printlogo


کد خبر: 169582تاریخ: 1395/10/8 00:00
یادداشتی بر مجموعه شعر نیمایی علی داوودی
«گاهی حواست نیست»؛ پنجاه‌وسه انتقاد لطیف

هدیه طباطبایی: «گاهی حواست نیست» مجموعه‌ 53 شعر نیمایی علی داوودی است که برای مخاطب بی‌حوصله‌ امروز، نیمایی‌های این کتاب موهبت بزرگی‌ است. علی داوودی با رعایت ایجاز و در عین کوتاه‌نویسی، حرف‌های ماندگاری در شعرش زده ‌است. شاعر، انسانی معمولی است که روی زمین، میان مردم، در مترو، در ترافیک و در همین خیابان‌ها و کوچه‌ها قدم می‌زند و زندگی می‌کند با این تفاوت که او، نگاه حکیمانه و خاص خودش را دارد؛ اندیشه‌ و خیال خاص خودش را دارد و همین روزمره نبودن نگاه شاعر به پدیده‌های اطرافش، موجب شده این نیمایی‌ها هرکدام حرف مهمی برای گفتن داشته باشند. شعرهایی که گویی فریاد اعتراض شاعرند به زندگی ماشینی و مصائب بی‌شمارش. نه از آن فریادهای اعتراض قلدرانه؛ شاعر «گاهی حواست نیست» با رعایت دقایق و ظرایف، اعتراض خودش را بیان کرده؛ اعتراضی همراه با انصاف و به زبانی طنز و همین «انتقاد لطیف» موجب جذابیت شعر وی شده است.  در این کتاب، شاعر پایبند به موضوع خاصی نیست و از همه چیز صحبت کرده ‌است. عاشقانه‌ها و اجتماعی‌ها، با اینکه با رویکرد شخصی شاعر بیان شده ‌است اما مخاطب این کتاب، چنان با شعرها احساس نزدیکی می‌کند که انگار حرف‌های خودش است که از زبان شاعر دارد می‌شنود. خواننده‌ «گاهی حواست نیست» نمی‌تواند از اشعار این کتاب سرسری بگذرد. هر شعر پیامی دارد و هر پیامی، زنگ خطری است. شاعر، این شعرها را برای مخاطبی سروده که حواسش جمع است. شاعر با تماشاهای خودش، مخاطب را به تماشا‌ کردن و درست تماشا کردن دعوت می‌کند. می‌توان در تماشاهای شاعر غرق شد و از دل روزمرگی‌ها، به جست‌و‌جوی گمشده‌ها برخاست؛ به جست‌و‌جوی حیات جاوید.
درد شاعر «گاهی حواست نیست» درد انسان معاصر است که گاهی حواسمان نیست تا چه اندازه «مرد عصر آهن» شده‌ایم و تا کجا قرار است در زندگی ماشینی خودمان غرق شویم و تا کجا می‌خواهیم یکدیگر را نبینیم. در این کتاب کم نیستند ترکیبات غافلگیر‌کننده و کلماتی که در عین سادگی اما هرکدام برای خودشان یک نشانه محسوب می‌شوند. مثل ترکیب «غم واکس‌خورده»، «عصر دودی»، «غم گمشده در بهای بلیت»، «معجون تلخ آدم و آهن».
«سلام ‌ای غم واکس‌خورده، نمرده، غم شیک
هلا روح تبعیدی بزم رزم خدایان به این عصر دودی
دلت زنده بادا به اکسیژن و ابرهای مجازی
دلت زنده در قبرهای عمودی
سلام ‌ای خدای غریبی که حیران و ویلان روی زمینی
سلام ‌ای غم گمشده در بهای بلیت
سلام ‌ای بشر
- مانده در خیر وشر-
...»
اینها نشانه‌های شوربختی انسان معاصر است. انسان معاصر- چه بسا پایتخت‌نشین- محروم از آبی آسمان.
«کاشکی از آسمان خبر نداشتم
من
-که-
پر نداشتم»
...»
شاعر «گاهی حواست نیست» حسرت روزگاری را به دل دارد که تیتر درشت اخبارش درد، داغ، جنایت، اختلاس، غارت، اعدام، رگبار، کشتار و ویرانی نبود.
«جنون
جهان غرق خون
- سر صبح اخبار این است-
خبر قرص
خبر درد
خبر داغ داغ
خبر اقتصاد و خبر اسکناس
خبر کشف دزدی، خبر اختلاس
...»
شاعر در جست‌و‌جوی بهشت گمشده  خویش است؛ با آسمان آبی و بی‌هجمه آسمان‌خراش‌ها و به روایتی «گاهی حواست نیست» نقد تجاوز زندگی شهری است، به حریم آسمان‌ها.
«کاش ابر
کاش ماه
کاش آفتاب...
کاش و کاش و کاش
آه!
آه!
آه!
آسمان‌خراش»
و با اینکه شاعر حالا دیگر خود را «مرد عصر آهن و چرخ‌دنده» می‌داند اما همچنان امیدوار و با تمام وجود به دنبال نشانه‌هایی برای ایمان می‌رود.
«در عصر بی‌اعجاز
در این بهشت خالی از انسان
من مومنم با این همه آیه
با این همه امکان
با خودتراش و خودرو و خودکار و خودپرداز»
مجموعه شعر نیمایی علی داوودی با عنوان «گاهی حواست نیست» زمستان 94 توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شده است.
«از قاب پنجره
از حوض آب
از بوی کاهگل
از عطر کوچه باغ
از هشتی و حیاط
و دیوار آجری...
اینک چه مانده است؟
-تنها همین دو خشت»

