امیر استکی: در حالی به انتهای سال 95 نزدیک میشویم که از هماکنون دغدغه مخارج سنتی انتهای سال برای بسیاری از افراد جامعه به یک کابوس تبدیل شده است. مسالهای که برای آن دسته از مردم که بیکارند یک واقعیت فرساینده و دغدغهای جانکاه است. در این روزها اکثریت ملت بیش از آنکه به مسائل حاشیهای مشغول باشند، سرگرم برنامهریزی برای مدیریت منابعشان برای گذر از خان آخر سال هستند. ملت بیش از هر چیز در این روزها منتظر شنیدن اخباری درباره مسائل اقتصادی و حقوق و دستمزدها هستند. شاید بتوان گفت این یک ویژگی نسبتا منفی است و انسان میتواند بهگونهای زندگی کند که فقط درگیر معیشت و خورد و خوراکش نباشد اما در شرایطی که تامین معیشت با دشواری و عدم اطمینان چندماهه همراه باشد، انصاف نخواهد بود چنین انتظاری از مردم داشت. در شرایطی که تامین معاش قسمت عمدهای از وقت مفید مردم را به خود اختصاص داده است دیگر چه چیزی از روز و شب باقی میماند که در آن انتظار پرداختن به مسائلی غیر از مسائل روزمره و معیشتی داشت؟ وقتی خط فقر درآمد 3 میلیون تومان در ماه برای یک خانواده 4 نفره است و حداقل حقوق قانونی در کشور با همه اضافات و فرعیاتش سر جمع در نهایت از ماهی یک میلیون و نیم تجاوز نمیکند، چه انتظاری میشود از درصد بزرگی از مردم داشت؟ اگرچه خط فقر مذکور قطعا فقط شامل هزینههای بنیادین خوراک و پوشاک و مسکن نیست و جزئیات اندکی از دیگر وجوه ممکن زندگی در آن لحاظ شده است ولی این حداقلها هم نمیتوانند کمکی به گشایش انگیزهها و دغدغههای مدنی در مردم بکنند، چرا که رسیدن به همین سطح حداقلی هم برای بسیاری از مردم یعنی تقریبا روزی 16 ساعت کار مفید! و در این میان وظیفه اصلی زمامداران آیا جز این است که شرایط عمومی اقتصاد کشور را به گونهای سامان دهند که هر کس بدون نیاز به توجهات حمایتی دولتها بتواند گلیم خودش را از زیر خط فقر به بالای آن بکشد. ایجاد رونق و گشودگی اقتصاد بهترین کمکی است که یک دولت برای بالا بردن عزت و کرامت ملتش میتواند بکند و وقتی سطحی از رفاه پایدار بهوجود آمد که در آن دغدغههای اساسی معیشتی به نحو مقتضی پاسخ داده شود، آنگاه خود به خود و بدون نیاز به برنامهریزی از بالا، مسائل و دغدغههای مربوط به وجوه مدنی و تمدنی زندگی در بسیاری از مردم شکل خواهد گرفت. در شرایط سختی معاش و زندگی نحوه برخورد عمده مردم با اینگونه مسائل برخوردی منفعلانه است. به نوعی بدون داشتن فرصت و انگیزه درگیر شدن با مفاهیم آنها، در جریان آنها قرار میگیرند ولی در هنگامه گذر از خان تنگی معیشت این ارتباط تبدیل به ارتباطی فعال خواهد شد. آنچه گفتیم را به روشنی میتوان در پس بسیاری از مثلهای عامه مردم دید. آنجا که پرداختن عدهای به مسائل فرهنگی، فکری و هنری و... را از سر سیری میدانند و به نظر نگارنده هیچ کدامشان هم بدشان نمیآید که در شرایطی که سیری میدانندش قرار بگیرند و چنان کنند. در دوران دانشجویی و در وضعیتی که تامین بسیاری از هزینههای زندگی بر عهده خانواده و دولت قرار دارد، دانشجویان برای 3-2 سال این امکان را دارند که فعالانه به کنشگری در عرصههایی جز معیشت بپردازند. فراوانی فعالیتهای به اصطلاح فوقبرنامه در میان دانشجویان حکایت از این رهایی موقت از تنگناهای زندگی دارد و شخصا بسیاری از همین دانشجویان فعال را دیدهام که پس از اتمام دوره دانشجویی و درگیر شدن با مسائل معیشتی زندگیشان، در وضعیتی منفعلانه، فرسنگها دورتر از آنچه در دوران خوش دانشجویی به آن میپرداختند قرار گرفتهاند و از آن همه دغدغه و انگیزه فقط یک نوستالژی برایشان باقی مانده است. البته درصد کمی از انسانها در هر شرایط مادی و معیشتی هم که باشند باز ارتباطی فعال با جنبههای غیرمعیشتی زندگی انسانی برقرار میکنند ولی صحبت ما در اینجا بر سر عامه مردم و آن درصد بسیار زیادی است که تا از تدبیر امن معاششان آسوده نشوند نمیتوانند به فکر چیز دیگری باشند.
