شروین طاهری: «سال 2017 انقلاب در هوا موج خواهد زد. نه فقط صدسالگی غلبه بلشویکی در «روس-آسیا» است بلکه همچنین صد و پنجاهمین سالگرد انتشار نخستین جلد کتاب «سرمایه» کارل مارکس و پنجاهمین سالمرگ چهگوارا نیز هست؛ چهره انقلاب روی شمار نامحدودی از تیشرتها این نوشته میخائیل گورباچف نیست و همینطور هیچیک از دیگر بازماندگان حزب کمونیست شوروی که ربع قرن پیش فروپاشید بلکه یک خادم معبد کاپیتالیسم، اینچنین سرمایهداری غربی را از انقلابی دیگر همانند انقلاب 1917 شوروی بیم میدهد؛ دنیل فرانکلین، دبیر ویژهنامه «جهان در 2017» نشریه اکونومیست، نشریه اختصاصی خاندان بانکدار روتشیلد، پدرخواندگان مشترک صهیونیسم و البته کاپیتالیسم جهانی. این هفتهنامه انگلیسی که خود را رسما پیرو لیبرالیسم کلاسیک و اقتصادی میداند در حقیقت اتاق فکر نولیبرالیسم و نومحافظهکاری به مرکزیت لندن است و لوگوی سرخ آن چیزی جز نماد خاندان یهودیزاده اصالتا آلمانی روتشیلد - به معنای سپر سرخ - نیست.
نشریه اکونومیست با بیش از 170 سال قدمت مدعی است که چشم جهانبین ماسونهاست، چرا که از جایگاه اربابانش در راس هرم سلطه در لندن به دنیا مینگرد. بنابراین امروز دیگر خود را تنها یک نشریه نمیداند، بلکه در حقیقت یک موسسه تحلیل، آیندهنگری و مشاوره اقتصادی است که ادعا دارد به رهبران سیاسی و اجتماعی جهان و سرآمدان سرمایهداری خط میدهد.
این همان نشریهای است که با روی کار آمدن دولت حسن روحانی و کارگزاران نولیبرالیسم در ایران ذوقزده شد و آن جلد گستاخانه را با عکس در حال محو شدن امام خمینی(ره) و با تیتر «انقلاب تمام است» در نوامبر 2014 منتشر کرد و البته شکی نیست که چشمه پیشگوییهای این کاهن خشکیده است. شگفتا که در سالهای اخیر سریال پیشبینیهای اشتباه و چشماندازهای محقق نشده، آبروی اکونومیست و پیروان این معبد دلفی مدرن در احزاب حاکم و رسانههای زنجیرهای غرب را برده است. مگر اکونومیست نبود که ادعای غرق شدن بشار اسد در گرداب سوریه و لیز خوردن پوتین در پاتیناژ سیاسی روسیه را روی جلدش مطرح کرده بود؟ مگر اکونومیست مدعی جهش دوباره اقتصاد آمریکا با اوباما و در مقابل، افول اقتصاد چین نبود؟ مگر روتشیلدها نبودند که سال گذشته روی جلد همین نشریهشان، بریگزیت را محال دانسته، هیلاری کلینتون را رئیسجمهور کردند و افتادن کلاهگیس ترامپ بر کاخ سفید را یک گزینه غیرممکن و بعدتر فاجعهای بزرگ برای آمریکا خواندند؟ حالا وقیحانه سعی دارند کابوس ترامپ را به یک اتفاق صرفا دراماتیک تقلیل دهند و البته همراه با خوشبینیهای زیادی درباره رونق اقتصادی بویژه برای سرمایهگذاران بازار سهام به قیمت افت بازار اوراق قرضه، چرا که سعودیها با به حراج گذاشتن قرضههای چند تریلیارد دلاری گاو شیرده نفتیشان - شرکت آرامکو - در صندوق فدرال (بانک مرکزی خصوصی) آمریکا بازار را اشباع کردهاند. با این حال سابقه خراب گردانندگان اکونومیست باعث شده آنها در پیشگوییهای سال آینده خود مجبور به اعتراف درباره اشتباههای 2 سال اخیرشان شوند. در نتیجه جلد ویژهنامه 2017 تبدیل به واگویهای سوگوارانه از تراژدیهای معاصر غرب اما با روایتی قرون وسطایی شده است. آنها رفتن اوباما را به اندازه آمدن ترامپ فاجعهآمیز تلقی کردهاند. به عبارت دیگر از ترس آینده مبهم غرب، پیشگویانش به گذشتهای تاریک رجعت کرده و ره افسانه زدهاند. اما ترامپ در هر صورت تا 20 روز دیگر ترومپت اختتامیه امپراتوری آمریکا و نوچههای غربیاش را در کاخ سفید به صدا درخواهد آورد. خیلی از اهالی ایالت متفرقه آمریکا علنا از فرار به کانادا یا استقلال ایالتهایشان از جنون واشنگتن صحبت میکنند. ترور رئیسجمهور آمریکا برای نخستینبار به یک ارزش تبدیل شده و خلاصه هیچگاه آمریکایی بودن اینقدر شرمآور نبوده است. کرملین از همین حالا به انتظار به تخت نشستن دوست پوتین در کاخ دشمن نشسته و چین مترصد است با پا پس کشیدن واشنگتن