printlogo


کد خبر: 169743تاریخ: 1395/10/12 00:00
جبهه سوریه جبهه خمینی(ره) است

احمدرضا  بیضایی*: هنوز مانده تا مرثیه شهادت شهدای جبهه مقاومت را بسرایم. در زمانی که هنوز عده‌ای یقه‌‌ امام(ره) و شهدا را رها نکرده‌اند که چرا بعد از فتح خرمشهر جنگیدید، چگونه امروز باید از جنگیدن در سوریه سخن گفت؟ چه کسی می‌داند هزار کیلومتر خارج از مرزهای جمهوری اسلامی، در گمنامی برای تحقق آرمان خمینی(ره) جنگیدن و در غربت به شهادت رسیدن یعنی چه؟ و بعد از آن چگونه باید مادر شهید را تسلا داد؟ چگونه باید دل پدر شهید را آرام کرد؟ فرزند شهید را که هنوز زبان نگرفته چگونه باید توجیه کرد؟ در برابر عظمت فداکاری همسر شهید چه باید گفت؟ چگونه باید همرزم شهید را که میان تحمل درد فراق و تحمل درد جا ماندن گر گرفته تسلا داد؟ وصیت شهید بیضایی برای حفظ خاکریز سوریه را در این فضای دیپلماسی‌زده چگونه باید به گوش‌ها رساند؟ و چگونه باید برای خیل عظیم اهل عافیت که گاه دنیادارانند و گاه دینداران، و به قول سید شهیدان اهل قلم، از زندگی فقط همین یک جان را دارند که به آن مثل کنه به شکمبه گوسفند چسبیده‌اند، از شهدایی به نام شهدای جبهه سوریه سخن گفت؟ و چگونه باید برای آنها که حسین(ع) را فقط برای کربلا رفتن می‌خواهند و «لبیک یا حسین» را در پستوی خانه می‌گویند، از عشاقی گفت که «لبیک یا حسین» را در ریف دمشق و حلب گفته‌‌اند و از شعار «کلنا فداک یا زینب» در برابر اسلام آمریکایی‌ پرچم شرف برای شیعه ساخته‌اند؟
چگونه و چگونه باید برای آن ریش سفیدی که ریشش پای بساط امام حسین(ع)‌ سفید شده و هنوز نمی‌داند چرا همه کره ارض کربلای ماست، علت حضورمان در نبردی در خارج از خاک خودمان را توضیح داد؟ برای همان‌ها که وقتی با دشمن در خاک خودمان هم ‌جنگیدیم با پرخاش از کنار آن گذشتند و خود و خانواده خود را از آتش حادثه دور نگه داشتند. و به آن دیگری که می‌پرسد چرا به اسم دفاع از حرم،‌ در «حلب» شهید می‌دهیم چگونه باید توضیح داد که در سوریه و عراق که هیچ، هر جای دیگر این کره خاکی که پیکر صد پاره ما به نام حسین(ع) و عباس(ع) و زینب(س) به زمین بیفتد، آنجا کربلای ما و آن روز عاشورای ما است و آنجا «حرم» است برای ما؟
زبان‌هایی که به شماتت و زخم زبان باز می‌شوند را در زمانی که جامعه در بی‌خبری از جبهه مقاومت که اکنون به وسعت کره زمین گسترده شده بسر می‌برد، چطور باید بست؟ بماند! تاریخ، همانطور که نگذاشت آنچه بر بسیجیان خمینی(ره) گذشت مکتوم بماند، داستان معرکه خون و بادیه جنون بسیجیان خامنه‌ای روحی فداه را هم حکایت خواهد کرد.
تحریف که شاخ و دم ندارد؛‌ هنوز از کوچه‌های شهر بوی عطر شهادت می‌آمد که ناگهان میدان برای اراجیف‌بافان باز شد. نشستند و نوشتند: «فرهنگ شهادت، خشونت‌آفرین است» و شروع به تنش‌زدایی از چهره «مبارزه» کردند و بسیجی‌های از جنگ بازگشته را «خشونت‌طلب» نامیدند. بسیجی بودن تقبیح شد و شمشیرها کُند. موسیقی پاپ صداوسیما در هفته دفاع‌مقدس، خشونت صحنه‌های رزم لشکریان صاحب زمان(عج) زدود و دیگر، آهنگران،‌ «لشکر صاحب زمان(عج)» را به «آماده‌باش» فرانخواند و «همپای جلودار» ما را به راندن تا «جولان» و رفتن تا «قربانگاه زعتر، صور و صیدا» نخواند و تحریف در جبهه خمینی که «جغرافیا و مرز نمی‌شناخت»، آغاز شد. رزمندگانی را که «کوله‌بار مبارزه با استکبار» را بر دوش گرفته و به قول شهید آوینی نخلستان‌های حاشیه اروند را مرکز جهان کرده بودند و تقدیر عالم را از آنجا رقم می‌زدند و در وصیتنامه خود می‌نوشتند مسؤولیت آنها «تاریخ» است و برای مجد و عظمت «اسلام» می‌جنگند،‌ به درون مرزهای جمهوری اسلامی ایران محدود کردند. از امام مبارز و آشتی‌ناپذیر با استکبار، امام نازنینی ساختند که دیگر امت را به خشکاندن ریشه‌های فاسد صهیونیسم، سرمایه‌داری و کمونیسم در جهان فرا نمی‌خواند و بسیجیان را به تشکیل هسته‌های مقاومت در سراسر جهان فرمان نمی‌داد. پیام قطعنامه دیگر خوانده نشد و جبهه خمینی(ره) که «جغرافیا و مرز» نمی‌شناخت به «خاک وطن» محدود شد و بسیجیان آن که فتح سنگرهای کلیدی جهان و عشق آزادی قدس شریف را در سینه می‌پروراندند، به داخل مرزها کشانده شدند.
بس کنید! جبهه سوریه، جبهه خمینی(ره) است. جبهه‌ای که متوسلیان و دستواره و حاج همت آرزوی جنگیدن در آن را داشتند. فردای آزادسازی خرمشهر، حاج همت برای یاری جبهه مقاومت، در فرودگاه دمشق از پله‌های هواپیما پایین آمد. آه! سلام بر هر مظلومی که نتوانستیم یاری‌اش کنیم و نفرین به هر ظالمی که نتوانستیم به حسابش برسیم. فاصله دمشق با قدس شریف چیزی نیست. خدا نیاورد روزی را که باید به این سوال پاسخ بدهیم که چرا در قدس شهید می‌دهیم؟
*برادر شهید مدافع حرم محمودرضا بیضایی


Page Generated in 0/0070 sec