همه اینها را گفتیم تا بتوانیم شرایط را برای پرداختن به بعضی مسائل موجود در کشور فراهم کنیم. همگان بر سر این موضوع که اوضاع اقتصادی کشور در شرایط مطلوبی نیست، توافق دارند. آنچه در ادامه میآید تحلیل یک اقتصاددان از نمایی از اقتصاد ایران در حدود 6-5 ماه پیش است: «آیا باید از اقتصاد ایران ناامید بود؟ تداوم بحران رکود و دومینوی ورشکستگی نظام اعتباری، باعث ناامیدی نسبی در میان بسیاری از دانشآموختگان مالی و اقتصاد در ایران شده. سوالی که پشت سر هم تکرار میشود این است: آیا اصلا امیدی به برونرفت از این اوضاع هست؟ بگذارید دوباره همه مواردی را که به عنوان گسلهای بحران اقتصادی میدانیم بازبینی کنیم؛ نقدینگی بسیار زیاد یک تریلیون تومانی اگر چه تلخ است اما به معنای آن است که در کشور معادل 300 میلیارد دلار، پول یا شبهپول وجود دارد، اگر چه راهی برای سرمایهگذاری آن نیافتهایم. بدهی حدودا 500 هزار میلیارد تومانی دولت اگرچه خیلی بزرگ است اما کمتر از یکسوم تولید ناخالص ملی یکسال ایران است. در واقع این بدهی بزرگ نیست، صرفا بلاتکلیف است. نظام بانکی اگر چه در معرض سقوط است اما نزدیک به 2 تریلیون تومان دارایی دارد. راه مورد نیاز برای تبدیل به اوراق کردن این داراییها هنوز پیموده نشده است، اگر نه 2 تریلیون تومان دارایی معادل 600 میلیارد دلار است. با فرض خطای بالا در ثبت داراییهای بانکها باز هم حتی درصدی از این عدد، بسیار بسیار بزرگ و کارگشاست. اقتصاد ایران نه به خاطر تایید مکنزی بلکه به خاطر ویژگیهای خودش بزرگ و به مراتب متنوعتر از اقتصاد کشورهای نفتی دیگر است. ایران سریعتر از هر کشور نفتی دیگری منابع درآمدی خود را به سمت مالیات برد و اگر چه به همه ما فشار اقتصادی بالایی آمد اما همه ما
ایرانیها به طور میانگین بهتر از عربستان یا ونزوئلا در این آزمون عمل کردیم. راهحل مشکلات افسوس نیست، دیدن اولویتها و اصلاح شجاعانه آنهاست».
