printlogo


کد خبر: 169541تاریخ: 1395/10/8 00:00
چنین مدیرانی را صادر کنید

محمد زعیم‌زاده: 1- سیدمحمدعلی جمالزاده، نویسنده چیره‌دست معاصر در کتاب «یکی بود یکی نبود» داستانی دارد به نام «بیله دیگ بیله چغندر». در آنجا روایتی دارد از عهد زیستن جناب جمالزاده در لندن و روزی که هوس رفتن حمام به سبک ایرانی به کله‌اش می‌زند و جناب‌شان را رهنمون مکانی می‌کنند که یک فرد انگلیسی حمام ایرانی دایر کرده است و از این طریق نان و استیکی سق می‌زند. در کشاکش گفت‌وگو با جناب دلاک کاشف به عمل می‌آید که جناب‌شان تا چندی پیش مستشاری پرنفوذ در یکی از وزارتخانه‌های ایران بوده است و به واسطه افتضاحی که به بار آورده با فشار مردم و با گرفتن غرامتی چشمگیر از دولت ایران اخراج شده و حالا هم مانند دوران پیشامستشاری چون هیچ هنری نداشته به دلاکی -که سوغات ایران بوده است- در لندن مشغول است. جمالزاده در این داستان رندانه بی‌خاصیتی و بی‌هنری مستشاران عهد قجر را ترسیم می‌کند که چگونه از ناآگاهی و بی‌خردی حاکمان قجر و قجرصفت نهایت بهره را برده‌اند و خاک ایران را به توبره کشیده‌اند و جیب خود و کشورشان را پرپول کرده‌اند، بی‌استعدادهای‌شان با خیانتی خارج شده‌اند و مستعدهای‌شان میخ خود را اساسی کوبیده‌اند، سر آخر هم نتیجه گرفته که نتیجه چنین وزیر و وکیلی که با دیدن یک موبور بی‌خاصیت آب از لب‌ولوچه‌اش آویزان می‌شود چنین مملکتی می‌شود و خلاصه بیله دیگ بیله چغندر.
2- تحویل  نگرفتن و تحقیر کردن ظرفیت‌های خودی و سینه‌چاک کردن برای چشم‌آبی‌ها و موبور‌ها و اهل فرنگ یکی از خلق‌وخو‌های طایفه قجر‌ بود که بعدا بخوبی به پهلوی‌ها هم انتقال یافت. رویه دادن کارها و امکانات به دست غیرایرانی‌ها آن هم نیروهای ناکارآمد و درجه چندم با حضور پهلوی‌ها به اوج خود رسید؛ رویه‌ای که با 3 ضلع وادادگی برابر زورگو‌های دنیا، استبداد در داخل و تنبلی در مدیریت، سبکی در حکومتداری را تصویر کرده که آثارش ممکن است کم‌وبیش در اعضا و جوارح بدنه مدیریتی و روحیه برخی مدیران رسوخ کرده و ته‌نشین شده باشد.
«ملت ایران توانایی ساختن لولهنگ هم ندارد»، «مزیت نسبی اقتصاد ما تولید آبگوشت بزباش و قرمه‌سبزی است»، «باید مدیر اقتصادی از خارج وارد کنیم»؛ اینها جملات قصاری است که از افراد مختلف و در دوره‌های مختلفی صادر شده است ولی همه آنها یک منشأ دارد، منشا و مبدأ همه آنها همان تفکر قجری است؛ همان قیچی دولبه‌ای است که یک لبه‌اش تحقیر توان ملی است و لبه دیگرش اعتماد و اطمینان واهی به اهل فرنگ.
3- اخیرا جناب آقای مهندس نعمت‌زاده صاحب یکی از همان جملات قصار، خواهان عفو و طلب بخشش برای یکی از شرکت‌های متخلف خارجی از سوی نهادهای نظارتی شده است. مساله از این قرار است: کارخانه‌ای معظم که با صدور اجناسش به خاک ایران تقریبا همه رقبای داخلی را به خاک سیاه نشانده و هزاران نفر را بیکار کرده، در تخلفی آشکار در بحث گمرک از سوی نهاد‌های نظارتی به 3 هزار میلیارد تومان جریمه محکوم شده است در واقع به‌استناد گمرک، این برند کره‌ای با دور زدن قاعده دو- الف اقدام به واردات قطعات از گمرکات کرده است که با بررسی‌های به‌عمل آمده در گمرک ایران و دایر شدن کارگروه حسابرسی پس از ترخیص، تخلف شرکت شناسایی شده و باید برای جبران حقوق پایمال شده دولتی حدود 3 هزار میلیارد تومان جریمه پرداخت کند، حالا جناب نعمت‌زاده که باید حامی تولید داخل باشد و طرفدار تعرفه‌های سنگین وارداتی برای محصولات غیرایرانی، تمام‌قد به میدان آمده که از این تخلف آشکار چشم‌پوشی شود.
4- امروز مساله جناب نعمت‌زاده، وزیر کهنسال دولت جناب روحانی وسط خیمه سنگین رکود بر پیکر اقتصاد کشور و رکوردشکنی آمار بیکاری و کاهش سرمایه‌گذاری در بخش صنعت، نه افزایش واردات کالاهای مصرفی، نه ایجاد اشتغال و راه انداختن کارخانه‌ها، نه غصه تعطیلی کارخانه ارج و کفش ملی و امثال آنهاست و نه ارتقای کیفیت خودرو‌های سایپا و ایران‌خودرو، بلکه مساله اصلی فردی که قرار بود پدر صنعت باشد اما به تعبیر نمایندگان مجلس «پدر صنعت را درآورده است»، دلجویی از چشم‌بادامی‌ها و تلاش برای سفت کردن پای آنها در اقتصاد کشور و بالا رفتن بیلبورد تبلیغات محصولات جدید این کارخانه‌ها در اتوبان‌های کشور است.
آقای نعمت‌زاده قبلا گفته بود باید از خارج مدیر وارد کنیم اما در حقیقت با حضور امثال ایشان نیاز به مستشار و مدیر خارجی نیست، چون با ادامه مدیریت به این سبک تمام نیاز‌های غرب از اقتصاد ایران برآورده می‌شود. به نظرم برای اینکه کشور و ملک و مملکت هم نفعی ببرند راه بهتر آن است که مدیرانی امثال ایشان را صادر کنیم. حقا و انصافا باید گفت «بیله دیگ بیله چغندر».


Page Generated in 0/0055 sec