 

حمیدرضا شکارسری در مراسم رونمایی از «گاهی حواست نیست» گفته بود: اشعار این کتاب نماینده هوشمندی شاعر است که بر جریان‌های شعر تسلط دارد. او اشعار کوتاهی را گرد آورده و ما شاهد منظومه بلند شعری نیستیم. شعرهای داوودی اندیشمندانه و محتواگراست، به جای اینکه فرم‌گرا باشد و محتوا در این شعر بر فرم غلبه دارد. غالب آثار داوودی در این کتاب، توصیه اخوان را در پیش گرفته؛ یعنی شاعر به موسیقی توجه کرده و به عبارتی باید گفت از این منظر نزدیکی به موسیقی سنتی را نشان می‌دهد. غالب مخاطبان با این موسیقی دمخورند و از این موسیقی لذت می‌برند. محتوا، سرنوشت شعر داوودی را تعیین می‌کند و تلاش شده این محتوا روزمره باشد و واژگان روزمره در شعر نمود دارد و موفقیت این کتاب، بازی کردن با روزمره‌های زندگی است که به خاطر ارتباط زیاد انسان با آنها بعید به نظر می‌رسد قابلیت شاعرانه داشته باشد ولی شاعر بخوبی آنها را به خدمت شعر گرفته است. به گمان من، همه شعرهای این مجموعه، مخاطب را فرامی‌خواند تا با شاعر دست به نوشتن شعرها بزند. شاعر هر جا خواسته اعتراضی حرف بزند، با رویکردی طنازانه آنها را بیان کرده، دقایق و ظرایف زبانی شعرهای داوودی موجب جذابیت شعر او شده و آنها را شنیدنی کرده است و به گمان من، همین دقت‌ها سطح کار داوودی را بالا برده است. این دقایق زبانی، منتقدان حرفه‌ای را راضی می‌کند و موسیقی شعر نیز موجب ساده شدن آن شده تا مخاطب از آن لذت ببرد. همچنین محمود اکرامی‌فر با اشاره‌ای به لطایف مجموعه شعر نیمایی داوودی گفته است: کتاب «گاهی حواست نیست» نقدی آرام و محکم بر زندگی روزمره است و به تعبیری، پلان به پلان زندگی را نقد کرده، البته همراه با انصاف، این کتاب تجاوز شهر به حریم آسمان را نقد می‌کند و با زبانی طنز به صورت لطیف و زیرپوستی از آن انتقاد کرده است. مخاطب امروز مخاطب تیترخوان است و اهل گزارش خواندن نیست و در این کتاب، اقتضای مخاطب رعایت شده است. ترکیب‌سازی‌های این مجموعه زیباست ولی تنافر حروف در اشعار وجود دارد. استفاده از ادبیات نمایشی و تصرف به نفع خود، بخوبی در اشعار به کار برده شده و استفاده از ظرفیت بصری به شعر کمک می‌کند. علی داوودی از مقوله آشنایی‌زدایی و قابلیت آشنایی توأم استفاده کرده و پیام گذشتگان را با زبان خود به مخاطب ارائه می‌کند.
اسماعیل امینی درباره این کتاب تاکید کرده است: در شعرهای کتاب «گاهی حواست نیست» شاهد نگاه روزمره نیستیم و شاعر اتفاقاً با نفوذ به مسائل نگاه کرده و خواننده را به اصل نگاه انسان توجه داده است. این کتاب زبانش زبان روزمره نیست، هر چند پیچیده هم نیست. هم اشیایی که طرح می‌کند روزمره نیست. باید اشعار این کتاب را با دقت خواند و این هنر شاعر است که باید اشعارش را دقیق خواند و نمی‌توان سرسری از آنها گذشت. تمهیدهای شاعرانه این کتاب، دم‌دستی نیست و به نظرم داوودی شعرها را برای مخاطبی سروده که حواسش جمع است. علی‌محمد مؤدب، مدیرعامل مؤسسه شهرستان ادب نیز درباره شخصیت و آثار داوودی می‌گوید: علی داوودی از فرط تواضع علی داوودی شده است و وجودش سراسر تواضع است و در ادبیات، او یکی از پیرهای ما است و همیشه از او یاد گرفته‌ایم. به نظر من شاعر باید شاعر به واقعه هستی باشد و واقعه هستی، حیاتی است که هست و می‌رود و در شعرهای داوودی تجلی دارد. علی داوودی یادآور حیات جاوید در دل روزمر‌گی‌هاست. شعر را باید مانند انسان نگاه کرد، زیرا هر انسانی ممکن است دارای یک نقصی باشد اما آن روح انسانی را نمی‌توان انکار کرد و اثر هنری نیز روح دارد و باید آن را مورد توجه قرار داد. در تماشاهای علی داوودی می‌توان زندگی کرد.


Page Generated in 0/0069 sec