در این تحلیل آنچه در مرکز قرار گرفته است امکان برونرفت از وضعیت بحرانی اقتصاد کشور است و تاکید بر ضرورت تدبیر و عمل بموقع توسط دولت و یک هشدار از آنچه در آینده نزدیک در صورت اتخاذ تدابیر نامناسب اتفاق خواهد افتاد در درون خود دارد اما گویا دولت و تیم اقتصادی آن سرعت عمل مناسبی در جلوگیری از عمیقتر شدن بحران اقتصاد ایران نداشتهاند به گونهای که همین تحلیلگر اقتصادی چند ماه بعد و تقریبا 2 ماه پیش اینگونه میگوید: «2 ماه آینده از حساسترین برهههای اقتصادی تاریخ ایران است. 5 عامل همزمان، در فاصله کوتاه در کنار هم قرار گرفته و وضعیتی ویژه را ایجاد کردهاند. از یک طرف عدد نقدینگی- که عمدتا در سپردههای بانکی جاگیر شده است- به نزدیک ١٣٠٠ هزار میلیارد تومان میرسد. از سوی دیگر 4 عامل همزمان با هم میتواند منجر به افزایش ناگهانی سرعت گردش پول و پیامدهای جدی شود؛ بالا رفتن ناگهانی نرخ ارز در نتیجه تحولات سیاسی، افزایش عمومی تقاضا در ماههای پایانی سال، وضعیت ویژه برج ١١ در سررسید شدن اوراق مشارکت و سپردهها از سال ٩٠ به بعد و هر نوع تزریق فضای عدم اطمینان در نتیجه بحثهای انتخاباتی. از دید تکنیکال تقریبا حیاتی است که دلار از کانال ٣٨٠٠ بالاتر نرود. به همان اندازه حیاتی است که جلوی تزریق هر نوع عدم اطمینان به فضای عمومی گرفته شود. به یاری خدا دولت با عرضه ارز و سیاستگذاری نرخ بهره از این مسیر به سلامت خواهد گذشت. دعای همه ما ارزشمند خواهد بود.
پینوشت اول: چرا باید سیاست پولی دولت به جایی ختم شود که تحولات کاملا طبیعی، اقتصاد ما را به وضعیت هشدار ببرد؟
پینوشت دوم: عقل حکم میکند دولت خودش هم با دوقطبیسازی سیاسی، به فضای عدم اطمینان دامن نزند.»
و امروز در حالی که قیمت دلار از 4 هزار تومان عبور کرده است و تقریبا به طور مستمر در حال افزایش قیمت است، تمام تمرکز دولت در بخش اقتصاد روی نجات بانکها با بالا نگه داشتن نرخ بهره است و آن میزان اهتمامی که در انتشار منشور حقوق شهروندی با نیات انتخاباتی وجود دارد، در زمینه مدیریت بحرانی که در حال عمق پیدا کردن است وجود ندارد. در شرایط خاص انتهای سال در اقتصاد ایران و در شرایط نامناسب درآمدی ملت تمام برنامههای اصلی اقتصادی دولت در نهایت به اتخاذ سیاستهای انقباضی مالی و بالا نگه داشتن نرخ بهره برای جلوگیری از ورشکستگی دامنهدار بانکها خلاصه شده است و البته در بودجه سال 96 در یک چرخش خلاف رویههای 3 ساله دولت و آشکارا انتخاباتی، ردیفهای سنگینی برای پرداخت به کشاورزان از محل برداشت یک و نیم میلیارد دلاری از صندوق توسعه ملی در نظر گرفته شده است. این سخاوتمندی دولت اگرچه از نظر سیاسی و انتخاباتی قابل درک(!) است ولی در شرایط کنونی به اذعان بسیاری اقتصاددانان خطایی بسیار بزرگ است. در این میان و در حالی که اصلاح قانون بانکداری با روند کندی توسط دولت پی گرفته شده است، تازه در روزهایی که بمب ساعتی نقدینگی در شرایط وخیم قیمت دلار در شرف انفجار است به مجلس فرستاده شده است. اگرچه آنچه عامل وضعیت کنونی بانکهاست در این قوانین جدید نیز بدرستی برطرف نشده و قانون مذکور دارای نقاط ضعف اساسی است اما همه توجه رسانهها در آن به بند آشکارا انحرافی و تبلیغاتی تبدیل ریال به تومان منعطف شده است. شرایط عمومی اقتصادی مردم به روشنی مطلوب نیست و آنگونه که بیان شد شرایط کلی اقتصاد کشور و بویژه بخش پولی آن در وضعیت بحران است و در کنار همه اینها دولت محترم در حال گرفتن عکس یادگاری با منشور حقوق شهروندی و برنامهریزیهای انتخاباتی و سیاسی است. در حالی که وضعیت نان در معنای موسع خود برای بسیاری از ملت دغدغه اساسی و فوری است، دولت محترم با هندوانههایی که خود با تبلیغاتش درباره وضعیت اقتصادی کشور زیر بغل خود گذاشته است، در حال پیشکش خربزه حقوق شهروندی به ملت است. ما در حالی که برای استمداد از خداوند برای جلوگیری از بحران دلاری شبیه سال 91 دست به دعا بلند میکنیم، ملتمسانه از دولتمردان محترم میخواهیم به فکر نان باشند که خربزه آب است.