسانه باشد. اگر محتوا را درست نکردیم گمان نشود با توسعه آنتن می‌توان مخاطب را پای تلویزیون ملی نشاند. در همین زمینه اشاره به 3 مساله زیر ضروری به نظر می‌رسد.
4-1- مخاطب یا ارتباط‌گر: ذائقه‌سازی، بازنگری در شناخت مخاطب
در جامعه رسانه‌ای‌شده امروز، توجه به این امر ضروری است که با تسهیل ارتباطات از طریق منابع متعدد و متنوع پیام، مفاهیمی چون انحصار رسانه‌ای یا قرنطینه اطلاعاتی تا حد زیادی رو به انقراض است. لذا به نظر می‌رسد مخاطب دست‌وپابسته دیروز به ارتباط‌گر گزینش‌گری تبدیل‌ شده است که با سلایق و ذائقه‌های جدید ما را به سمت‌وسوی توجه بیش ‌از پیش به این نیازها و ذائقه‌های جدید سوق می‌دهد.
لذا به نظر می‌رسد رسانه ملی در توجه به مخاطبان امروزی خود باید با بازنگری جدی و علمی نسبت به تغییرات سلیقه مخاطبان و دسترسی آنها به سایر رسانه‌ها،‌ محتوای قابل‌استفاده با ذائقه فعلی مخاطب امروز را تولید کرده و حتی فراتر از این به ذائقه‌سازی متناسب با اصول اسلامی بپردازد تا سبد مصرف رسانه‌ای خانواده‌ها را به بهترین نحو تأمین کند. البته در این مسیر باید از ارتباط قابل ‌تأمل سه‌گانه میل، نیاز و مصلحت بهره برد. توجه به نیازهای واقعی مخاطبان، آن‌هم مخاطبانی که در سطوح مختلف معرفتی قرار دارند، کار دشواری است که با همه دشواری‌ها نیازمند تلاش مجاهدانه و واقع‌بینانه است. بحق گفته می‌شود رسانه بی‌مخاطب، رسانه مرده است! در دنیای رسانه‌ای‌شده امروز و در شلخته‌بازار اطلاعاتی که سلامت اخلاقی و روانی نوع بشر را تهدید می‌کند و رسانه‌های مختلف هریک به نحوی سعی می‌کنند از راه‌های مشروع و غیرمشروع سبد مخاطبان خود را حفظ کنند؛ توجه به مزیت‌های رقابتی رسانه ملی در تولیدات پاک و حلال همراه با بهره‌گیری از اصل خلاقیت می‌تواند بسیار راهگشا باشد. رسانه ملی می‌تواند با شناخت دقیق و واقعی مخاطبان در سطوح چندلایه‌ای چون مخاطبان داخلی، فارسی‌زبانان جهان، جهان تشیع، مسلمانان جهان و حق‌جویان و حق‌طلبان بین‌المللی؛ به تولیداتی بر مبنای برند رسانه حلال بپردازد که بهداشت روانی و آموزشی مخاطبان را محترم می‌شمارد. این تولیدات باید بر مبنای شناخت دقیق مخاطبان و استفاده از مدل‌های تخصصی مدیریت و مهندسی پیام تولید و توزیع شود.
برنامه‌هایی که طی سال‌های گذشته مخاطب عمده‌ای پیدا کرده و اتفاقا با ذائقه ایرانی نیز سازگار بوده است می‌تواند الگوهای مناسبی برای رسانه ملی باشد؛ ثریا در حوزه پژوهشی، خندوانه در حوزه سرگرمی و تفریحی، سریال‌های پایتخت، وضعیت سفید و پرده‌نشین نمونه‌های موفقی از برنامه‌هایی است که توانسته سلیقه ایرانی را به خود جلب کند.
 4-2- بهره‌گیری از ظرفیت ابزار نوین ارتباطی
با توجه به رقابت شدید بین رسانه‌ها استفاده از ظرفیت‌های نوین فناوری‌های ارتباطی می‌تواند موجبات جذب و تعامل بیشتر رسانه ملی و مخاطبان را فراهم کند. در این زمینه تلاش برای بهره‌گیری از آخرین ابزارهای ارتباطی و نگاه فرصت‌طلبانه نسبت به این فناوری‌ها می‌تواند راهگشا باشد.
 4-3- رصد هوشمندانه آرایش رسانه‌ای دشمن
رصد به‌روز و کارآمد فعالیت‌های رسانه‌ای دشمن در مدیوم‌های مختلف از ماهواره گرفته تا مطبوعات و سایت‌ها و بویژه شبکه‌های اجتماعی می‌تواند در تصمیم‌گیری‌های کلان رسانه‌ای مفید واقع شده و غافلگیری ما را در پدیده‌های رسانه‌ای به حداقل ممکن برساند. این رصدها باید تخصصی، به‌روز و همراه با تحلیل‌های تخصصی و ارائه راهکارهای مقابله باشد.