از پیمان تجاری ماورای پاسیفیک، پیمان اقتصادی خودش را در آسیا و اقیانوسیه نهادینه کند. اگر سال 2016، سال معجزه بریگزیت بود، امسال اروپای دوپاره شده در دو سوی کانال مانش، شاهد کابوس بریگزیت خواهد بود، چرا که دولت ترزا می چارهای ندارد جز اینکه در ماه مارس عمل جراحی جدایی را آغاز کند. از طرف دیگر ناتو شجاعانه در حال عقبنشینی اجباری در نتیجه تجزیه تدریجی است. لشکرکشیهای کشورهای عضو پیمان آتلانتیک شمالی در سال آتی به سرحدات روسیه در بالتیک و اروپای شرقی همراه با شعارهای آتشینی که فرماندهان دستنشانده واشنگتن در بروکسل تحت تاثیر موج روسیههراسی به پا شده توسط دموکراتهای بازنده آمریکا - اوباما و هیلاری- سر میدهند همانقدر طنزآمیز خواهند بود که جفتکپرانیهای اردوغان که متوحش از کودتای ناتو علیه خود به شرق چرخیده است. این باور کردنی نیست که مثلا اینجرلیک، بزرگترین پایگاه ناتو و آمریکا در ترکیه با وجود دهها بمب اتمی راهبردی، توسط کارشناسان مورد اعتماد روسیه نظارت شود. در چنین فضایی دیگر ارائه چشماندازی از آینده اتحادیه اروپا کاری عبث است، آن هم وقتی که آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان و در عین حال رهبر نولیبرالسم حاکم بر روح و تشکیلات اتحادیه اروپا خودش نیز نمیداند آیا تا پاییز موج شبهنازی آلترناتیو که در زادگاه آدولف هیتلر به راه افتاده، حاکمیت دموکرات - مسیحیها را در بوندستاگ ریشهکن خواهد کرد یا نه؟
خزان اتحادیه اروپا البته در بهار و با انتخابات ریاست جمهوری فرانسه آغاز میشود. رهبر پیشین اتحادیه نیز خود به بیماری ترامپیسم مبتلا شده گو اینکه فرانسویان سردمداران جمهوری در اروپا همیشه خود را بیشتر با ینگه دنیا قیاس کردهاند تا هم قارهایهایشان. در نتیجه دولت آتی فرانسه خواه برآمده از راستگرایان حزب جمهوریخواه یا ابرراستگرایان جبهه ملی باشد، در هر صورت نولیبرالیسم اروپایی را به چالش خواهد کشید.
بی دلیل نیست که در ماههای اخیر، اکونومیست پیشاپیش رسانههای زنجیرهای غرب، از مرگ نولیبرالیسم بیم میدهد. ما هم در این سوی کره خاکی باید از ریشهکن شدن نولیبرالیسم خشنود باشیم و کاری کنیم، چرا که این یک بیماری مسری و تلفیقی از امراض راست و چپ مدرن بود با هدف فروپاشی ساختاری و ارزشی تمام جوامع بشری به نفع ساختار نظم نوین جهانی صهیونیسم که ویروسش از قرن نوزدهم در لابراتوارهای بانکی لندن و پاریس و سپس نیویورک کشت شده بود.
در حقیقت با کنترل مرض نولیبرالیسم آنچه بیش از کاپیتالیسم مورد تعریف مکاتب غربی یا همان حاکمیت سرمایهداران کلان بر عالم به خطر میافتد، صهیونیسم است که برای چندین دهه با سلطه روتشیلدها و راکفلرها و دیگر خاندانهای اشکنازی بر جریانهای اقتصادی تبدیل به هدف غایی کاپیتالیسم شده بود. بازگردیم به سرمقاله هراسناک دنیل فرانکلین، دبیر ویژهنامه «جهان در 2017» اکونومیست. یادآوری صدمین سالگرد انقلاب بلشویکی توسط او نشان از آن دارد که کاپیتالیسم آنگلوصهیونیستی طوری به آخر خط رسیده که حتی سر برآوردن دشمن دیرین بلشویکیاش از قبر و زندگی مشترک پردردسر دوباره به سبک دوقطبی ماتریالیستی دوران جنگ سرد در کنار کمونیسم را به افتادن بزرگترین تکقطبی ماتریالیستی تاریخ در زبالهدان تاریخ ترجیح میدهد. انقلابی که اربابان اکونومیست حقیقتا از آن هراس دارند و دربارهاش بیم میدهند چیزی فراتر از بازگشت ماجراجویان در سودای تحقق آرزوهای خام مارکسیستی خواهد بود. 2 ماه پیش وقتی ولادیمیر پوتین و شی جین پینگ برای مرگ فیدل کاسترو، رهبر انقلاب کوبا پیام تسلیت میفرستادند، پس از مدتها به صرافت واژه «انقلاب» افتاده بودند اما انقلابی که رهبران قدرتمند مسکو و پکن از آن صحبت میکنند تفاوتهای عظیمی با تجربههای روسیه و چین در نیمه نخست قرن بیستم دارد. این انقلاب بیداری جهانی است با وجود تکثر آرمانهای ملی و مذهبی و یک هدف مشترک دارد: پایان سلطه غرب!