در این حوزه نیز می‌توان از ظرفیت مراکز پژوهشی سازمان برای جریان‌شناسی‌های مستند و هدفمند بهره برد. البته نکته قابل تأمل در این میان ساختارهای متعدد و موازی رصد است که عمدتا کارآیی لازم را نداشته و مدیریت کلان رسانه ملی باید تمرکز و کارآیی را در این نهاد‌ها ایجاد کند. این اشکال البته در حوزه نظارت و ارزیابی سازمان صداوسیما نیز مشهود است که هر معاونت و مدیریت برای خود یک ساختار نظارت و ارزیابی مجزا دارد(!)
4-4- وضعیت نابسامان خبر، تحلیل و تفسیر
یکی از اساسی‌ترین پاشنه آشیل‌های هر رسانه خبر، گزارش خبری و تحلیل اخبار و شرایط جهان است. در حوزه خبر رسانه ملی باید بداند با توجه به گسترش حوزه رسانه و دسترسی مخاطب به اخبار و اطلاعات؛ رسانه ملی نمی‌تواند این تصور را داشته باشد که مخاطب ایرانی تنها کانال اطلاع‌رسانی‌اش را صداوسیما قرار می‌دهد و از دیگر کانال‌های ارتباطی برای کسب اطلاعات استفاده نمی‌کند. این تصور غلط باعث شده رسانه ملی بجای آنکه معطوف به واقعیت و ارائه آن عمل کند و تلاشش را برای ارائه واقعیت مدنظرش از پدیده‌ها جمع کند به روابط عمومی حاکمیت بدل شود و آنچه مطلوب نظام است هر چند از واقعیت دور باشد را بازتاب دهد و البته آنجا که می‌تواند پیشرفت‌های ایران را به نمایش بگذارد ناتوان است. برای مثال رسانه ملی هنوز نتوانسته جامعه ایرانی را به این اقناع برساند که انرژی هسته‌ای چقدر اهمیت دارد و چه کارکردهایی در جهان نوین دارد که مردم دغدغه بیشتری برای حفظ آن داشته باشند یا هیچ‌گاه نتوانسته است به درستی ماهیت دشمنی آمریکا با ایران را به صورت اقناعی به مخاطب انتقال دهد.
نکته دیگر در حوزه خبررسانی، نگاه تخصصی به پدیده‌ها است. آنچه امروز در حوزه رسانه‌ای جهان به صورت جاافتاده وجود دارد؛ خبرنگاری تخصصی است. بدین معنا که در حوزه‌های اصلی و محل مناقشه هر کشور که اخبار پرتعدادی به آن اختصاص دارد خبرنگاران متخصص همان حوزه درگیر کار می‌شوند اما این اتفاقی است که دقیقا در رسانه ملی دیده نمی‌شود. برای مثال در مساله گزارش‌نویسی از موضوع هسته‌ای حتی یک خبرنگار متخصص این حوزه نیز در رسانه ملی وجود ندارد و همین مساله باعث می‌شود در کوران مذاکرات هسته‌ای لوزان؛ خبرنگار اعزامی ایران به‌جای گزارش و تحلیل از شرایط مذاکره؛ از خستگی چند روزه خبرنگاران در آنجا گزارش تهیه کند.
مساله سوم بهنگام بودن و به لحظه بودن اخبار است. با توجه به کمبود‌های موجود؛ خبرنگاری شهروندی می‌تواند بهترین راه‌حل برای رسیدن صداوسیما به این مهم باشد که باز به عنوان مثال می‌توان به فاجعه منا اشاره کرد که اخبار لحظه‌ای و آنی را می‌توانست از طریق حجاج دریافت کند.
مساله چهارم گسترش حوزه تفسیر خبر است. آنچه امروز باعث برد رسانه‌های غربی نسبت به رسانه ملی شده است، وسعت حوزه تفسیر و ساخت واقعیت‌های مدنظر خودشان از طریق تفسیر اخبار است. رسانه ملی نیز باید تلاشش را بر حذف کردن اخبار زاید و اضافه کردن بر زمان تفسیر اخبار بگذارد.
و نکته آخر کم کردن حدی از مصلحت‌ها-که البته به اصول لطمه‌ای نزند- در ارائه اخبار است. هر چه مصالح کمتر شود مخاطب بیشتری جذب رسانه ملی می‌شود. این مصلحت‌ها می‌تواند در مونولوگ بودن یک نگاه و در مقابل عدم وجود دیالکتیک نگاه‌ها و تریبون دادن به همه طیف‌ها و گروه‌های در چارچوب نظام خود را نشان دهد یا عدم ورود به بسیاری از حوزه‌هایی که برای مردم اهمیت دارد اما از نگاه حاکمیت نباید بیان شود.
 


Page Generated in 0/0076 sec